نگاهی به فیلم گناهکاران

نگاهی به فیلم گناهکاران

  • بازیگران: رامبد جوان ـ فرامرز قریبیان ـ رضا رویگری و …
  • فیلم نامه: محمدسام قریبیان
  • کارگردان: فرامرز قریبیان
  • ۹۷ دقیقه؛ سال ۱۳۹۰
  • ستاره ها: ۳ از ۵

 … لذت ببریم

خلاصه ی داستان: قتل وحشیانه ی دختر سرهنگ فرازمند، دو مأمور آگاهی را کنار هم قرار می دهد: سرگرد روانگر، یک مأمور کم حرف و منطقی و آرام و سرهنگ تدین که مردی ست مغرور، خشن، تند و پر حرارت که معروف است به اینکه برای اعتراف گرفتن از مجرمین، متوسل به زور می شود. تحقیقات این دو برای یافتن قاتل آغاز می گردد و این در حالیست که همه ی مظنونین به شکلی انگیزه ی کافی برای کشتنِ مقتول را داشته اند …

یادداشت: از آنجایی که در سینمای ایران چیزی به نام ژانر وجود ندارد، طبیعتاً ژانر پلیسی هم با آن مولفه ها و زیر و بم های داستانی اش از آن ژانرهایی ست که در سینمای ایران به دلایل زیادی از جمله مثلاً پیشینه ی فقیرمان در ادبیات داستانی پلیسی، چندان نمی تواند پا بگیرد. هر چند ساموئل خاچیکیان، اولین کارگردانی بود که در ژانر پلیسی جنایی فیلم ساخت و در زمان خودش موفق هم بود، اما بعد از او، فیلم های ایرانی بیشتر به حوزه ی ملودرام ورود کردند و ژانر پلیسی، مهجور ماند و کسی به آن نپرداخت ( و اگر هم پرداخت، کارِ درخورِ توجهی نشد ) تا اینکه …

قریبیان در جدیدترین اثرش کوشیده با نگاهی استلیزه، یک دنیای پلیسی خلق کند که دو کارآگاه تیپیک، یکی آرام و منطقی و دیگری تلخ و خشن و زودجوش و هر دو هم بارانی به تن، به دنبال قاتلی روانی، همه جا را زیر پا می گذارند. آنها با پیش رفتن در پرونده ی پیش رویشان، کم کم متوجه می شوند قاتل هر کسی می تواند باشد و این، موضوع را پیچیده می کند. در نگاهی کلی، « گناهکاران » فیلم بسیار شسته رفته ای ست. قریبیان همانطور که در فیلم قبلی اش « چشمهایش »، توانایی خود در کارگردانی را نشان داده بود، اینجا هم قابلیت های خود را اینبار در خلق فضایی معماگونه و بسیار استلیزه نشان می دهد. فضایی که تطبیق چندانی با واقعیت دور و بر ندارد و به درستی « کاشته شده » تا داستان مورد علاقه ی نویسنده و کارگردان شکل بگیرد. مثالش می تواند سکانس خوب تعقیب یکی از مظنونین باشد که بلیط فروش سینماست. سینمایی که در حال نشان دادن فیلم « هفت » شاهکار فینچر است و ما به خوبی متوجهیم که این تعمدی ست از سوی نویسنده تا فضای مورد علاقه ی خود را از پس داستان بیرون بکشد ضمن اینکه در پس زمینه، شخصیت های فیلم « هفت »، دو کارآگاه پلیس پیر و جوان با روحیاتی متضاد هم که دنبال قاتلی روانی هستند، شخصیت های « گناهکاران » را به ذهن متبادر می کند و اینگونه است که با یک تیر، دو نشان زده می شود. در باب تعمد کارگردان برای ساختن فضایی غیرمعمول و خاص، فضایی « کاشته شده »، همین بس که هیچگاه اصرار ندارد با نشان دادن برج میلاد در پس زمینه ی بازیگران بگوید که اینجا تهران است و یا وقتی کارآگاهان به ترکیه می روند، با نشان دادن مکان های تاریخی آنجا، نشانمان بدهد که در کدام کشور هستیم. اینگونه است که فیلم هیچگاه روی فضاهای واقعی تمرکز نمی کند و آن چیزی را می پردازد که خود می خواهد و این کمک می کند به خلق دنیای تیره و تار و سنگین که دو کارآگاه ماجرا در آن گرفتار شده اند. اما به نظر نگارنده، مشکل اصلی فیلم هم از همان جایی نشأت می گیرد که ظاهراً نقطه ی قوت آن محسوب می شود. ترسیم این دنیای « کاشته شده »، شخصیت هایی هر چند جذاب ( مخصوصاً سرهنگ تدین که با همه سفت و سخت برخورد می کند و بهترین صحنه ها، متعلق به اوست ) اما بیش از حد مصنوعی را هم بوجود آورده که رنگ و بویی از احساسات نبرده اند و انگار یک راست از وسط ناکجاآبادی آمده اند که فاصله ی بعیدی با تماشاگر دارد. شخصیت هایی که تخت و یک بُعدی اند و جز همان خصوصیات آشنای پلیسی، خصوصیت دیگری ندارند تا بتوان فارغ از متن داستان به آن ها پرداخت. بین سرد و سخت بودنِ شخصیت ها تا تخت و یک بعدی بودنشان، فرسنگ ها فاصله است. همین تخت بودن است که باعث می شود آن غافلگیری پایانی تکانمان ندهد، بامزه است ( تازه اگر قبل از پایان، متوجه اصل موضوع نشوید ) اما زود هم فراموش خواهد شد، چون در این  دنیای ساخته و پرداخته ی نویسنده و کارگردان، دنیای که انصافاً خوب هم شکل گرفته و بسیار هم جذاب است، همه چیز همانی ست که می بینیم، نه چیزی بیشتر. شاید اگر بخواهیم مقایسه ای انجام بدهیم بین جهان فرامتنی فیلمی مثل « هفت » و مضمون های آشکار و پنهان در داستان غریبش، با این اثر، مقایسه ای که بهانه اش را خودِ فیلم در اختیارمان قرار می دهد، متوجه خواهیم شد که چطور کارآگاهان آن فیلم، هر کدام به تجربه ای دست پیدا می کنند، بر هم تأثیر می گذارند و در نهایت عمل یکی از آن ها، مستقیماً معنای نهایی فیلم را تشکیل می دهد و اوج داستان را رقم می زند. کارآگاهان آن فیلم در طول داستان، به خوبی تعریف می شوند و نویسنده موفق می شود از سطح، به عمقشان برسد. اما کارآگاهان « گناهکاران » تنها شمایل یک پلیس را دارند به همراه خصوصیاتی فردی که وجهه ای صرفاً تیپیک به آن ها بخشیده است. در نتیجه چیزی بیشتری نیست که بخواهیم به آن بپردازیم. فیلم که تمام می شود، دیگر ذهن بیننده درگیر نیست. شاید این نگاه، نگاه سخت گیرانه ای باشد و این فیلم هم، خودش به خوبی حد و اندازه های خود را به مخاطب می شناساند، پس می توانیم از دیدن صحنه هایی مثل تعقیب و گریز در سالن سینما، لذت ببریم. می توانیم از صحنه ی قتل ضیا معمار، پشت چراغ قرمز و آن شیوه ی موجز پرداخت کارگردان برای نشان دادن مرگ او لذت ببریم. می توانیم از روایت های مختلفی که کارآگاهان در ذهن خود از قاتل ساخته اند و هر بار، ما این افکارِ به عینیت تبدیل شده را می بینیم و در دایره ی حدس و گمان ها دست و پا می زنیم، لذت ببریم. می توانیم از سکانس فوق العاده ی چک و چانه زدنِ تدین با ضیا معمار که می خواهند روی یکدیگر را کم کنند، حسابی کِیف کنیم … لذت ببریم.

کارآگاهان ...

کارآگاهان …

۱۱ دیدگاه به “نگاهی به فیلم گناهکاران”

  1. حسن گفت:

    دست و پا می زنیم،لذت ببریم حسابی لذت ببریم … کیف کنیم چطور خودتو جای همه میزاری ؟… در ضمن من اصلا با این بهانه شما که احساسی و دلی به فیلمها ستاره میدی قانع نمیشم که هر فیلمی مثل اینو ستاره زیادی دادی … این فیلم در حد ۳ ستاره نیست ( اکثر منتقدا در سایتهای مختلف) … بنظرم رویه خودتو عوض کن … …. این تفکر احساسی شما نمیتونه دست آویزی بشه که خرج ستاره ها کنید که بر اساس استانداردهایی بوجود اومده.

  2. نقدی بر فیلم«گناهکاران» و نقدهای آن!:
    فیلم گناهکاران را می توان از فیلم های خوش ساخت با ژانر پلیسی دانست که ارزش حداقل یکبار دیدن آن را فراهم می¬کند. فیلمی که از ابتدا برای سینماهای هالیوود ساخته شده بود ولی بعد در سینمای ایران ساخته شد و این کار باعث بروز نقاط قوت و ضعف این اثر شد و در ابتدا برای این حرکت شجاعانه آقای فرامز قریبیان و پسر ایشان (سام قریبیان) می توان از ایشان تشکر کرد چرا که سینمای ما نیاز به این کارهای خلاقانه و شجاعانه دارد، که البته ممکن است به دل خیلی ها ننشیند.
    با ساختن این فیلم متوجه نکات ریزی شدم، یکی از این نکات این است که فیلمهای هالیوودی به ویرایشی بیش از آنچه آقای سام قریبیان ویرایش کرده اند نیاز دارند که ویرایش شوند وگرنه بسیار غیرواقعی و دور از حال و هوا (فرهنگ) ما ایرانی های خواهد بود.
    نکته دیگر اینکه آقای فرامرز قریبیان که قصد داشتند در این فیلم از بهترین بازیگران و گرانترین مصالح استفاده کنند و بقول معروف سنگ تمام بگذارند تا کیفیت را هرچه بهتر و بالاتر ببرند ولی گاهی اوقات گافهای بدی هم میدهند مثل ساعت مچی خودشان در فیلم که یک سرگرد ساده بودند (نه یک سرهنگ) و حقوق یک سرگرد و حتی سرهنگ چقدر می تواند باشد تا با چنان تیپ و تشکیلاتی دور بزند!
    ولی از اینها که بگذریم فیلم حالت کپی هم داشت، یکی در ابتدا که آدمی را به یاد فیلم «بی خوابی» آل¬پاچینو می انداخت که یک پلیس دروغ می گوید و خلاف قانون عمل می¬کند ولی برخلاف آل¬پاچینو، قریبیان تا انتهای فیلم اصلاً عذاب وجدانی نداشته و متوجه می شویم که این بخش تنها برای نشان دادن خشونت این سرگرد در حین انجام وظیفه در ابتدای فیلم گنجانده شده بود.
    کپی دوم برخی صحنه های آغازین و در طول فیلم بود که یادآور فیلم «هفت» می باشد و خود نویسنده و کارگردان هم به چنین صحنه ای در طول فیلم اشاره میکنند.
    البته از این کپی برداری ها که بگذریم باید بدانیم که کپی برداری نشانه یادگیری است و این نشان میدهد که هنرمندان ما در حال تجربه کردن مسائل جدیدی هستند اما با نوعی احتیاط و نشانه این احتیاط هم خود عمل کپی برداری است یعنی کاری که قبلاً جواب داده؛ ولی اگر این کپی برداری همچنان ادامه داشته باشد و خلاقیت جای آنرا نگیرد سینمایی خواهیم داشت بی رمق و خسته کننده، ولی در حال حاضر این فیلمها مورد نیاز است.
    فیلم از قاب بندیهای خوبی بهره برده و فیلمبرداری خوب است.
    موسیقی را در حد متوسط می توان ارزیابی کرد چرا که مثل خود فیلم گاهی کشدار و بی رمق بنظر می آمد ولی بعضی سکانسها خوب به تن سکانس می¬نشیند.
    جمله ای در ابتدای فیلم از نیچه نقل شد که هنوز که هنوز است من را گیج کرده که این جمله دقیقاً منظورش کدام طرف بود، سرگرد جوان یا سرگرد پیر؟! (نیچه: هر کس که با هیولاها می جنگد باید مراقب باشد در طول این نبرد، خودش به هیولا تبدیل نشود.)
    چرا که خلق و خوی هر دو خشن و با دروغگویی آمیخته بود!
    البته باید منظور همان سرگرد جوان باشد و چرا که سرگرد پیر به هر روش خواهان رسیدن به عدالت بود و برای او هدف وسیله را توجیه میکرد اما این جمله خیلی هم به حال و روز سرگرد جوان نمی خورد چرا که او خیلی در پی از بین بردن بدیها نبود بلکه عاشقی بود که برای رهایی از چنگال قانون شروع به کشتن و انتقام گیری از انسانهایی کرده بود که عشقش «آسمان» را از او گرفته و یا عوضش یا حتی از «آسمان» بدشان می آمد، کرده بود.
    اما نکته ای که در مورد فیلم متوجه شدم این بود که بسیاری از جوانان تا به انتهای فیلم در سالن ننشستند و به محض اینکه متوجه شدن (یا بهتر است بگویم خیال کردند که متوجه شدند) سرگرد جوان قاتل پشت پرده است ولی از دست قانون رهید، سالن را ترک کردند و این نشان از این مهم دارد که کیفیت و بازیگران خوب هم نمی توانند تماشاچی را تا به انتها در سالن نگهدارند!
    اما نکته عجیب تر نقدهای نوشته شده (احتمالاً از سوی همین افرادی که سالن را زودتر از اتمام فیلم ترک کردند) است، بسیاری نوشته اند که در انتهای این فیلم شر بر خیر پیروز شد در صورتی که درست در آخرین سکانس پرونده شر به دست قانون سپرده می شود و هم رئیس پلیس و هم تماشاچیان را متعجب می کند و به نوعی آخر فیلم می فهماند که هیچ کسی حتی ماموران متخلف هم نمی توانند از عدالت و حقیقت فرار کنند؛ و این بیصبری دوستانی که چنین نقدهایی بر این فیلم نوشته¬اند جای بسیار شگفتی دارد!!!
    به هرحال چنین فیلمهایی ارزش یک بار بلیط خریدن(حمایت شدن) و دیدن را دارند، چرا که سعی در معرفی نکاتی نو برای سینمای ایران دارند.

    پوریا برزعلی

  3. fo_s_moakhar گفت:

    درود بر توانایی بسیار و عظیم رامبد جوان

  4. amin گفت:

    خداییش فیلم عالی بود همچین ژانری تو ایران تا حالا اصلا نداشتیم
    فیلمای ایرانی رو من به خاطر ابکی بودن نگاه نمیکنم اما اینو ۱۰۰ بارم نگاه میکنم

  5. مهسان گفت:

    اصلا فکر نمیکردم اینقدر فیلم قشنگی باشه!

  6. حامد گفت:

    بسیار زیبا بود از یک فیلم ساز ایرانی انتظار نداشتم انقد دقت در ساخت .

  7. coldplay گفت:

    با تک تک کلمات متن موافقم.
    ای کاش از فیلمنامه ای به این جذابیت فیلمی با بازی های بهتر و فضای واقعی تر ساخته می شد.بنظرم انتخاب بازیگران اصلا درست نبود.من با هیچ کاراکتری ارتباط برقرار نکردم خصوصا زوج تهامی و مقانلو!!!
    یک سوال.اینکه فضای فیلم همه اش رنگی و غیر واقعی و بقولی شبیه فست فود هست اشکال کارگردانی هست یا طراحی صحنه؟
    از باب یادگیری می گم.

  8. سایه گفت:

    سلام ؛ واقعأ فیلم زیبایی و تاثیر گذاری بود . چرا میگم تأثیر گذار چون نشون میده اگه دختری با هرکس و ناکسی وارد ارتباط بشه آخرش همچین بلایی سرش میاد و واقعأ برای دخترای ببخشید قصد بی احترامی ندارم اما برای کسایی که هرکاری میکنند تو زندگیشون لازمه ، سکانسهای پلیسی و معمایی خیلی زیبا به تصویر کشیده شده بود و من از دیدن این فیلم نهایت لذت را بردم . واقعأ وجود همچنین ژانرهای سینمایی تو سینمای لازمه چون نمیخوام بگم اصلأ وجود ندارد فقط خیلی کمه ، درضمن سکانس پایانی چیزی نبود که تلویزیون پخش کرد در اصل آخرای داستان روانگرد توسط تدوین کشته میشه ، من سکانس پایانی اصلی فیلم را دارم

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم