فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ شهریور ۲۸, ۱۳۹۲ در
از میان فیلمها و گفتهها |
۳ دیدگاه
- آقای واتانابه ( تاداشی اوکونو ): وقتی می دونی که دروغ می شنوی، بهتره که نپرسی. اینو تجربه به ما یاد می ده.
« مثل یک عاشق » ساخته ی عباس کیارستمی
***
- بیلی کریمر ( جاستین هنری ): مامان کی برمیگرده؟
- تد کریمر ( داستین هافمن ): نمیدونم بیلی، خیلی زود.
- بیلی: چقدر زود؟
- تد: زود.
- بیلی: بعد از مدرسه میاد دنبالم؟
- تد: ممکنه… اگه نیاد من میام.
- بیلی: اگه یادت بره چی؟
- تد: یادم نمیره.
- بیلی: اگه بری زیر ماشین و بمیری چی؟
- تد: اون وقت مامان میاد دنبالت!
« کریمر علیه کریمر » ساخته ی رابرت بنتون
***
- هاشم ( زکریا هاشمی ): حالا بیا و کار خوب کن.
- تاجی ( تاجی احمدی ): کار خوب، خوبه وقتی آدم خودش بخواد نه اینکه از دستش در بره یا مجبور بشه. تو از زیرش خواستی در بری.
- هاشم: مگه من خواستم پیداش کنم؟ خودش پیدا شد. می خواستی من چه کار کنم؟ از دست من کاری ساخته نیست.
- تاجی: اگه فک کنی از دست تو کاری ساخته نیست، دخلت تو دنیا اومده.
- هاشم: چه فک کنی، چه فک نکنی، دخلت تو دنیا اومده. وقتی بخت بَده، فایده نداره.
- تاجی: بخت خوب و بد، همیشه هست. برا همه هست. اصل کار اینه که با بخت خوب یا بخت بد چی کار کنی.
« خشت و آینه » ساخته ی ابراهیم گلستان
***
- هاشم ( زکریا هاشمی ): یا شعر بگو یا خواب ببین. اما زندگی یه چیز دیگه ست.
- تاجی ( تاجی احمدی ): اگه بخوای تو زندگی بیدار باشی، حتماً باید خوابم ببینی.
- هاشم: خب خواب ببین!
- تاجی: خواب دیدنِ خالی ام فایده نداره.
« خشت و آینه » ساخته ی ابراهیم گلستان
***
- بهرام ( حسین یاری ): چته استاد؟ یکی دیگه کشتیاش غرق شده، تو توی فکری؟!
- علی ( حامد آقایی ): هیچی.
- بهرام: با لاله حرفتون شده؟
- علی: حس می کنم داره یه چیزیو ازم قائم می کنه.
- بهرام: قائم کنه! … تو هم یه چیزی ازش قائم کن!
« سعادت آباد » ساخته ی مازیار میری
***
- خانم کشمیری ( مهتاب نصیرپور ): ببینم دخترجون، تو واقعاً امیرو دوس داری؟
- ترانه ( ترانه علیدوستی ): من دارم درسمو می خونم. از دو هفته دیگه م امتحانم شروع می شه.
« من، ترانه، پانزده سال دارم » ساخته ی رسول صدر عاملی
***
- ترانه ( ترانه علیدوستی ): یه موقع هایی پر پر می زدم واسه روز ملاقات. ولی حالا همه ی مشکلم شده روز ملاقات. آخه آدم روشم نمی شه به باباش بگه … من نمی دونم این زنا که حامله می شن، چجوری روشون می شه به باباهاشون بگن!
« من، ترانه، پانزده سال دارم » ساخته ی رسول صدرعاملی
***
- مستر فرهان ( علی نصیریان ): ناخدا، توی لَنج، روی دریا، با یه دست چطور کار می کنی؟
- ناخدا خورشید ( داریوش ارجمند ): هیچی، سرعتت فقط باید دو مقابل باشه. [ می خندد ]
« ناخدا خورشید » ساخته ی ناصر تقوایی
***
- مستر فرهان ( علی نصیریان ): تو دیگه به حرف منم اعتقاد نداری؟
- ناخدا خورشید ( داریوش ارجمند ): تو تنها حقه بازی هستی که مُو به او اعتماد پیدا کِردُم.
« ناخدا خورشید » ساخته ی ناصر تقوایی
***
- عیسی ( مهرداد صدیقیان ): شونزده سالم بود … بچه بودم … اومدم جبهه. دو روز بعد، آره فقط دو روز بعد هنوز شونزده سالم بود ولی دیگه بچه نبودم.
« اتوبوس شب » ساخته ی کیومرث پوراحمد
***
- عباس آقا (عزت الله انتظامی) : مرتیکه ی مزقونچی، تو گفتی میخوای دو تا گلدون بذاری سر پشت بومت که با صفا بشه، نه اینکه ورداری سرتاسر سقف خونهی مردمو اینجوری برینی بهش.
- سعدی (حسین سرشار) : مگه چه عیبی داره ؟ دو تا سوراخ پیدا شده، خب میگیرمش. اما عوضش تو این سیستم من …
- عباس آقا : سیستم من، سیستم من، بشاش به این سیستم.
« اجاره نشین ها » ساخته ی داریوش مهرجویی
دیالوگهای بیچاره!
پس “جرم” چی شد با وفا؟؟؟
گفته بودم که من نمی توانم فیلم های آقای کیمیایی را تحمل کنم، متأسفانه. در اینترنت جستجو کنید، حتماً دیالوگ های این فیلم را خواهید یافت.