نگاهی فیلم پرواز Flight

نگاهی فیلم پرواز Flight

  • بازیگران: دنزل واشنگتن ـ کلی رایلی ـ دان چیدل و …
  • فیلم نامه: جان گاتینز
  • کارگردان: رابرت زمه کیس
  • ۱۳۸ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۳ از ۵

نادان و تبهکار

 

خلاصه ی داستان: ویپ ویتاکر، خلبان زبده و خونسرد هواپیمایی آمریکا، مردی ست دائم الخمر و هوس باز که حتی روزهای پروازش هم دست از خوردن مشروب برنمی دارد. در یکی از همین پروازهاست که هواپیما دچار نقص فنی می شود و سقوط می کند اما به خاطر کارکشتگی ویپ، تنها شش نفر از مسافرین می میرند. با اینحال، همه چیز برعلیه ویپ است و او ممکن است به خاطر مست بودن در روز حادثه، مدت زمانی طولانی به زندان بیفتد …

یادداشت: اول اجازه بدهید از بیست دقیقه ی ابتدایی اثر و دو سکانس نفسگیر و ترسناک آن شروع کنم که حسابی میخکوبتان خواهد کرد. یکی بیرون آمدن هواپیما از میان ابرهای باران زا با مهارت ویپ و دیگری صحنه ی سقوط هواپیمای ویپ که واقعاً دلهره آور به تصویر در آمده مخصوصاً برای کسانی که همیشه بعد از نشستن در هواپیما، دائماً در ذهنشان تصورِ سقوط را بازسازی می کنند و تا رسیدن به مقصد، جانشان به لبشان می رسد! اما برسیم به اصل مطلب؛ در نظر خیلی ها، سینمای آمریکا مظهر فساد و تباهی و مسائل غیراخلاقی ست و در تمام دنیا فقط سینمای ایران است که به موارد اخلاقی و انسانی می پردازد آنهم تازه فقط در صورتی که “ارزش های” مورد نظرشان در فیلمی جلوه داشته باشد و چشمِ بیننده را از کاسه بیرون بپراند وگرنه اگر آن فیلمِ ایرانی، اخلاقی ترین فیلمِ دنیا هم باشد، باز چون به شکلِ “تابلو” آن “ارزش ها” را “داد نزده”، پس حتماً منحط است، حالا سینمای آمریکا که دیگر جای خود دارد! یکی از همین آقایان ـ که نمی خواهم اسمش را بیاورم ـ در برنامه ی “هفت” در حالیکه لبخند عاقل اندر سفیهی بر لب داشت و اثر هنری و به خصوص یک فیلم سینمایی  را با چیزهای عجیب و غریبی (!) ارزیابی می کرد، گفت: (( معیار سنجش سینمای ما، دین ماست نه سینمای دنیا. )) ( نقل به مضمون ) اینجا قصدم این نیست که این تفکرات دگم و یکسونگرانه را به بوته ی نقد بکشم چرا که ماجرا روشن تر از آن است که بخواهم درباره ی پوچ بودن و بچه گانه بودنشان حرفی بزنم. این را گفتم تا برسم به این موضوع که آنهایی که ادعای منحط بودن سینمای آمریکا و غیراخلاقی بودن آن را به میان می کشند و هیچ کس را جز خودشان قبول ندارند، نگاهی به این فیلمِ بسیار انسانی و اخلاقی بیندازند. فیلمی که در وهله ی اول، با نشان دادن خلبانی دائم الخمر که زندگی پخش و پلایی دارد و در طول داستان هم همه چیزش را از دست می دهد، نوشیدن الکل را مذمت می کند و در وهله ی دوم، معرفت و جوانمردی را تبلیغ می کند در جایی که خلبان، با اینکه می تواند به راحتی قضیه ی آن بطری های مشروب را که در میان لاشه های هواپیما یافته اند، به یکی از خدمه های کُشته شده ی هواپیما نسبت بدهد، در تصمیمی شدیداً اخلاقی، در حالیکه می داند اگر این را بگوید برای همیشه از کار اخراج خواهد شد، اعتراف می کند که بطری ها متعلق به اوست و او هنگام هدایت هواپیما مست بوده. دیگر یک فیلم چگونه باید اخلاق را نشان بدهد؟ آیا تبلیغ انسان بودن و انسانیت کردن، بهتر از این می شود؟ یادِ جمله ای افتادم که آن را به گالیله نسبت می دهند و بسیار تکان دهنده هم هست: (( کسی که حقیقت را نداند، نادان است اما اگر کسی حقیقت را بداند و آن را انکار کند تبهکار است. )) بهرحال این فیلم از این جهت که پیامی به شدت اخلاقی را به دوش می کِشد قابل ستایش است اما طبیعتاً این حرف ها به معنای بی اشکال بودنِ فیلم نیست؛ جدیدترین اثر زمه کیس، گاه از خط اصلی اش خارج می شود و به مفاهیمی می پردازد که چندان ربطی به روایت داستان پیدا نمی کنند. بی ارتباط ترین قسمت فیلم جایی ست که نویسنده می خواهد مفهوم شانس و تقدیر را وارد خط داستانی بکند و پرسشی در ذهن مخاطب ایجاد کند به این مضمون که: آیا اگر ویپ ویتاکر مست نبود، باز هم این اتفاق می افتاد؟ اگر شخص دیگری جای او خلبان بود، آیا می توانست مثل او با کمترین تلفات، هواپیما را روی زمین بنشاند؟ آیا این شانسِ مسافران بوده که خلبانی مثل ویپ ویتاکر داشتند تا آنها را صحیح و سالم روی زمین بنشاند، گیرم مست و ناهوشیار باشد؟ از این قبیل تردید ها، جای خودشان را در فیلم باز نمی کنند و خط اصلی داستان همان “الکلی بودن ویپ و مبارزه ی او با این بیماری”، باقی می ماند.

وقتی هواپیما سقوط کرد ...

وقتی هواپیما سقوط کرد …

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم