درباره ی زیرنویس ها و ابداعات مترجمین

قبلاً خیلی مختصر و کوتاه، درباره ی زیرنویس های مفتضحانه ای که برخی آدم های بیمار برای فیلم ها  می نویسند، مطلبی نوشته بودم و یک نمونه هم از زیرنویسِ خنده دارِ یک فیلم ژاپنی آورده بودم ( اینجا ). برای منی که با دوبله ـ حتی با بهترین کیفیتش، که مثل همه ی چیزها، ما ادعایش را داریم که در آن حرفِ اول را می زنیم، غافل از اینکه اینطور نیست، چون تنها کافی ست به دوبله های ایتالیایی و آلمانی گوش بدهید ـ به شدت مخالفم و هیچ فیلمی را به شکل دوبله شده نگاه نمی کنم، وجودِ زیرنویس، مخصوصاً برای فیلم هایی که زبانی غیر از زبانِ انگلیسی دارند، موهبت بزرگی ست که این دور و زمانه با وجود آدم های شریف و درستی که با زحمت فراوان فیلم ها را زیرنویس می کنند ممکن شده است. اما در بین انواع و اقسامِ زیرنویس های خوب و نسبتاً خوب، گاهی با موارد جالبی روبرو شده ام که در این نوشته بد ندیدم  اشاره ای کوتاه به آن ها داشته باشم. برخی از مترجمان سعی می کنند با یک توضیحٍ کوچکِ ـ در خیلی موارد خودمانی ـ در میانه ی دیالوگ های فیلم، ماجرا را برای بیننده روشن کنند. نمونه اش، چند شبِ پیش فیلمِ مزخرفِ ترسناکی می دیدم به نامِ «شیطانِ درون» که یادداشتش به زودی در بخش “فیلم هایی که نباید دید” خواهد آمد. در بخشی از داستان، وقتی شخصیتِ اصلی می خواهد وارد دانشگاه مذهبی واتیکان بشود، نامِ مکان به شکل زیرنویس روی تصویر می آید که مترجم، بعد از آوردنِ “دانشگاه مذهبی واتیکان”، داخل پرانتز، به زبانِ خودمانی می نویسد: (( همون حوضه علمیه خودمون ))! من عین جمله را با همان غلط املایی در اینجا آوردم ( نوشتن “حوضه” به جای “حوزه” ) که همین آسیب شناسیِ غلطِ املائی زیرنویس ها هم خودش بحث مفصلی می طلبد که حتی گاه در میان کسانی که زیرنویس های خوبی هم ازشان دیده ایم، بسیار رایج است. بهرحال توضیحی که مترجم تصمیم گرفت درباره ی دانشگاهِ مذهبی واتیکان در میان دیالوگ ها جا بدهد، اتفاقاً برای قابل فهم تر شدنِ موضوعِ داستان بسیار تأثیرگذار بود. فقط ای کاش غلط املائی نداشت! در جاهای دیگر، با موارد جالب تری هم برخورد کرده ام. گاهی، مترجمین سعی می کنند به صلاحدیدِ خودشان، منظورِ یکی از آدم های داستان از ادای جمله ای خاص یا اشاره و حرکتی خاص را برای مخاطب روشن کنند که در برخی موارد، این کار مثل افتادن از آنطرف بام است! یعنی مواقعی آنقدر وارد جزئیات می شوند که آدم احساس می کند، مترجم، بیننده را گیج و گول فرض کرده. نمونه هایش فراوان است. نمونه ای که یادم مانده در زیرنویسِ همین فیلمِ ترسناکِ «شیطانِ درون» بود که در قسمتی، شخصیت فیلم می گوید: (( این کار، موتورِشونو روشن می کُنه. )) که بعد مترجم از قول خودش داخل پرانتز آورده بود: (( منظور عصبانی شدن. ))! در جریان فیلم که قرار بگیرید، منظور از جمله ی شخصیتِ فیلم کاملاً روشن است اما مترجم احساس کرده حتماً باید توضیحی بدهد. یا در یک فیلمِ بیخودِ دیگر به نام “مری آمریکایی”، شخصیت اصلی زنگ می زند به مادربزرگش، اما وقتی شخصِ دیگری گوشی را برمی دارد، متوجه می شود که پیرزن بالاخره عُمرش تمام شده. پس به سرعت شماره ی او را از میانِ لیستِ موبایلِ خود پاک می کند و مترجم هم که احساس کرده بیننده متوجه معنای این جرکتِ شخصیتِ اصلی نخواهد شد، این دو جمله را زیرنویس می کند: (( مادربزرگش مُرد. شمارش رو پاک کرد. ))! ( و خب طبیعتاً باز هم اینجا املای درست، “شماره ش” است نه “شمارش” ). من البته این عمل را نفی نمی کنم اما خب، دیگر از آنطرف بام افتادن هم چندان خوب نیست! اما می خواهم نوشته ام را با یک تک جمله ی فوق العاده از زیرنویسِ یک فیلم تمام کنم که اصلاً محرکِ من برای نوشتنِ این مطلب بود. گاهی مترجمین از خودشان ذوق به خرج می دهند و تلاش می کنند زبانِ شخصیت ها را به زبانِ عامیانه ی خودمان تبدیل کنند تا مثلاً احساسِ نزدیکیِ بیشتری صورت بگیرد. آنها از ضرب المثل های فارسی، اصطلاحاتِ کوچه بازاری و عامیانه ی زبان فارسی استفاده می کنند و تلاش دارند همه چیز در حّدِ امکان طبیعی و باورپذیر باشد. مثلاً در یک فیلمِ آمریکایی، شخصیتِ اصلی برمی گردد به دوستش   می گوید: (( قربونم بری! )). این ایرانیزه کردنِ دیالوگ ها، به نظرم عالی ست مخصوصاً اگر مترجم به تناسبِ لحنِ بین گوینده ی جمله و خودِ آن جمله توجه داشته باشد و بتواند جملاتی بسازد ـ طبیعتاً به فراخورِ متنِ اصلی ـ درخورِ شخصیتِ گوینده که البته به اجرا در آوردنش، کارِ طاقت فرسایی است و لزومش تسلط کافی و کامل به زبان و ادبیات و حتی فن و هنر نمایشنامه نویسی. چه به نظرم یک مترجم خوب، علاوه بر اینکه باید به زبانی که قرار است متنش را ترجمه کند تسلط مطلق داشته باشد بلکه باید زبانِ مادریِ خود را هم به شکل دقیق بشناسد و رویش تسلط داشته باشد. اینطوری ست که یک متنِ خوب ظهور پیدا می کند. از حرفم دور نشوم؛ داشتم می گفتم این ایرانیزه کردنِ متنِ اصلی، کاری ست بسیار عالی. اما گاهی، برخی از این مترجمین، همانطور که در بالا هم گفتم، از آنطرف بام می افتند. یعنی در این تبدیلِ جملات به لحن و فضای ایرانی، چنان اغراق می کنند که نوشته شان گاهی توی دوق می زند. مثالی که می خواهم بزنم، همان مثالی ست که گفتم محرکِ اصلی من از این نوشته است. ترجمه ای که گرچه شدیداً بی منطق و اغراق آمیز است اما شدیداً هم خنده دار است. آنقدر خنده دار که من هنوز هم وقتی به آن قسمتِ فیلم می رسم که قرار است شخصیتِ داستان جمله اش را بگوید و آن معنای فارسی جمله اش زیرنویس شود، ناخودآگاه خنده ام می گیرد. بارِ اول که از شدت خنده، اشک از چشمانم سرازیر شده بود. قضیه مربوط می شود ـ باز هم ـ به فیلمِ بیخودی به نامِ «پیرانا» که فیلمِ ترسناکی ست. در قسمتی از آن، دو مرد، در تاریکی شب، وارد مردابی شده اند و توجهشان به حیوانی بزرگ جلب شده که بسیار آرام و بی صدا، گوشه ای از مرداب نفس می کِشد. مردها آرام آرام و با ترس به حیوان ـ که البته خبر ندارند یک حیوان است ـ نزدیک می شوند و در هول و ولا هستند که این چیست. یکی از مردها تکه چوبی به این موجودِ عجیب می زند که ناگهان یک گوی بزرگ از دهانش بیرون می آید و مردها را از جا   می پراند، در حالیکه زیرِ لب، به قاعده ی همیشگی انگلیسی زبانان در اینجور مواقع، می گویند:          ((Oh! My God!)) که مترجم در حرکتی شگفت انگیز و بسیار خنده دار، این جمله را جایگزین می کند: (( بسم رب الشهدا و الصدیقین ))!!! دیدنِ این جمله، در آن لحظه ی خاص از فیلم، آنقدر تأثیرگذار است که امکان ندارد نخندید مگر اینکه اصولاً خنده برایتان تعریف نشده باشد! این جمله، نمونه ی همان اغراق هایی است که عرض کردم. البته در این جمله، شیطنتِ مترجم هم هویداست، انگار از روی عمد خواسته چیزی بامزه بنویسد. که البته در میانه ی فیلمی بیخود، اتفاقاً بسیار تأثیرگذار و جالب هم از آب در آمده است. اما برای فیلم های خوب، اینگونه اغراق ها و مزه پرانی ها، گران تمام خواهد شد

۷ دیدگاه به “درباره ی زیرنویس ها و ابداعات مترجمین”

  1. خیلی مطلب جالبیه.در سریال خاطرات خون آشام هم هر جا یارو وحشت میکنه ومسیح رو صدا میکنه،زیرنویس می نویسه:یا حضرت عباس!
    از اینها که گفتی بدتر اینه که یه مدتی مد شده بود ترجمه های کامپیوتری میکردن.یعنی برنامه ی ترجمه رو روشن می کردن ومتن رو می نوشتن،بعد کامپیوتر طبعا لغت به لغت کلمه ها رو با اولین لغتی که داشت جایگزین می کرد ویه ترجمه ی وحشتناک بی معنی میداد بیرون.اینا هم همونو میزدن زیر فیلم.خوشبختانه حالا دیگه از مد افتاده.

  2. رضا گفت:

    جالبه !
    شما ۲-۳ تا مطلب واسه انتقاد از مترجمین نوشتید ولی حتی یه جمله هم واسه تشکر از مترجم های خوب ننوشتید !
    من مترجم نیستم ولی آشنا هستم با کارشون، و باور کنید زیرنویسی که شما در ۲ ساعت می بینید اونا یک هفته زحمتش رو می کشند…

  3. سمانه گفت:

    (( بسم رب الشهدا و الصدیقین ))!!! ??????????!!!!!!!!!
    جدا چطور چنین جمله ای رو برای یه همچین فیلمی نوشتن؟؟؟جالب بود و البته باز هم جای تاسف داره…با تشکر از اون دسته از مترجمین خوش ذوق و با تجربه در جواب کار اینجور مترجمین باید بگم زیادی تماشاگر رو دست کم میگیرن و از اینکار اصلا خوشم نمیاد.

  4. البته یک سری از دوستان هستند که زیرنویس ها رو در دو نسخه با طنز و بدون طنز ترجمه میکنند .

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم