نگاهی به فیلم سر به مُهر

نگاهی به فیلم سر به مُهر

  • بازیگران: لیلا حاتمی ـ آرش مجیدی ـ خاطره اسدی و …
  • فیلم نامه: حمید نعمت الله ـ هادی مقدم دوست
  • کارگردان: هادی مقدم دوست
  • ۹۲ دقیقه؛ محصول ۱۳۹۱
  • ستاره ها: ۲ از ۵

سر در گُم

خلاصه ی داستان: صبا زنی افسرده و غمگین است که شب و روزش را پای اینترنت می گذراند. وبلاگی دارد که در آن دغدغه هایش را می نویسد و دوستان وبلاگی ای دارد که گهگاه با هم برنامه ی بیرون رفتن می گذارند. صبا زنی ست شدیداً حساس و زودرنج و البته خودخواه و اخلاق های به خصوصی هم دارد. زندگی اش را در تنهایی می گذراند تا اینکه برادر دوستش، تلاش می کند با او رابطه ای صمیمی برقرار کند …

یادداشت: خلاصه داستانی که تعریف کردم، درست تا همان قسمتی از فیلم است که خوب پیش می رود؛ شخصیت صبا، از همان تیتراژ آغازین به بیننده معرفی می شود؛ او در موتورهای جستجوگر، دائم عباراتی مثل « راههای مبارزه با افسردگی » یا « تور ارزان به استانبول » و از این قبیل چیزها را جستجو می کند؛ ترفندی بسیار عالی برای شناساندن زنِ داستان. او تمامِ اتفاقات زندگی اش را البته با نامی مستعار، روی وبلاگش می فرستد که بیشتر جملاتی هستند سردرگم و بی حاصل، مثل خودش و از سویی دیگر به طور مداوم در وبلاگ دوستانش نظر می گذارد و خلاصه روز و شبش را اینطوری سپری می کند. رفتارهای عجیب و غریب او ( مثل آنجایی که وقتی ماشینش بنزین تمام می کند و بین راه می ماند، به پیتزافروشی محل زندگی اش زنگ می زند تا آن ها، هم برایش پیتزا بیاورند و هم بنزین! یا جایی که نوع ساختنِ مدادهای مخصوص به خودش را به برادرِ دوستش تشریح می کند )، آن قهر و آشتی کردن های ناگهانی، آن اشک ریختن هایش بعد از گوش سپردن به آهنگی غمگین، آن رنجش های بی دلیل و برداشت های متفاوت از جملات بی غرض دیگران، آن گیر دادن هایش به چیزهای بی اهمیت، همه و همه نشاندهنده ی حالت های روان نژندی شخصیت داستان است و زوج همیشگی مقدم دوست و نعمت الله با نوشتن دیالوگ هایی فوق العاده و ورود به ریزه کاری های این زن، به خوبی از عهده ی او برآمده اند طوریکه به این فکر می افتیم که به احتمال زیاد، این شخصیت از روی یک شخصیت واقعی که دور و برِ نویسندگان زندگی می کرده، الهام گرفته شده است. صبا خودش را پشت نوشته های وبلاگش پنهان کرده و حتی وقتی خواهرش، که به شکل اتفاقی وارد وبلاگ او شده، از او می پرسد که ( آیا این وبلاگ تو نیست؟ ) صبا خودش را بی اطلاع نشان می دهد. او زنی ست که از رو در رو شدن با جامعه و مشکلاتش می ترسد، همچنانکه وقتی دوستش لیلا برای او کاری جور می کند، در همان اولین قدم، با بهانه ی ساخته و پرداخته ی ذهن پریشانش زیرِ همه چیز می زند و کار را از دست می دهد. همین شخصیت دمدمی مزاج اوست که ناگهان به فکر می اندازش که شروع کند به نماز خواندن و از آنجایی هم که ذهنِ مشکل داری دارد و اگر به چیزی گیر بدهد، دیگر نمی تواند آن را از فکرش بیرون کند، تمام تلاش خود را می کند که هر طور شده و هر جا که شده، نمازش را بخواند اما به دلیل همان روانِ پریشانش، سعی می کند این قضیه را از بقیه مخفی کند چرا که پیش خود فکر می کند او تا حالا نمازخوان نبوده و حالا اگر دیگران ببینند او نماز می خواند، مسخره اش خواهند کرد. این تفکر، برایش مشکلی می شود که نیمه ی دوم فیلم قرار است به آن بپردازد. برمی گردم به خط اول نوشته ام: خلاصه ی داستانی که تعریف کردم، درست تا همان قسمتی از فیلم است که خوب پیش می رود. وقتی در نیمه ی دوم، ماجرای نماز خواندن و پنهان کردنش به هر شکل ممکن از دیگران، پیش می آید، تمام فیلم به سراشیبی سقوط می افتد و از بین می رود. نکته ی جالب اینجاست که در اصل، ایده ی فیلم نامه با توجه به گفته های نویسندگان، روی این نکته استوار بوده که ما باید داستان زنی را دنبال کنیم که نماز می خواند اما به دلیل ذهن آشفته اش و تصورات غلطی که پیش خود دارد، سعی می کند آن را از دیگران مخفی کند. این ایده شاید می توانست به داستان خوبی تبدیل شود اما نه در حالت فعلی. اگر با اغماض بپذیریم که ناگهانی بودنِ تصمیم صبا برای خواندن نماز، از همان ذهن به شدت درگیرش نشأت می گیرد، اتفاقات پیش آمده در ادامه ی ماجرا، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. در واقع، گره ای که قرار است در فیلم نامه انداخته شود تا شخصیت داستان با آن کلنجار برود و اینگونه بیننده پای فیلم بنشیند، گره ای پیش پا افتاده و حتی ساده انگارانه است. مشکل، مشکلی نیست که فیلم نزدیک به چهل دقیقه ی خود را به آن اختصاص بدهد. در این چهل دقیقه، شخصیت داستان بیهوده دست و پا می زند و دائم سعی می کند موضوع را از بقیه مخفی کند و تازه در این کشمکش غیرجذاب، ماجرای قهر و آشتی او با برادر دوستش لیلا هم پیش می آید که از فرط تکرارِ زیاد، خسته کننده و بیهوده به نظر می رسد. می خواهم بگویم هر چه نیمه ی اول فیلم، با شخصیت پردازی ریزبینانه ی نویسندگان، وارد دنیای ذهنی صبا می شویم و درکش می کنیم، نیمه ی دوم و با پیش کشیدنِ بیهوده ی مسئله ی نمازخواندن، فیلم به بیراهه می رود. اینگونه است که نه تنها با این ایده ی نصفه و نیمه، فیلمی به اصطلاح دینی در باب خوب بودنِ نماز خواندن به وجود نمی آید، بلکه اصلاً ایده ی اصلی ای که فیلم نامه نویسان مدنظرشان بوده هم شکل و شمایل درستی به خود نمی گیرد و به هدر می رود. واقعاً چرا آن تصمیم نهایی صبا برای فرستادن اس ام اس به مرد که در آن نوشته می رود نماز بخواند، باید برای بیننده مهم باشد؟

زنی در آستانه ی فروپاشی عصبی ...

زنی در آستانه ی فروپاشی عصبی …

۱۸ دیدگاه به “نگاهی به فیلم سر به مُهر”

  1. نیکان گفت:

    سلام.خسته نباشید. به نکته ی بسیار خوبی اشاره کردید…دقیقا داستان تا همون نیمه ای که گفتید پر کشش بود و من داشتم از شخصیت پردازی منحصر به فرد با بازی عالی حاتمی لذت می بردم…فیلم در رفتن به درون ذهن و روان قهرمانش خیلی خوب عمل کرده بود و دایما بین یک وضعیت بیرونی و برداشت قهرمان از اون وضعیت جا به جا میشد، چیزی که نظیرش رو زیاد در فیلمهای دیگه ندیدم و شاید بیشتر به ساز و کار آثار ادبی نزدیک باشه تا سینما و من چون ادبیات رو بهتر می فهمم خیلی خوشم اومد از این وجه ادبی وار…اما به ناگاه داستان شروع کرد به کش اومدن و مانورهای بیهوده و عجیب روی پنهانکاری دختر دادن که چنگی به دل نمی زد…و پایان بندیش هم بس ملال آور و بی رمق بود، البته به زعم من که شاید نظرم با بقیه متفاوت بود چون همه داشتن به این پایان می خندیدند!

  2. نازنین گفت:

    به نقل از کارگردان: موضوع این فیلم نماز است؛ روحیه این فیلم این است که می خواهد فیلمی مذهبی، روانشناسانه و اجتماعی باشد و خود را در این حوزه ها تعریف کند. آیا این مساله که دختری ازهیچ شروع کند و درنهایت به نماز برسد چیز کمی است؟ آیا شوهر کردن بد است؟ آیا حاجت خواستن از خدا و حاجت گرفتن از او بد است؟ آیا نباید چیزهایی مانند ازدواج و شغل را از خدا بخواهیم؟ این چیزهایی که دختر از خدا می خواهد خواست خیلی از افراد جامعه ما است. این دختر با این نیت شروع می کند اما در انتها بدون توجه به چیزی که ابتدا می خواسته به آنجا می رسد که بلند می شود و میرود نمازش را می خواند و این یک حرکت به درون و معنویت است.

  3. NOBODY KNOWS گفت:

    هنوز بدن دردی که از تحمل دیدن فیلم بر من عارض شده بود یادم است.

  4. سمانه گفت:

    واقعا فیلم اعصاب خورد کنی بود خسته کننده بود واقعا شخصیت و رفتار صبا عجیب غریب بود به شدت افسرده و منزوی بود و تفکرش اشفته بود کلا شخصیت غیر قابل تحملی بود

  5. رویا گفت:

    علیرغم همه نظرات منفی، من قاطعانه می گویم که خیلی فیلم خوب و جذابی بود چراکه در نگرش به زندگی دختران سن بالا جامغه مان که به دلایل مختلف نتوانستند به موقع ازدواج کنند و پایبند اصول اخلاقی بوده اند و در جامعه که اخلاق رو به اضمحلال است با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم کرده اند و افسرده شده اند و به وبلاگ نویسی روی اورده اند و قرص اعصاب می خورند و آنرا و همه چیزهای دیگر را از همه مخفی می کنند و … و …. و …. هزاران دردسرهایی را می کشند تا بتوانند یک زندگی سالم داشته باشند شاید با همسری تقریبا ایده آل اگر بتوانند پیدا کنند و … حتی نزدیکترین دوستانشان درکشان نمی کنند را به واقع خیلی خوب به تصویر کشیده بودند، بویژه با بازی عالی سرکار خانم لیلا حاتمی عزیز که مصداق این گفته زیبا را در بازی شان به نمایش گذاشتند که «و ناکهان چقدر زود دیر می شود»

  6. مجید گفت:

    با نظر رویا موافقم. ممنون رویا جان که ساده و صادقانه نوشته ای

  7. یلدا گفت:

    غیر قابل تحمل بود. وقتی کسی خودش رو مجاب می کنه که نماز بخونه، اون همین در این سن و سال ، خیلی راحت باید بتونه برای دیگران هم توضیحش بده

  8. shahbe گفت:

    سلام. اون دیالوگ که حامد میگه ازدواج امر دو طرفست، کاملشو دارین شما ؟؟:((((

  9. نازیلا گفت:

    با نظر رویا موافقم.

  10. زهرا نوروزی گفت:

    سلام یک ساعت و نیم فیلم ما رو دنبال خودش کشاند آخرش چی شد؟؟؟؟؟
    جواب پیامکش جی بود؟؟؟؟
    چی میخواست بگه😒

  11. کیمیا گفت:

    متن اس ام اس آخرش چی بود؟

  12. A گفت:

    سلام فیلم خوبی بود موضوعش هم خوب بود به هر حال یکی از مشکلات جامعه رو به تصویر کشیدند ولی مشکل این فیلم‌ها اینه که آخرش رو با ابهامی برای بیننده تموم میکنند

  13. ریحانه گفت:

    فیلم خوب و جذابی بود و من از تماشای فیلم لذت بردم.
    صبا به جایی رسید که دیگه از همه جا و همه کس بریده بود و کاملا درمانده شده بود، جایی که فقط خدا را با قدرت بی انتهایش روبروش می دید و اینجا بود که صبا سعی کرد خودش را به خدا وصل کنه و کمک خدا را از عمق وجودش خواست و این شروعی شد برای بندگی که با نماز تجلی پیدا کرد.

  14. شهره گفت:

    پیام اخر چی بود،مگه مسخره ایم یک ساعت و نیم افتادیم دنبالش بعد پیام اخر رو نفهمیدیم و فیلم تمام

  15. فاطمه گفت:

    پایان فیلم کاملا برام مبهم بود و هنوز فکرم رو درگیر خودش کرده،شخصیتش رو درک میکنم چون خودمم عین اون کم رو هستم و اینکه وقتی کاری که باید انجام بده رو نمی تونست انجام بده و عصبی میشد رو کاملا درک کردم همه چی عالی بود جزء پایان بی سر و ته فیلم،که اونم فکرکنم یه تکنیک بود برا درگیر کردن مخاطب و به فکرانداختنش

  16. Behnaz گفت:

    سلام بنظرم خیلی فیلم خوبی بود، موقع نگاه کردن کاملا صبا رو در می کردم حتی یسری کارها از جمله کم‌رویی شو
    شخصیتش جالب بود و اتفاقا این که خودش دوستشو بخاطر نماز خواندن مسخره کرده بود و الان خودش می ترسیدم دیگران مسخره اش کنن با حال و احوالی که صبا داشت این فکر ازش بعید نبود و اعلام نماز خواندن به بقیه براش سخت بود

  17. رحمان گفت:

    وقتی با خودش یکی شد
    آروم شد…
    پشت دیوار ترس پرواز و آرامشه

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم