نگاهی به فیلم سکون شب Dead of Night

نگاهی به فیلم سکون شب Dead of Night

  • بازیگران:  مروین جونز ـ رولند کالور ـ مری مرال و …
  • فیلم نامه: جان بِینز ـ آنگوس مک فِیل براساس داستان هایی از هربرت جورج ولز ـ ای.اف. بنسون و خودشان
  • کارگردانان: آلبرتو کاوالکانتی ـ چارلز کرایتن ـ بازیل دیردن ـ رابرت هیمر
  • ۷۷ دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال ۱۹۴۵
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

           هر آنچه می بینیم یا در ذهنمان می گذرد، چیزی نیست جز رویایی در رویا.

                                                                                           ادگار آلن پو

کابوس بی پایان

خلاصه ی داستان: والتر کریگ معماری ست که به دعوت صاحبخانه، وارد خانه ی ویلایی اش می شود. اما به محض ورود و دیدن مهمان های صاحبخانه، این احساس به او دست می دهد که تمام وقایعی را که در حال اتفاق افتادن است، با جزئیات و در شب های متمادی در خواب دیده است. او که در شوک به سر می برد، سعی می کند اتفاقاتی را که در خواب دیده، برای مهمان ها تعریف کند و جالب اینجاست که هر چیزی می گوید، تک تک رخ می دهد …

یادداشت: فیلم چندین و چند پله نسبت به زمان ساختش، جلوتر است. ایده ی بکر و جذابش با داستانک های عجیبی که هر یک از مهمان ها تعریف می کنند، یک فیلم ترسناک بسیار مدرن را شکل داده که شدیداً بیننده را درگیر می کند. داستانک هایی که تعریف می شود، برای این است تا دکتر استراتن، که جزو مهمان هاست و البته بر خلاف آنها این داستان های عجیب را با دیدی نقادانه نگاه می کند و قبولشان ندارد و دائم دنبال منطق و دلیل برایشان می گیرد تا بسیار علمی جلوه شان دهد، راضی بشود که این اتفاقات ممکن است در زندگی واقعی هم اتفاق بیفتد. سر نخی که از دهان یکی از مهمان ها بیرون می آید، برای کسانی که از پایان داستان آگاهی دارند، بسیار عالی ست: (( هیچ کدوممون وجود نداریم. ما هیچی به جز کاراکتر توی رویای آقای کریگ نیستیم. )) البته او این دیالوگ را به شوخی ابراز می کند اما در نهایت متوجه می شویم که اتفاقاً چقدر هم جدی ست. فیلم مانند یک کابوس بی پایان تمام می شود. از همانجایی که شروع شده، تمام می شود و از همانجایی که تمام شده، شروع. یک خواب در خواب حسابی که نمی توانیم به واقعی بودن یا نبودنش، بعد از اینکه مضمون فیلم شکل گرفت، اطمینان کنیم. یکی از مهمان ها، وقتی داستان « بازی گلف » را تعریف می کند که لحنی طنزگونه دارد تا در میانه ی فیلمی که با داستانک هایش ذهن را آشوب کرده، یک جور آنتراکت باشد، همان مایه ی خواب و بیداری، وجود داشتن یا نداشتن، بودن یا نبودن، به وضوح و جذابیت مطرح می شود. سرنخی که باز هم در انتها به آن واقف می شویم. اما بی شک، جذابترین و غریبترین داستانک فیلم، مربوط می شود به اپیزود «عروسک سخن گو» که توسط کاوالکانتی ساخته شده است. داستانی که در آن یک عروسک گردان، در عروسکش استحاله می یابد و کم کم به او تبدیل می شود. این داستانی ست که دکتر، شکاک ترین فرد این جمع، برای دیگران تعریف می کند اما باز هم دلیلی منطقی و روانشناسانه برایش می تراشد. غافل از اینکه تا چند لحظه ی دیگر، معلوم نیست چطور باید خیال بودن خودش را توجیه کند!

اپیزود عروسک سخن گو ...

اپیزود عروسک سخن گو …

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم