نگاهی به فیلم عشق Amour

نگاهی به فیلم عشق Amour

  • بازیگران: ژان لوئی ترینتینان ـ امانوئل ریوا و …
  • نویسنده و کارگردان: میشاییل هانِکه
  • ۱۲۷ دقیقه؛ محصول فرانسه، آلمان، اتریش؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۴ از ۵

عین، شین، قاف

 

خلاصه ی داستان: زندگی رو به زوالِ یک زوج پیر؛ پیرزن رو به مرگ است و پیرمرد از او نگهداری می کند  اما …

یادداشت: هانِکه با زیرکی، همچنان همان ایده های مورد علاقه اش را در چنین فیلمی هم پیاده می کند، فیلمی که درباره ی زوال جسمانی، پیری و مشکلات مربوط به آن است. نام فیلم و سطح ظاهری اش، یک چیز است اما سطح درونی ترِ فیلم یک چیز دیگر؛ در ظاهر ما زوج پیری را می بینیم که قرار است عشق آنها را بهم وصل کند. پیرمرد هر کاری می کند تا از پیرزن مواظبت کند و با اینکه خودش به سختی حتی راه می رود اما تلاش می کند تا قولی را که به پیرزن داده، جبران کند و او را به جای فرستادن به بیمارستان، در خانه نگه دارد و مراقبش باشد تا همه چیز به اتمام برسد. همانطور که از هانِکه انتظار می رود، سکانس های فیلم، بسیار فکر شده، موجز و با بی رحمی خاصی روندِ رو به تحلیلِ این دو نفر و مخصوصاً پیرزن را نشان می دهند. هانِکه با یک پیش بینی فوق العاده به سراغ داستان می رود؛ آنجا که زوجِ پیر از تئاتر به خانه آمده اند و متوجه می شوند که کسی، قفلِ در را شکسته و قصد داخل شدن را داشته که پیرزن می گوید تصور کن ما در تختخوابمان دراز کشیده باشیم و یک نفر در را بشکند و بیاید داخل. اتفاقی که در همان سکانس اولِ فیلم دیده ایم: جایی که چند نفر در را می شکنند و داخل می آیند و پیرزن را در اتاقش مُرده می یابند. اما به نظرم فیلم در یک سطحِ زیرین تری هم حرکت می کند که همان دنیای هانِکه است؛ در این سطح، دیگر اسم فیلم، آنقدرها هم تداعی کننده ی عشق بین این پیرمرد و پیرزن نیست و انگار به نوعی با همان شوخی همیشگی هانِکه طرفیم که هر چیزی در ضدِ خودش استفاده می شود. همچنانکه مثلاً “بازی های خنده دار” چندان هم خنده دار نبود! می خواهم بگویم نشانه ها در فیلم برای رسیدن به چنین دیدگاهی تقریباً فراوانند: جایی در اوایل داستان، پیرزن وقتی با این سئوال پیرمرد مواجه می شود که : (( من چه وجهه ای دارم؟ )) می گوید: (( تو بعضی وقتا هیولایی … اما مهربونی. )). جلوتر  پیرمرد خوابی می بیند که در آن کسی از پشت دهان او را می چسبد و او با وحشت از خواب بیدار می شود. کمی بعد، زمانی که پیرزن، مانند تکه ای گوشت روی تخت افتاده و دیگر حاضر نیست آب و غذا بخورد، پیرمرد با سیلی محکمی که به او می زند، مجبور به فرمانبرداری اش می کند هرچند که بلافاصله پشیمان می شود. هانِکه با نشان دادن این جزئیات از رفتارهای پیرمرد ما را آماده ی صحنه ی تکاندهنده ی کُشتنِ پیرزن می کند. او آنقدر با ظرافت و زیرکی، شخصیت پیرمرد را می سازد که حرکت پایانی او بسیار تفکربرانگیز خواهد بود؛ آیا کُشتن پیرزن، از روی عشق و علاقه صورت می گیرد؟ آیا به این دلیل پیرزن را می کُشد که خودش ( خودِ پیرزن ) اینطور می خواست تا وبال و سربارِ پیرمرد نباشد؟ آیا پیرمرد خواسته ی او را عملی می کند تا عشقش را ثابت کند؟ یا اینکه این کارِ او، نشاندهنده ی خستگی اش از این اوضاع و احوال است؟ او با آن جسمِ تکیده و نحیفش، پیرزن را دستشویی می بَرَد، آب و غذا می دهد و لباس خیسش را عوض می کند، اما در پایان، انگار ناگهان همه ی این رفتارها را با یک حرکت، به قول معروف بی اجر می کند. آیا نمی توانست منتظر بماند تا پیرزن این چند صباح آخر را هم بگذراند و به مرگ طبیعی بمیرد؟ پیرمرد این کار را برای خودش می کند یا برای پیرزن؟ اینجاست که می گویم آن وجه هیولاگونه ی پیرمرد عیان می شود و بیننده را به فکر فرو می برد. انگار این عشق، آنقدرها هم که ما اوایل فیلم فکر می کردیم، عشق نیست …

از میان دیالوگ ها: پیرزن: قشنگه.

                       پیرمرد: چی؟

                       پیرزن: زندگی.

مهربان اما هیولا ...

مهربان اما هیولا …

یادداشتِ “۷۱ بخش از گاهشماری شانس” فیلمِ دیگرِ هانِکه در همین سایت

۱۲ دیدگاه به “نگاهی به فیلم عشق Amour”

  1. coldplay گفت:

    فیلم را امروز دیدم.عالیه.نمره ی منم ۴هست.اولین فیلمیه ک از هانکه می بینم.
    توضیحات همه به جا بودن.فیلم هیچ گونه جواب مشخصی ب سوالات نمیده.

    اما من یک سوال دارم.آیا آخر فیلم با یک نوع surreal مواجه نیستیم.جایی ک مرد از خواب بلند میشه و همسرش تو آشپزخونه ست.ایا اینها تفکرات مرد نیست؟
    یک چیز مثل همون برمن؟شاید مرد انقدر زن را دوس داره ک از شدت یا افراط علاقه دچار همچین کابوس و مشکلی میشه.فرضیه من هست.البته این فرضیه با توجه به ابتدای فیلم می تونه چه در ظاهر چه در باطن,باطل باشه اما ایا نمیشه هیچ جوره این فیلم را به مابین واقعیت و خواب ربط داد؟

    • damoon گفت:

      در این پایان در واقع همانطور که گفتید، خیال و واقعیت در هم می آمیزند انگار. نمی شود گفت سوررئالیسم، ولی می شود گفت سوررئال در معنای ورای واقعیت؛ شاید!

  2. عارف گفت:

    خب اولین اختلافم با جناب دامون قنبرزاده عزیز کشف شد 🤦‍♂️
    اگر از کارگردانی بگذریم فیلم از لحاظ درونمایه و محتوا هیچ چیز خاصی برای من نداشت … فضا و موضوع فیلم برای من بسیار جذاب بود عشق اونم در ایام پیری بسیار هیجان‌انگیز و بکر بود برای من … اما فیلم هیچ چیزی در مورد عشق نداشت و اسم فیلم کاملا بازی آقای هانکه با مخاطب هستش به هیچ وجه ما دلیل کار پیرمرد رو نمیفهمیم و این ابهاماتی هم که در پایان‌بندی و برداشت‌ها از دلیل قتل عاشقانه😃 وجود داره همه نشانه گیج بودن فیلم و حتی خود کارگردانه که نمیدونه شخصیتهایی که ساخته دقیقا دنبال چی میگردن عاشقن یا هیولا یا در موقعیت هیولا میشن و اگر شرایط مناسب باشه عاشقن … کلا با فیلمهای پرابهام ارتباط برقرار نمیکنم و شخصیت‌های این فیلم برای من ساخته نشدن و قابل درک نبودن
    البته احترام میزارم به همه سلیقه‌ها اما بنظر من این فیلم در حد اسکار و گلدن گلوب و نخل طلای کن همزمان نبود و به همه دوستداران این فضا و موضوع چه طرفدار این فیلم باشن چه مثل من مخالفش، توصیه میکنم فیلم still mine که اتفاقا در همون سال ۲۰۱۲ هم ساخته شده رو ببینن که با اینکه همه داستانش بر عشق دوران پیری متمرکز نیست اما چند لول بالاتر از این فیلم قرار میگیره و امان و حیف از نونی که کارگردانها از معروف شدنشون میخورن و به این راحتی جایزه درو میکنن اما ی فیلم دیگه حتی دیده هم نمیشه

  3. مهدیه گفت:

    برای من هم حالب نبود…نفهمیدم در نهایت چی میخواد بگه..اینهمه عشق و مراقبت و تعهد واراده.بعد هم قتل

  4. کریگ شوارتز گفت:

    میشه یه نیمچه نگاهی به Funny games 1997 بندازید؟البته ممکنه نیاز باشه دوباره ببینید،و خب فکر نکنم دوباره دیدنش آسون باشه…

  5. رضا گفت:

    حدود ۶ ترا فیلم دارم و معمولا فیلمی رو پس از دیدن حذف نمیکنم تا الان کلا ۶ تا فیلم حذف کردم که سه تاش اشغال های این یارو هانکه هست. جالب اینجاست که قبل از دیدن فیلم نگاه نمیکنم ببینم کارگردانش کیه. در کل یا ملت ادای فهم بالای فیلم رو در میارن یا من از فیلم چیزی حالیم نیست ولی کلا فیلم های از جمله قاره هفتم ، عشق و استاد پیانو رو دیدم و حالم به هم خورد

    • محمدرضا گفت:

      این اولین فیلمی بود که من از آقای هانکه دیدم. و با همین یه فیلم به اندازه کیارستمی فقید عاشقش شدم. به نظرم شما از هنر چیزی نمیدونی و با ۱۰۰ترا فیلم دیدن هم نمیتونی یادش بگیری. منم نزدیک ۲ ترا آرشیو فیلمامه ولی این دلیلی بر فیلمباز بودن نیست.

  6. صابر گفت:

    فیلم دیدن، نه فیلم نگاه کردن، بلکه درک فیلم، به مرور سبب میشه که مثل فیلم نبینها، خط کش نشیم.
    قضاوت خط کشی و تبر گونه، یعنی حالا حالاها باید فیلم ببینیم.
    تقسیم بین بد مطلق و خوب مطلق، یعنی باید فیلم بینیم، زیاااااااد….

  7. N فیلم باز گفت:

    من همین الان تمومش کردم این فیلم رو و باید بگم که پوفففف!!! واقعا عجیبه… فیلم کاملا هوشمندانه و بر اساس شخصیت های آدمی ساخته شده
    هر انسانی دو وجهه خوب و بد رو در خودش داره، بستگی داره که شدت هر کدوم چقدر باشه
    وجهه بد پیرمرد در حد کشتن بود و وجهه خوبش صرفا رسیدگی و تحمل کوتاه مدت
    من هر لحظه انتظار داشتم که از رسیدگی به پیرزن خسته بشه و درست جایی که مطمئن شدم آدم صبور و درست‌کاریه، دست به قتل زد:))))
    هنوزم تو شوکم!
    و یه فوبیا به فوبیاهای قبلیم اضافه شد.

    به نظرم اسم فیلم هم طعنه ای به عشقه.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم