نگاهی به فیلم های ربوده شده و ربوده شده Taken & Taken 2

نگاهی به فیلم های ربوده شده و ربوده شده Taken & Taken 2

  • بازیگرانِ هر دو فیلم: لیام نیسون ـ مگی گریس ـ للاند اورسر و …
  • نویسندگانِ هر دو فیلم: لوک بسون ـ رابرت مارک کمن
  • کارگردانان: پی یر مورل ( ربوده شده ) ـ الویه مگاتون ( ربوده شده ۲ )
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵ ( ربوده شده ) ـ ۱ از ۵ ( ربوده شده ۲ )

از این « ربوده شده » تا آن « ربوده شده »

خلاصه ی داستان: برایان میلز، مأمور کارکشته و حرفه ای سیا، به دنبال ربوده شدن دخترش در سفری به پاریس، خودش را به آنجا می رساند تا او را بیابد … اما در قسمتِ دومِ فیلم، برایان میلز، اینبار برای کار و تفریح با خانواده اش به استانبول می رود که دوباره سر و کله ی عده ای پیدا می شود که می خواهند از او انتقام بگیرند …

یادداشت: در فیلمِ اول، همه چیز بسیار سریع و نفس گیر جلو می رود. به سادگی نمی توانید از تصاویر چشم بردارید. این سرعت چنان در تار و پود داستانِ یک خطی و سرراستِ اثر جا خوش کرده که حتی پیش رفتنِ روایت در جهت معرفی شخصیت ها و ایجادِ گره افکنی ها و گره گشایی های فیلم نامه، یک امر “دم دستی” به نظر می آید؛ مثلاً سکانس اول که به معرفی برایان، دخترش و همسر سابقش اختصاص دارد، بسیار سریع و بدون مکث، آدم ها به ما معرفی می شوند. برایان برای دخترش که بسیار دوستش دارد، هدیه ی کوچکی آورده، بعد ناگهان ناپدریِ دختر، یک اسب برای او هدیه می آورد و دختر با خوشحالی به سمت اسب می دود و برایان را فراموش می کند. یا در سکانسِ فرودگاه، برایان به شکلی تصادفی، متوجه می شود که دختر قرار است سفری به دور اروپا برود. یا وقتی که دخترِ برایان ربوده می شود، برایان مثل تیر خودش را می رساند پاریس و زمانی او را در این شهر می بینیم که دقیقاً جلوی درِ خانه ای ست که دخترش و دوست او در آن ساکن بودند. می خواهم بگویم همه چیز مثل برق می گذرد و به قول عامیانه، فیلم نامه نویسان چندان به جزئیات “گیر” نمی دهد. یکراست می روند سرِ اصل مطلب، که این باعث می شود واژه ی “دم دستی” به ذهن برخی که استادِ گیر دادن هستند، خطور کند! البته این را هم قبول دارم که فیلم به هیچ عنوان در عمق حرکت نمی کند. دو خط مضمونی در فیلم نامه هست که می توانست به عمق برود. یکی ماجرای رابطه ی پدر و دختر که تنها برای این چیده شده که قهرمان داستان را در موقعیتی خطیر قرار دهد وگرنه این رابطه در ابتدای داستان و انتهای داستان به یک شکل است. مضمون دوم به قهرمانی می پردازد که باید مقابل یک سیستم قرار بگیرد. سیستمی که خودش مرد را تربیت کرده برای مواقع خطیر و حالا احساس می کند که همین مرد روبروی او قرار گرفته و ممکن است برایش خطرناک باشد پس سعی می کند جلویش را بگیرد. اما قهرمان توجهی به این حرف ها ندارد و تنها دخترش را می خواهد. این مضمون هم چندان کامل نمی شود و در همان میانه ی داستان به فراموشی سپرده می شود. اما هر چه قسمتِ اولِ فیلم، جذاب و روی اصول بنا شده، قسمتِ دومش ریخت و پاش و بسیار سطحی ست. فیلمی ضعیف، با یک خط داستانی بسیار سردستی و بچه گانه که اگر بخواهم منصفانه بگویم، جز چند تعقیب و گریز، هیچ چیز دیگری در آن پیدا نمی شود. خط اصلی، قضیه ی انتقام گیری ست که البته اگر قسمت اول را هم ندیده باشید، باز هم متوجه ماجرا خواهید شد، چون اصلاً با ماجرای پیچیده ای طرف نیستیم که لازم باشد حتماً داستان را از قسمت اول دنبال کرده باشیم. آدم های داستان همگی تخت و یک بُعدی هستند و ساده انگاری هایی باورنکردنی چه در متن داستان و چه در کارگردانی دیده می شود. مثلاً نگاه کنید به قسمتی که برایان توسط سه چهار تا آدمِ منفی داستان احاطه شده و آنها اسلحه به سمتش نشانه رفته اند و در این اوضاع، او به دخترش زنگ می زند تا بهش بگوید که از هتل فرار کند و آدم های اسلحه به دست هم تکان نمی خورند تا او کارش را انجام بدهد. از همه بدتر قسمتی ست که برایان با دست و پایی بسته، مثل آب خوردن به دخترش زنگ می زند و انگار که در خانه ی خودش باشد و تا آخر دنیا هم وقت داشته باشد، او را راهنمایی می کند که از روی نقشه، با ترفندی سخت و محاسباتی پیچیده، مکان گروگان گرفته شدنشان را مشخص کند. طبیعتاً منطق فیلم در ژانر اکشن، با منطق یک فیلم مثلاً در ژانر ترسناک یا خانوادگی متفاوت است اما بهرحال وقتی اینگونه همه چیز را رها کنیم و به امان خود بگذاریم به حساب اینکه با ژانر اکشن سر و کار داریم، دیگر خیلی بی انصافی ست. اما نکته ی مهمِ این فیلم، اتفاق افتادن داستان در استانبول است. این قضیه البته آنقدرها توجیه داستانی ندارد و رسم است در هالیوود که گهگاهی ـ مخصوصاً برای فیلم های دنباله دار ـ به کشورهای مختلف می روند و به قول معروف فضا را عوض می کنند. خلاصه هم فال است هم تماشا. آنقدرها نمی شود گیر داد که چرا استانبول یا چرا پاریس یا جاهای دیگر؟ اما چهره ای که از استانبول در این فیلم نشان داده می شود، بسیار عجیب است و شدیداً موذیانه. جایی در فیلم، دختر پشت فرمان تاکسی ای نشسته که برایان آن را از خیابان دزدیده تا بوسیله ی آن از دست آدم بدها فرار کنند. زمانی که دختر پشت فرمان منتظرِ آمدنِ برایان است، چند زن برقع پوش، در حالیکه فقط چشمانشان پیداست، از کنار تاکسی می گذرند و نگاه عجیبی به دختر می اندازند. در این صحنه، عوامل سازنده ی فیلم بسیار موذیانه، جوّی عقب مانده از این شهر نشان می دهند. نماهای بیرونی از این شهر هم خلاصه می شود به چند کوچه ی باریک و تنگ و سیاه که آدم های داستان در آن رفت و آمد می کنند. جز چند هلی شات از مساجد این شهر، هیچ نمای باز و درست حسابی ای نمی بینیم که این قضیه شدیداً بودار به نظر می رسد. بهرحال این “ربوده شده” تا “ربوده شده” ی قبلی، زمین تا آسمان فرق دارند.

  برایان میلز اینجا، برایان میلز آنجا، برایان میلز همه جا ...

برایان میلز اینجا، برایان میلز آنجا، برایان میلز همه جا …

۳ دیدگاه به “نگاهی به فیلم های ربوده شده و ربوده شده Taken & Taken 2”

  1. سمانه گفت:

    سری اول، فیلم نسبتا خوبی بود.صحنه های اکشن زیادی داشت که البته همونطور که قبلا هم گفتم به قهرمان داستان صدها گلوله شلیک می شود اما دریغ از یک زخم کوچک اما کافیست قهرمان کسی را هدف بگیرد تا در همان شلیک اول طرف درجا ناکار شود…این قسمتیه که در فیلم های اکشن اگر باشه بشدت ازش متنفرم.
    در “مجله فیلم” هم نقد جالبی راجع به سری دوم خوندم…من سری دوم رو ندیدم(با این توصیفات خدا رو شکر)…به هر حال سری اول صحنه های جالبی هم داشت که دوست داشتم.مثلا جایی که برایان با دو تا میله(یا میخ بود فکر کنم)برق به پاهای مرد وصل می کند و دیالوگی که می گفت: یا میگی دخترم کجاست یا اون کلید برق رو قطع نمی کنم تا به علت عدم پرداخت قبض ،برق رو قطع کنند(دیالوگ دقیق خاطرم نیست اما مضمونش این بود)(خیلی از این دیالوگ کیف کردم)

  2. سهراب یدی گفت:

    کارگردان میتونست قسمت چهارمم بسازه ولی ادامه ماجرا رو دیگه واگذار کرد به ذهن مخاطب.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم