نگاهی به فیلم خواننده ی جاز The Jazz Singer

نگاهی به فیلم خواننده ی جاز The Jazz Singer

  • بازیگران: آل جالسون ـ مِی مک آووی ـ وارنر اولاند و …
  • فیلم نامه: سامسون رافائلسون ـ آلفرد اِی کوهن ـ جک جارموث
  • کارگردان: آلن کراسلند
  • ۸۸ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۲۷
  • ستاره ها: ۳ از ۵

میان عشق و وظیفه

خلاصه ی داستان: جکی نوجوانی ست عاشق خواندن آوازهای جاز، در حالیکه پدر خشکه مقدسش دوست دارد او آوازهای مذهبی بخواند؛ کاری که پنج نسل در خانواده ی یهودی آنها رسم بوده اما حالا جکی با گرایش به خواندنِ جاز، در حال زیرٍ پا گذاشتن رسم و رسومات است …

یادداشت: وقتی قرار است درباره ی فیلمی از دهه ی بیست صحبت کنیم به ناچار باید کمی سطح توقعمان را پایین بیاوریم و به این فکر باشیم که بهرحال نوع پردازش داستان، فراز و نشیب هایش، تغییر و تحولات شخصیت هایش و در ادامه، دکوپاژ و بازی ها هم قصوراتی خواهند داشت که برای آن زمان اجتناب ناپذیر جلوه می کند چرا که هنوز سینما تمام و کمال شکل نگرفته و هنوز زبان کاملی پیدا نکرده بود. می خواهم بگویم غالبِ مشکلاتی که در این فیلم وجود دارد، به نظرم نه به خاطر ضعفِ هنریِ سازندگانش بلکه به خاطر شکل نگرفتن یک تصور حرفه ای از فیلم نامه و کارگردانی در فضای سینمایی آن دوران است. مثل خودِ آدم ها که هر چه نسل به نسل جلو می آییم و از دهه های گذشته فاصله می گیریم، پیچیدگی ها بیشتر و بیشتر می شود. اصولاً به نظرم گذشتگان، آدم های ساده تری بودند. بهرحال در این فیلم که معروف است به اولین فیلم ناطق سینما که البته جز چند دیالوگ و چند اجرایی که آل جالسون به زیبایی اجرا می کند، بقیه اش همچنان صامت است، ضعف های ریز و درشت زیادی وجود دارد که شمردنش حوصله و وقت می خواهد. مثلاً در همان صحنه ی اول و با کمترین خلاقیتی معلوم می شود که پدر جک یک مذهبی خشک و دگم است که دوست دارد پسرش آوازخوان سرودهای مذهبی بشود ولی جک اعتقادات پدر را برنمی تابد و دوست دارد خواننده ی جاز باشد. شکل گیری گره اول داستان، بسیار ساده است که اگر مطمئناً در این زمان ساخته می شد، صفت “سهل انگارانه و بچه گانه” را باید به آن اضافه می کردم و یا مثلاً دقت کنید به انگیزه ی فرار جکِ نوجوان از خانه: پدر که می فهمد او در یک کافه مشغول خواندن است، به شدت کتکش می زند و این بهانه ای می شود برای فرار ده پانزده ساله ی جکی از خانه! درست است که نفرت جکی از اعتقادات پدر، قبل از شروع فیلم هم وجود داشته و ما طبیعتاً از یک جای مشخصی این نفرت را می بینیم و دنبال می کنیم، اما انگیزه ی این فرار چندین ساله، در این داستانِ “زیادی ساده”، اصلاً قابل قبول نیست و شدیداً نپخته و ابتدایی به نظر می رسد. یا حتی دقت کنید به پایان اثر که جکی دوباره شروع می کند به خواندن روی صحنه ی برادوی در حالیکه تا قبل از آن و در سکانسی فوق العاده عالی، جک بین دو گروه معلق بود؛ یکی مادرش که اصرار داشت بالای سر پدرٍ رو به موتش، سرود مذهبی را بخواند تا آرزوی دیرینه ی پدر عملی شود و دیگری، دوستانش که می گفتند اگر این کار را بکند، آینده اش را نابود خواهد کرد و او مانده بود که چه بکند. سپس می بینیم که او بالاخره تصمیم می گیرد آواز مذهبی را بخواند و در صحنه ی آخر هم روی سِن برای مردم می خواند. انگار نه انگار که بر سر دو راهی قرار گرفته بود. می خواهم بگویم آن دوراهیِ اخلاقی اصلاً جدی نمی شود و در پایانِ کار، فیلم نامه نویسان به نوعی، کاری می کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب، یعنی او، هم وظیفه ی فرزندی اش را به جا می آورد و هم به عشقش می رسد و این قضیه باعث نابودیِ بن بستِ اخلاقی داستان می شود. با تمام این اوصاف، “خواننده ی جاز” فیلم روان و اتفاقاً جذب کننده ای ست که درامش را خوب تعریف می کند. داستان مردی که عاشق موسیقی ست ( در قسمتی از داستان، مادر جکی به پدر می گوید: [ جکی ] همه بخش ها [ ی اشعار مذهبی ] رو می دونه، همه توی ذهنشه اما توی قلبش نیست. ) و به رغم پدر مذهبی اش، به ندای دل گوش می دهد و خودش را به اوج موفقیت می رساند اما انگار دوران گذشته رهایش نمی کند و او مجبور می شود آرزوی پدر را حتی شده برای یک بار، عملی کند.

    پدر، مانعی برای رسیدن به آرزوها ...

پدر، مانعی برای رسیدن به آرزوها …

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم