نگاهی به فیلم دفترچه ی راهنمای خوش بینی Silver Linings Playbook

نگاهی به فیلم دفترچه ی راهنمای خوش بینی Silver Linings Playbook

  • بازیگران: برادلی کوپر ـ جنیفر لاورنس ـ رابرت دنیرو و …
  • فیلم نامه: دیوید اُ. راسل براساس کتابی از متیو کوئیک
  • کارگردان: دیوید اُ. راسل
  • ۱۲۲دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت روی سایت آکادمی هنر منتشر شده است. (اینجا)

دفترچه ای با خطوط نقره ای

 

خلاصه ی داستان: پاتریک سولتانو، بعد از رهایی از آسایشگاه روانی، در به در دنبال نیکی، همسرش  می گردد اما خانواده ی او سعی می کنند نیکی را از دید او پنهان کنند تا اینکه آشنایی پت با تیفانی، خواهر زنِ نیمه مجنونِ دوستش، مسیر زندگیِ او را تغییر می دهد … 

یادداشت: فیلم یک کمدی رمانتیک دلنشین است که درباره ی قدرت عشق و تأثیر آن در قلب و روح و اخلاقیات آدم ها حرف می زند. طبیعتاً این پیام، چیز جدیدی نیست که بگوییم فیلم حرف تازه ای دارد اما همین حرف کهن ولی نه کهنه را با داستانی روان و جزئیاتی خوب تعریف می کند تا بیننده را همراه پاتریک، متوجه این نکته بکند که آدم ها اگر تلاش بکنند، بالاخره روزنه ی امیدی پیدا می شود که به آن چنگ بزنند. عوامل سازنده تمام تلاش خود را کرده اند که بین لحن طنازانه و احساساتی تعادلی بوجود بیاورند، تلاشی که به سلامت از آن بیرون آمده اند. کنار هم قرار دادن صحنه ی بامزه ی خوشحالی خانواده ی پت از اینکه او و تیفانی در مسابقه ی رقص  نمره ی پنج از ده گرفته اند در حالیکه حریفان به خاطر این نمره ی افتضاح آن ها را دلداری می دهند، در کنار آن لحظات تحول پایانی پت که مثل همه ی فیلم های رمانتیک، احساسات گرایانه است، باعث شده« دفترچه ی راهنمای خوش بینی » لحظات مفرحی را برای بیننده ایجاد کند. فارغ از یکی دو شخصیتِ اضافه مثل برادرِ بزرگتر پت و یا دوست سیاهپوستِ او که هر بار از آسایشگاه فرار می کند و جز چند باری مزه پراکنی، جایگاه خاصی در داستان ندارد، عناصر و خطوط داستانی ای که برای پیش بردن روایت وجود دارند، تقریباً به خوبی به یکدیگر پیوند می خورند و استفاده ی بهینه ی ازشان می شود. مثل ماجرای شرط بندی پدر پاتریک روی تیم های فوتبال که تقریباً تمام زندگی اش شده و از همین موضوع در انتهای فیلم استفاده می شود تا ماجرای آن شرط بندیِ نهایی پیش بیاید و به نوعی در تغییر و تحول نهاییِ پاتریک، یعنی در واقع همان خطِ اصلی داستان شرکت داشته باشد، یا عنصری مثل نامه ای که پاتریک از همان ابتدای فیلم برای نیکی می نویسد که در ادامه تیفانی از همین نامه استفاده می کند تا پاتریک را به رقص وادارد و در نهایت هم در پایان فیلم، همین نامه ابراز عشق پاتریک به تیفانی را به دنبال دارد. بهرحال اُ. راسل در نوشتن فیلم نامه این عناصر را به خوبی کنار هم قرار می دهد. اما با وجود این صحبت ها، فیلم نامه ابهاماتی دارد که به نظرم فیلم را چند پله ای عقب می کشند. یکی از این ابهامات که اتفاقاً بسیار هم مهم است، بحث دیوانگی پاتریک است؛ نویسنده به این سئوال پاسخ نمی دهد که پاتریک دقیقاً به چه علت کارش به آسایشگاه روانی کشیده؟ آیا به خاطر خیانت نیکی به جنون کشیده شده یا از قبل اینگونه بوده؟ فیلمساز با نشان دادن پدر پاتریک که ظاهراً خرافاتی ست و رگه هایی از جنون در رفتارش دیده می شود، انگار می خواهد به شکلی جنون را یک بیماری ارثی در خانواده ی پاتریک معرفی کند اما متأسفانه این موضوع چندان شسته رفته ارائه نمی شود؛ پدر یک جاهایی واقعاً مانند بیماران روانی رفتار می کند و کمی جلوتر بسیار عادی و سالم به نظر می رسد. می خواهم بگویم فیلمساز در قبال دیوانگیِ آدم هایش و به خصوص پاتریک موضع چندان روشنی نمی گیرد و در نتیجه خل بازی های او آنقدرها برایمان ملموس نمی شود. ضمن اینکه روند عاقل شدن او هم آنقدرها روند منطقی و باورپذیری ندارد؛ او در آن صحنه ی پایانی که قرار است به تیفانی ابراز عشق کند، آنقدر بیش از حد عاقل به نظر می رسد که انگار اصلاً از اول هیچ مشکلی وجود نداشته و در ادامه آنقدر رفتار معقولانه ای در پیش می گیرد که در همان مکالمه ی پایانی اش با تیفانی، ادعا می کند که از همان اول که تیفانی را دید، می دانسته که او دیوانه نیست و فقط ادای دیوانه ها را در می آورده تا پت را با خود همراه کند. ابهامِ بزرگ دیگر، شخصیت تیفانی ست که هیچ گاه رابطه اش با خانواده ی پت و خانواده ی دوست پت ( در فیلم گفته می شود که او خواهر زنِ دوستِ پت است ) روشن نیست؛ با توجه به اینکه در اواخر داستان، طی مکالمه ای که بین تیفانی و پدر و مادر پت صورت می گیرد و ما متوجه می شویم او با آن ها همدست است تا پت را به راه بیاورند، رابطه ی تیفانی با بقیه از قبل هم مرموزتر می شود و آخر هم نمی فهمیم این تفاهم دو طرفه و دست به یکی کردن چگونه و چه زمانی شکل گرفته است. نیکی همسر پت هم یکی از آن آدم هایی ست که از ابتدای داستان اسمش را می شنویم و در نتیجه می خواهیم بدانیم بالاخره او کیست و چه تأثیری در داستان دارد اما حضور او در سکانس مسابقه ی رقص، بسیار بی معنا و دلسرد کننده است. ما منتظریم تا واکنشی از پت یا نیکی ببینیم اما هیچ اتفاقی نمی افتد و از روی شخصیت نیکی به راحتی عبور می کنیم بدون اینکه به سئوال هایمان درباره ی او پاسخی داده شود: او چرا با دیدن پت، بعد از اینهمه مدت، آنهم بعد از آن ماجرای خیانت، اینقدر خونسرد است؟ چرا هیچ عکس العملی نشان نمی دهد؟

  مجنون ها ...

مجنون ها …

۶ دیدگاه به “نگاهی به فیلم دفترچه ی راهنمای خوش بینی Silver Linings Playbook”

  1. عارف گفت:

    دامون عزیز سلام
    من فیلم رو دیدم و واقعا خوشم اومد ازش
    بعد چندتایی نقد داخلی و خاجی ازش خوندم اما بیشتر در ستایش فیلم بودن جوری که بعد اتمام نقد، آدم فکر میکرد باید ی شاهکار دیده باشه اما تو در عین علاقت به فیلم و ستایشش، بخوبی و تقریبا کامل به عیبهای فیلم اشاره کردی و به معنی واقعی نقدش کردی دمت گرم
    فیلم در نگه داشتن حد کمدی و درام، در آوردن مشکلات این نوع اختلال روانی در چند سکانس خوب، ساختن چند شخصیت باورپذیر و باحال، بازی‌های خوب، قصه‌گویی و … واقعا خوبه اما در دقایق پایانی یهو لحنش میشکنه و خیلی رمانتیک میشه و اصلا بیماری کاراکترهاشو یادش میره یا جاهایی که میخواد رودست بزنه اصلا منطق فیلمنامه‌ایش رو رعایت نمیکنه مثل رابطه تیفانی با خانواده پت که توام ب خوبی بهش اشاره کردی و یک مشکل دیگه ک من داشتم با فیلم این بود که منطق اینهمه تقلای پت برای ابراز عشق به نیکی با توجه به خیانت نیکی (که بنظر عدم عشق نیکی به پت رو بدیهی نشون میده)، برای من قابل پذیرش کامل نبود …
    در کل فیلم باحالی بود و پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر عمیق و ماندگار رو هم داشت اما علاقه به پر و پیمون کردن داستان بدون توجه به جزئیات منطق داستانی و علاقه زیاد به پایان رمانتیک کار رو خراب کرد

  2. امین گفت:

    دوستان سلام
    دیدگاه هاتون خیلی دقیق خوندم ولی در چند مورد نظرم متفاوت است اول اینکه اشاره کرده بودید که پت ادعا میکند که از ابتدا می دانسته که تیفانی دیوانه نیست که این درست نیست و در فیلم کاملا مشهود است که گفتن جمله (اگر این منم که نشانه ها رو تعبیر میکنم) توسط تیفانی در انتهای فیلم پت را مشکوک میکند و وقتی نامه نیکی را دوباره می بیند متوجه میشود که کل ماجرا بازی بوده واز آن لحظه میفهمد که تیفانی دیوانه نیست وهمانطور که در نامه پت نوشته ادای دیوانه ها را در می آورد.
    اما در مورد خیانت نیکی موضوع کمی مبهم است. مشخص می شود پت اختلال دو قطبی دارد آیا فقط تصور میکرده که زنش به او خیانت کرده در اینصورت حضور استاد تاریخ در خانه را نمی توان توجیه کرد ولی در صحنه دیگری از توهمات پت وقتی به مادرش تنه میزند نشان می دهد که استاد تاریخ کتک می خورد ونیکی می خواهد مانع پت شود.
    از طرف دیگر اگر خیانت واقعی بوده چرا در سراسر فیلم سعی میشود از نیکی یک شخصیت که به او ظلم شده نشان داده شودو همینطور چرا پت کماکان اصرار به عذر خواهی و بازگشتن پیش نیکی دارد.
    در پایان هم نیکی را همچون یک فرشته به همه نشان می دهند.
    موضـوع مبهم دیگر تیفانی، پت را از کجا می شناخته که از قبل تصمیم به اجرای این نقشه می گیرد و با وجود اطلاع از بیماری پت چقدر عاشق اوست که حاضر است با او ازدواج کند
    در این مورد که در آخر فیلم بیماری پت کاملا به حاشیه رانده می شود با شما موافقم

  3. Unknown گفت:

    هیچ دیوانگی ای در این فیلم وجود ندارد. هر شخصیت دچار یک «اختلال» است. پت دچار اختلال دوقطبی، پدرش دچار وسواس فکری عملی، و تیفانی دچار اختلال شخصیت مرزی است. کسانی که دچار اختلال هستند دیوانه نیستند؛ فقط دنیا را از درچه دید خودشان می بینند
    اگر این فیلم را به هرکسی که دچار این اختلال ها باشد نشان دهید، به احتمال زیاد آنرا شاهکار بخواند.
    با سپاس

  4. حمیدرضا گفت:

    دامون عزیز سلام
    لطف می کنی کمدی رمانتیک های محبوبت رو معرفی کنی؟
    ممنون میشم.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم