نگاهی به فیلم شعبده باز The Illusionist

نگاهی به فیلم شعبده باز The Illusionist

  • نویسندگان: ژاک تاتی  ـ سیلوین شامت
  • کارگردان: سیلوین شامت
  • ۸۰ دقیقه؛ محصول انگلیس، فرانسه؛ سال ۲۰۱۰
  • ستاره ها: ۳ از ۵

شعبده باز در ترافیک

خلاصه ی داستان: شعبده باز پیری که دیگر ترفندهایش مشتری ندارد و کسی تشویقش نمی کند، از پاریس به اسکاتلند نقل مکان می کند. در آنجا با دختر کوچکی آشنا می شود که شیفته ی شعبده های او شده است. آن دو با هم در اتاق یک هتل اقامت می کنند. شعبده باز برای در آوردن پول، کارهای مختلفی را آزمایش می کند. این در حالی ست که دختر، عاشق یک جوان می شود …

 یادداشت: دیدنِ پشتِ سر هم “ترافیک” و “شعبده باز” در جهت تائید این مسئله که ژاک تاتی، چقدر از تبعات مدرن شدن آدم ها ( به قول خودشان البته ) بدش می آمده و  همیشه دغدغه اش بیان این مطلب بوده که انگار کم کم انسانیت در گیر و دار این آشفته بازار دارد گم می شود، بسیار آموزنده و درک شدنی است. درست عین فیلم های ژاک تاتی، اینجا هم با انیمیشنی تقریباً صامت طرف هستیم که از ناملایمات روزگار می گوید. روزگار شعبده باز پیری که دیگر کارهایش برای کسی جذاب نیست. زمانه عوض شده و او دیگر جایی در صحنه ندارد. حالا صحنه متعلق است به جوان هایی فکلی که غلت می خورند و ادا در می آورند و هزاران طرفدار دارند. کسی برای حیله های شعبده باز تره هم خرد نمی کند. مشکل تاتی با دنیای مدرن، اینجا هم خودش را نشان می دهد. مظاهر این دنیای روی به نابودی در جای جای فیلم نمود دارد. از مغازه های پر زرق و برقی که اجناسشان را در دید می گذارند تا مردمی متفرعن و دماغ سربالایی که با تکبر قدم می زنند و فقط خرج می کنند. حالا دیگر وارد دنیایی شده ایم که فقط در پی جلب مشتری ست و ما هم مصرف کننده هایی هستیم که باید خرج کنیم. البته اگر پولی برای خرج کردن باشد وگرنه که مثل شعبده باز باید به بخور و نمیر ساخت و راضی بود. او ناراضی نیست. انگار اصراری ندارد خودش را با این دور و زمانه وفق بدهد. اصلاً چرا باید وفق بدهد؟ صحنه ای که در آن، دختر و جوان، یعنی عاشق و معشوق فیلم، کنار ویترین مغازه ای ایستاده اند که پشتش برای جلب توجه مشتری ها، دو مانکن لخت از یک زن و مرد را گذاشته اند، صحنه ی کنایه آمیزی ست. دیگر زمانه ای شده که باید به هر ترفندی دست زد تا جلب توجه کرد. باید جیغ کشید تا همه را به سمت خود کشید. ظرافت های دستان شعبده باز و چشم بندی های خیال انگیزش دیگر کسی را سیر نمی کند. دیگر کسی حوصله ی فکر کردن به این چیزها را ندارد. وقتی در قسمتی از فیلم، قابلیت شعبده بازی پیرمرد، فکری به ذهن صاحب مغازه می رساند تا از او در پشت ویترین، برای غیب و ظاهر کردن لباس های زیر زنانه استفاده کند تا اینگونه مشتری جلب شود، اوج نگاه سازندگان به این دنیای مصرف گراست. نویسنده البته حال و روز آن دلقکی که مجاور اتاق شعبده باز و دختر زندگی می کند و همچنین خیمه شب بازی که او هم در اتاقی دیگر، نزدیک آنهاست را هم خوب نشان نمی دهد. دلقک قصد خودکشی دارد و عروسکِ خیمه شب باز هم در نهایت، سر از دست دوم فروشی در می آورد.

... کسی برای شعبده باز، تره هم خرد نمی کند

… کسی برای شعبده باز، تره هم خرد نمی کند

۶ دیدگاه به “نگاهی به فیلم شعبده باز The Illusionist”

  1. ... گفت:

    با سلام.همین چند ساعت پیش این انیمیشن فوق العاده رو دیدم.و سریعا اومدم تا نقدی و مطالبی از این انیمیشن دستگیرم بشه.ولی متاسفانه چیز زیادی راجبش پیدا نکردم.ممنون بابت توضیح کوتاهی درباره کلیت فیلم و چند سکانس که می شه گفت از برگزیده هاش می تونستن باشن.
    این فیلم به همون شکلی که باید منو جذب کرد. وقتی قیافه بی حوصله دوستامو وسطای فیلم و اظهار نظراتشونو راجب اینکه چه قدر حوصله سر بره می شنیدم بیشتر مطمئن می شدم که این فیلم چه قدر به هدفی که می خواسته رسیده.اون مفهومی که تو کل فیلم سعی در بیانش داشت رو تو چهره تک تک بیننده ها می شه دید.اینکه داره زندگی یه آدم یه پیرمرد رو که رو به کسالت باری می ره نشون می ده و توصیف می کنه…روزهای تکراری دیالوگ های تکراری روزمرگی وحشتناک و ریتم یک نواخت زندگی انسان های سن بالا مخصوصا وقتی گاهی در شرایطی قرار می گیرن که نیاز دارن هر روز برای کسب درآمد در بین مردم حضور داشته باشن و ارتباط برقرار کنن,و این تضاد همه چیز رو بیشتر تشدید می کنه.فیلم به طور هوشمندانه ای با وارد کردن یک دختر جوان با تمام جوانی اش و شورواشتیاقش برای یک زندگی جدید, و همه آمال و آرزوهای دور و نزدیک اش باز از دید پیرمرد روایت می شود و از نگاه و دنیای او…به طوری که جذابترین صحنه های شور و اشتیاق و عشق دختر باز از دید بیننده کسالت بار است.حس می کنم هر حسی از یک ریتم بودن فیلم و ضرب آهنگ کند در تک تک سکانس ها در جهت رساندن مفهومی بوده که فیلم ساز درگیرش بوده اس.
    ممنون از توضیح مختصرتون راجب فیلم.

  2. مژده گفت:

    دخترک بیچاره مقصر نبود….مقصر زشتی این روزگاره که پیرمرد خسته وارد دنیای تازه ای میشه و روز به روز ناامیدتر میشه از تلاش و در نهایت با تمام از خودگذشتگی میبینه پایین تر از نقطه اول قرار داره…

  3. هستی گفت:

    از نظر من که خیلی عالی بود‌. هرکسی حوصله‌ی این‌جور انیمیشن‌ها و فیلم‌ها رو نداره‌. اما اینا خیلی معنادارتر از اونایی هستن که فقط برای خندوندن و مسخره بازی تولید می‌شن‌. در کل‌،‌خیلی از دیدگاه سازندگانش خوشم اومد و توصیه می‌کنم افرادی که دنبال انیمیشن‌های معناگرا هستن‌، حتماً انیمیشن شعبده باز رو و ببینن‌. ؛)

  4. محبوبه گفت:

    با سلام من امروز فیلمو دیدم و نظرات ددستانو خوندم
    در اخر فیلم نکته ی جالبی وجود داشت که شاید من اشتباه فهمیده بلشم، پیرمرد مداد دختر کوچولو رو گرفت با اینکه این توهم ایجاد شد که الانمداد بزرگترو میده به بچه همونطور که از این آدم انتظار میرفت همون مداد کوچک رو دوباره بهش برگردوند و لطف زیادی در حقش نکرد!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم