نگاهی به فیلم راز در چشمانشان The Secret in Their Eyes

نگاهی به فیلم راز در چشمانشان The Secret in Their Eyes

  • بازیگران: ریکاردو دارین ـ سله داد ویلامیل ـ پابلو راگو و …
  • فیلم نامه: ادواردو ساچری ـ خوآن خوزه کامپانلا براساس رمانی از ادواردو ساچری
  • کارگردان: خوآن خوزه کامپانلا
  • ۱۲۹ دقیقه؛ محصول آرژانتین، اسپانیا؛ سال ۲۰۰۹
  • ستاره ها: ۴/۵ از ۵

غنی و غریب

خلاصه ی داستان: بنجامین اِسپوسیتو، مأمورِ سابقِ دادگاه فدرال، در حال نوشتن رمانی برمبنای پرونده ی تجاوز و قتلی ست که سال ها پیش، مأمورِ به سرانجام رساندن آن بود. او هنگام نوشتن رمان، به جزئیاتِ پرونده فکر می کند در عین حالی که عشق قدیمی اش، ایرنه هم کم کم وارد ماجرا می شود و در این میان، حسرت های گذشته برای او تکرار می گردد …

یادداشت: “راز در چشمانشان” بعد از دیدار مجددش پس از گذشتِ چند سال، همچنان پُر قدرت و تکاندهنده است. درامی قوی و غریب که با فیلم نامه ای پر از جزئیات و پر از ایده ـ که روابط و انگیزه ها را به بهترین شکلِ ممکن کنار هم چیده ـ بیننده را سخت درگیر می کند و فکرش را به چالش می کشد. فیلم نامه آنقدر غنی ست که برای اشاره کردن به همه ی نکاتش، زمان زیادی باید صرف کرد که این زمان، با دیدن دوباره ی فیلم و پی بردن به جزئیات بیشترش، طبیعتاً بیشتر هم خواهد شد. فقط کافیست ایده ی آن ماشینِ تایپِ خراب که حرف “A” اش مشکل دارد، را دنبال کنید و ببینید که چطور در طول داستان، این ماشینِ تایپ، که جزوی از همان خاطرات بنجامین اِسپوسیتو ست، تأثیر گذار می شود و چطور با آن پایان بندی معرکه ی داستان، همخوان؛ بنجامین، به عنوان آدمی تنها که حسرت گذشته و عشق از دست رفته اش را می خورد، شب، هنگام خواب و بیداری، روی کاغذ می نویسد: (( من می ترسم. )) و در انتها، او که ماجرای عجیبی را از سر گذرانده و تجربه کسب کرده، با گذاشتن یک حرف “A”  در قسمتی از جمله ی “من می ترسم”، که طبعاً به زبان اسپانیایی ست، آن را تبدیل به ” من عاشق تو هستم” می کند و به این شکل ماجرای آن ماشین تایپ را به نتیجه می رساند در عین حال که دایره ی مفهومی اثر هم این شکلی تکمیل می شود. بگذارید یک مثال دیگر بزنم: اسپوسیتو از روی عکس های دختری که به قتل رسیده متوجه نکته ی ظریفی می شود که منتج به گیر افتادن قاتل می گردد. نکته این است که در اکثر عکس های دختر، مردی، برخلاف بقیه ی آدم های داخل عکس، همیشه چشمانش به سمت دختر است. این سرنخی می شود برای اسپوسیتو تا قاتل را پیدا کند. در ادامه، وقتی اسپوسیتو و ایرنه عکس های قدیمی خودشان را نگاه می کنند، در تمام عکس ها، اسپوسیتو برخلاف بقیه ی آدم های داخل عکس، چشمانش به سمت ایرنه است که در واقع وجه تسمیه ی فیلم هم از همین نکته ناشی می شود. حالا دقت کنید که چطور هر اتفاقی در فیلم نامه، به کنش قبل از آن ربط داده می شود و روابط علت و معلولی با دقتی مثال زدنی رعایت می گردد. باز هم مثال می زنم: دادستان، کسی که در واقع همکار اسپوسیتو محسوب می شود، دو بار در پرونده ی او دخالت می کند که بار اول پیش زمینه ی مناسبی فراهم می کند برای دخالت او در بار دوم؛ دفعه ی اول او به اشتباه و برای سرهمبندی کردنِ پرونده، دو آدم بیگناه را شکنجه می دهد تا از زیر زبانشان بیرون بکشد که مرتکب قتل شده اند و دفعه ی دوم قاتل اصلی را به دلایلی واهی از زندان بیرون می کِشد و او را به یک بادیگارد مسلح تبدیل می کند که منجر به اتفاقات بعدی در فیلم نامه می شود. مثالی دیگر: برای رسیدن به قاتل روانی، دستیار اسپوسیتو، به این نکته پی می برد که ممکن است انسان ها همه چیزشان عوض شود اما هیچ وقت هوس هایشان عوض نخواهد شد و چون پِی بُرده که قاتل، عاشق فوتبال است، از این حرف نتیجه می گیرد که می توانند او را در یک استادیوم فوتبال، هنگام مسابقه ی مهم تیم ملی آرژانتین، دستگیر کنند هر چند کاری دیوانه وار باشد، که نتیجه ی این فکر، آن پلان/سکانسِ خیره کننده و شاهکارِ استادیوم فوتبال است. این موضوعِ “عوض نشدنِ هوسِ آدم ها” وقتی به نتیجه ی نهایی اش می رسد که اسپوسیتو، بعد از گذشت سال ها، برای دیدنِ نامزدِ دخترِ مقتول، به ویلای دور افتاده اش می رود و در آنجا ناگهان به این فکر می افتد که ممکن است مرد پیر شده باشد اما مطمئناً هوسی که سال ها ذهنش را می آزرد، همچنان باقی ست، پس بعد از کنکاشی مختصر، می رسیم به آن سکانس تکاندهنده ای که او متوجه می شود، مرد، قاتل را سال هاست که در خانه اش زندانی کرده تا زجرش بدهد تا انتقام بگیرد و البته این نتیجه، خودش به نتیجه ی دیگری هم منجر می شود و آن هم این است که اسپوسیتو در بیان عشقش به ایرنه بالاخره تصمیم نهایی را می گیرد. وقتی می بیند چطور یک مرد، می تواند آنقدر عاشق و شیفته باشد که همه ی زندگی خود را فدای طرفِ مقابلش بکند، از خودش خجالت می کِشد که چطور اینهمه سال به ایرنه نگفته که عاشقش است. فیلم نامه با کنار هم چیدن این جزئیات به کلیتی شگفت انگیز می رسد که هم می توان آن عشق بین ایرنه و اسپوسیتو را با بازی عالی بازیگرانش باور کرد و در آن سکانس جدا شدنشان در ایستگاه قطار، به گریه افتاد، که من حتی در بار دوم هم به گریه افتادم و هم می توان با دیدنِ آن قاتل روانی و ترسناک با بازی خوب بازیگرش، به شدت ترسید.

  عشق ...

عشق …

۴۱ دیدگاه به “نگاهی به فیلم راز در چشمانشان The Secret in Their Eyes”

  1. محسن گفت:

    ممنون از نقدی ک ب این فیلم داشتید واقعا با خوندنش لذت این فیلم برام دوچندان شد

  2. قاسم گفت:

    ممنون از نقدتون.نمره ای دادید برازنده این فیلم بود.
    دو فیلم لاتین زبان خیلی زیبا و قوی دیدم شهر خدا و راز چشمهایشان!!
    لطفا اگر فیلمهای دیگر قوی سراغ دارید معرفی کنید.

  3. قاسم گفت:

    ماشالله از بس مطالب زیاده طول میکشه!
    چشم

  4. داود دریانی گفت:

    فیلم بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود و بسیار خوب و دلنشین آن را تحلیل کردید سپاسگزارم

  5. فهیمه گفت:

    شاهکاره این فیلم، شاهکار.
    قلبم درد میگیره هربار میبینم. چقدر مرگ اسپوسیتو غم‌انگیز بود. و اون صحنه استادیوم و بعدش هم بازجویی.

  6. Farid گفت:

    واقعن نقد شما بی نظیر بود.
    من بعد از تماشای فیلم (راز چشمهایشان) بدنبال نقد آن گشتم، که با این نقد قشنگ وخواندنی روبرو شدم. و لذت فیلم برام چند برابر شد.
    ممنون

  7. سلطان گفت:

    درود بر شما. بسیار عالی نوشتید

  8. عارف گفت:

    جناب دامون عزیز بسیار بسیار عالی نوشتید سپاس از شما 🙏
    این فیلم بسیار زیبا و عمیقه و فارغ از داستان جنایی و جزئیات بسیارش (مثلا جدایی‌ناپذیری فوتبال از زندگی در آرژانتین که تو این فیلم هم نقش خودشو بازی میکنه)، که شاید بشه براش معادل‌هایی در فیلمهای دیگه پیدا کرد، اون چیزی که این فیلم رو متفاوت و عمیق و ماندگار میکنه، شیمی عجیب و غریب بین زن و مرد فیلمه که با هنرمندی هرچه تمامتر کارگردان از طریق چشم‌ها و نگاه‌هاشون منتقل میشه از لحظه اولین ورود خانم به اداره و نگاهی که رد و بدل میشه تا سکانس عالی قطار و جایی که خانمه منتظره شنیدن حرف اصلی از آقائه هست و میخواد در اتاقشو از پشت ببنده که متوجه میشه همکارش داره میاد و بازم آقائه نمیخواد بگه اون حرف اصلی رو تا … عالی این رابطه رو در آورده اونم فقط با نگاه
    فقط یک چیز بی‌مورد دیگه… نمیدونم چرا وقتی فیلم همه میدانند اصغر فرهادی رو دیدم ناخواسته یاد این فیلم افتادم انگار که فرهادی تاثیر گرفته از این فیلم و فضاش و خب نزدیک هم نمیشه به این فیلم

    • damoon گفت:

      ممنون. شایدم به خاطر بازیگر مشترک دو فیلم بود: ریکاردو دارین!

      • عارف گفت:

        قبل اینکه به بازیگر مشترکشون پی ببرم این حسو کردم شایدم دلیلش واقعا همین بود شایدم واقعا تحت تاثیر این فیلم ایده فیلم خودشو گرفته بهرحال یکی از خوبی‌های اصغر فرهادی همین کم‌گوییشه و اهل مصاحبه زیاد و حضور در همه محافل نبودنش که هیجان در مورد آثارش همیشه باقی میمونه

        • damoon گفت:

          دقیقاً برعکسه! … آقای فرهادی اتفاقاً زیاد مصاحبه می‌کنه و «حرف» می‌زنه!

          • عارف گفت:

            خب حتما من خیلی ندیدم و این بخاطر کم دنبال کردن اخباره شما حتما بیشتر در جریان هستید
            من فکر میکردم در حد همون مصاحبه‌هایی که ایام حضور فیلمش تو ی جشنواره‌ای انجام میده بیشتر قاطی این داستانها نمیشه و سرش تو لاک خودشه و این باعث میشد که همچنان امید داشته باشم که بازم ممکنه فیلم خوبی بسازه ی روزی و برگرده از این مسیر معیوب
            بگذریم ببخشید که بحث کامنتها رو منحرف کردم 🙏

  9. عارف گفت:

    دامون‌جان سلام
    بعد از مدتها بار دیگه این فیلم رو دیدم و برخلاف انتظارم، به جرات میتونم بگم که ذره‌ای از جذابیت فیلم کم که نشد هیچ، بیشتر هم شد و اینبار تونستم فارغ از داستان فیلم، فقط نگاه‌های بی‌نظیر ایرنه و اسپوزیتو رو در طول فیلم و در حالات مختلفشون، دنبال کنم که در هر جا و متناسب با حسشون بهم و شرایط ایجاد شده، نوع نگاهشون کمی تغییر میکنه و کل درونشون (عشق، ترس، حسرت، دلسوزی و …) رو میریزه بیرون …
    الان بیشتر می میبرم که چرا ی بار چندین سال پیش تو مجله فیلم تو صفحه انتخاب بهترین فیلم ی سالی (۲۰۱۳ یا ؟) راز چشمانشان رو که مال چند ستل پیشش بود انتخاب کردی و نقل ب مضمون گفته بودی هر سال میبینیش و هر بار هم بهترین فیلمی میشه که در سال دیدی (امیدوارم درست یادم مونده باشه البته)

    • damoon گفت:

      سلام. ارادت. ممنون از توجه‌تون. خیلی هم عالی. خودمم یادم نیست کجا این حرفو زدم، اما انصافاً هنوزم که فکر می‌کنم، مطمئن می‌شم که درست گفتم.

  10. عارف گفت:

    فکر میکنم تو انتخاب سالانه مجله فیلم بود برای سال ۲۰۱۳ که اگه اشتباه نکنم منتقدین خیلی‌هاشون gravity و یا her رو انتخاب کرده بودن و یا سایر فیلمهای مشهور ۲۰۱۳ اما شما این فیلم رو انتخاب کرده بودید و ب گمونم گفتید مثل سالهای قبل امسالم راز چشمانشان بهترین فیلمی بود که دیدم 😀

    • damoon گفت:

      من البته اون سال وارد مجله نشده بودم هنوز! شاید دوست دیگه‌ای انتخاب کرده بوده. ولی کلاً اگه اون سال وارد مجله می‌شدم، قطعاً انتخابم می‌بود.

      • عارف گفت:

        وقتی پیامت رو دیدم خیلی شک کردم چون مطمئن بودم همچین خاطره ای رو … گفتم یا شما دامون قنبرزاده نیستید یا من دارم توهم میزنم یا اصلا مجله فیلم نبوده … بعد از انواع و اقسام سرچها با کلیدواژه های مختلف فهمیدم انتخاب مال آدم برفی ها بوده و بخاطر اینکه نویسنده های دیگه اکثرا از اعضای مجله بودن من به اشتباه فکر میکردم مال مجله بوده …

        بهترین فیلمی که در سال ۹۲ دیدید
        دامون قنبرزاده
        بهترین فیلم خارجی: راز در چشمان‌شان محصول ۲۰۰۹ ساخته‌ی خوآن خوزه کامپانلا. این فیلم را هر سال، دو سه بار می بینم. هنوز فیلمی روی دستش نیامده؛ قدرتمند و دیوانه‌کننده.

        البته اگه دامون قنبرزاده شما نباشید که دیگه نمیشه کاریش کرد 😊😊

  11. مهدی گفت:

    به نظرم نقد خیلی پر آب و تابی بود و کلا نقد نمیشه گفت یه تقدیر نامه باید اسمشو گذاشت استفاده نامناسب و خطی از موسیقی در طول فیلم کاملا مشهوده و حتی شاید با گذشت یک ساعت از فیلم بیننده حس همراهی با بازیگران رو پیدا نکنه در کل میشه گفت فیلمی با نکات عمیقه ولی یک طرفع نقد کردن اسمش نقد نیست میشد به عنوان تاپیک بزنید تحسین فیلم راز چشمهایشان که حداقل موقع ورود به سایت خواننده تکلیفش با خودش مشخص باشه که چی می خواد بخونه

  12. مریم گفت:

    من اطلاعات از بازیگران و فیلمها و اسامی و غیره ندارم اما از این همه نقد لذت بردم ،

  13. میلاد اسکندری گفت:

    فقط میتونم بگم ممنونم از نقد زیباتون
    این فیلم رو سر کار گذاشتم خودم نیم ساعتش رو نگاه کردم و جذبش شدم ولی تلفنم زنگ خود نتونستم ادامه ش رو ببینم
    دیدم بقیه همکارام از این فیلم گویا خوششون نیومد و فیلم رو قطع کرده بودن
    امروز فرصت کردم ادامه ی فیلم رو ببینم و لذت بردم از این شاهکاره سینمای آرژانتین😍👌
    بی نظیر بود
    همه چی این فیلم میخواست باهات حرف بزنه
    همه چی داشت این فیلم
    عشق وفاداری محبت رفاقت و…
    و در اخر مجدد تشکر میکنم بابت این نقد زیباتون که به قول اون دوستمون زیباییه این فیلم رو دوچندان کرد برام😍🙏🌹

  14. ناصر گفت:

    من خیلی اتفاقی این فیلم رو دانلود کردم و با وجودیکه به فیلمهای بیشتر از ۱۲۰ دقیقه علاقه دارم ولی این فیلم رو در سه قسمت و دو روز دیدم
    داستان فیلم کاملا معمولی و یجورایی قدیمی هست ، ریتم فیلم بسیار کند و خسته کننده اس و جزو اون ده درصد فیلمهایی هست که موقع دیدنش خوابم گرفت
    وقتی هم در مورد فیلم سرچ کردم از اینهمه تعریف و تمجید و مخصوصا اسکار ، بهت زده شدم

  15. آتنا گفت:

    سلام من این فیلم رو دیدم و یه چیزی رو متوجه نشدم. اگه به صحنه تجاوز دقت کنید اونی که داشت تجاوز میکرد دستش حلقه بود حتی چهره متحاوز رو توو یکی از صحنه ها نشون دادن و اون شوهرش بود.درواقع شوهرش بهش تجاوز کرده بود ولی چرا هیچ جا به این اشاره نشده؟!

    • شاهین گفت:

      واقعا متوجه نشدم،یه چیز دیگه اصلا،وقتی از قاتل رو بار اول بازداشت میکنن،و اسپریستو داشت ازش بازجویی میکرد،ناگهان معشوقه اسپیسیتو اومد داخل و وقتی قاتل رو دید خیلی جا خورد و تعجب کرد،انگار که می‌شناخت،بعد سعی کرد بی گناه جلوه اش بده،
      چرا؟؟؟؟؟

      • گیتا گفت:

        زن یک دفعه متوجه شد که پسره متهم داره با نگاه مریضی بدن او رو دید میزنه و جا خورد و اگه دقت کنی با دستش یقه لباس رو جمع کرد. از همینجا مطمین شد که قاتل باید همین پسر باشه.
        اون حرفا که این بیگناهه کی نگاهش میکنه. تکنیکش بود برای اینکه ریزه ریزه با تحقیر متهم خونش رو به جوش بیاره و آدمی که اول انکار میکرد به قتل اعتراف کنه.

    • گیتا گفت:

      نه شوهرش قاتل نبود. در جاهایی فلش بک های پشت هم و تو در تو وجود داشت که ممکن بود لحظاتی این شک رو ایجاد کنه. در واقع ترکیب چهره عصبانی غمگین شوهرش بود با صحنه هایی از بلایی که سر زنش اومده بود.

    • گیتا گفت:

      حتی اگه ساعت ۱:۵۶ فیلم رو نگاه کنی اون پسره متهم رو نشون میده در حال کتک زدن و بلند کردن زنی که به قتل رسید

  16. کیوان گفت:

    داستان غیرخطیِ فیلم خوب بود اینکه عشق رو هم بخوبی به تصویرکشیده بود عالی بود

    اما یه نکته اینکه چرا باید آ ل ت یه مرد رو بطور کامل توی فیلم نشون بده؟؟؟ مگه پ و ر ن هستش؟؟؟

  17. مازيار گفت:

    با سلام و تشکر از نقد خوبتون… یه جورایی هم میشه گفت عشق افلاطونی بین مقتول و همسرش باعث شد بنجامین همیشه حسرت اینجور عشقی رو داشته باشه وباعت میشه این کتاب اونو به عشق گذشته اش دوباره نزدیک کنه توی فیلم بعدا از نوشتن چند صفحه اول میره پیش ایرنا و نطرشو میخواد و دوباره خاطرات براش زنده میشه.

  18. احسان گفت:

    من دو شب قبل برای اولین بار دیدم این فیلم رو بشدت مجذوب کننده و خوش ساخت بود. نکته جالب اینکه بعد از دیدن فیلم متوجه شدم حداقل در نقدهای فارسی که من خوندم اشاره ای به دوره ای که داستان فیلم در اون روایت میشه نشده، گمونم دوران حساس و ملتهبی از تاریخ آرزانتین بود در دهه هفتاد و زمان دیکتاتوری که اشاراتی به فساد سیستم قضایی داشت و همینطور اشاره ای به نحوه آزاد شدن قاتل روانی نشده بود در نقد و تحلیلها، که ظاهرا جذب سیستم امنیتی شد در زندادن و به این وسیله در جریان تسویه حسابهای مقامات فاسد با عناصر نامطلوب سیستم به راحتی آزاد شد و با فراغ بال قصد جان دست اندرکاران پرونده رو کرد (چه موارد آشنایی!!!). نکته ای بود که لازم دیدم بعنوان برداشتم از فیلم ارائه کنم. سپاس

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم