هویت
خلاصه ی داستان: دوران اشغال پاریس توسط آلمان نازی است و جوّی ضدیهودی بر فضا حاکم. رابرت کلاین، مرد ثروتمندی ست که در گیر و دار وخیم سیاسی، با خرید تابلوهای معروف از یهودیانِ مستأصل و پرداخت پولی به آن ها، کلکسیون خودش را تکمیل می کند. زندگی خوش و بی دردسر او وقتی دچار مشکل می شود که با شخص دیگری که همنام او اما یک یهودی ست، اشتباه گرفته می شود …
یادداشت: شروع مشکل ها جایی ست که رابرت کلاینِ فرصت طلب، روزنامه ای متعلق به یهودیان را کنار درِ منزل خود پیدا می کند. او به دفتر روزنامه ی مذکور می رود و از آنجا به اداره ی پلیس، و در نهایت متوجه می شود یک رابرت کلاینِ دیگر هم وجودِ خارجی دارد. از اینجاست که جستجوی کلاین برای یافتن مرد همنامش آغاز می شود. وجود فضای خفقان آور « فرانسه ی ویشی »، که از آن به عنوان بدنام ترین دوران فرانسه یاد می کنند، علاوه بر اینکه راه را بر تعابیر و تفاسیر زیرپوستیِ فیلم باز می کند، همچنین بستر خوبی فراهم می آورد تا این جستجوی رابرت کلاین، جنبه ای باورپذیر پیدا کند؛ او باید این یهودی را بیابد وگرنه خودش به دردسر خواهد افتاد. شروع فیلم با آن سکانس بی رحمانه و بی پرده ی زنی که توسط یک مأمور آلمانی به شکلی دقیق معاینه می شود تا یهودی بودن یا نبودنش مشخص گردد، آغاز کوبنده ای ست تا بیش از پیش متوجه باشیم با چه دوران ننگینی روبرو هستیم و چرا رابرت کلاین باید آن یهودی را بیابد. اما این تازه آغاز ماجراست؛ یک سرنخِ ریز در همان ابتدای داستان به ما داده می شود تا چیزی ذهنمان را مشغول کند. این سرنخِ ریز جایی ست که رابرت به خانه ی حالا دیگر متروکه ی رابرت کلاینِ یهودی می رود و در آنجا مواجه می شود با کتاب « موبی دیک ». این همان کتابی ست که چند دقیقه قبل، معشوقه ی رابرت، در خانه ی او و دراز کشیده روی تخت، مشغول خواندنش بود. و باز چند ثانیه بعد، با تیغ ریش تراشی مواجه می شود، عین همانی که در خانه ی خودش هم دوربین روی آن تأکید کرده بود. حالا شستمان خبردار می شود که قرار است به کجا برسیم. در این جستجو، رابرت، انگار کم کم خودش تبدیل می شود به به رابرت کلاینِ یهودی؛ وقتی در یک صحنه به آپارتمان محل زندگی رابرت کلاینِ یهودی می رود، زنِ سریدار، او را با مرد یهودی اشتباه می گیرد و ادعا می کند، او دقیقاً شبیه آقای رابرت کلاین است. اینطوری ست که زندگی برایش جهنم می شود. حتی پلیس به خانه ی او می ریزد و اموالش را مصادره می کند و وقتی دوربین در خانه ی خالیِ او می چرخد، ذهنمان رجوع می کند به صحنه ای که دوربین به همین شکل، در خانه ی رابرت کلاینِ یهودی می چرخید و اینگونه بیش از پیش روی این موضوع انگشت گذاشته می شود که انگار این دو یکی هستند. در واقع فیلم از ساحتی رئالیستی با پس زمینه ی جنگ و سیاست، وارد ساحتی غیررئالیستی می شود. جستجوی اولیه ی رابرت برای یافتن همنامش، به جهت فرار از دست دولت ویشی، به ساحتی درونی تر و عمیق تر سوق داده می شود که در آن مردی انگار به دنبال یافتن همزاد خود است. او در بهترین فرصتی که برای فرار از فرانسه با نامی جعلی دارد، دوباره برمی گردد تا شاید بتواند همزاد خود را بیابد. دیگر برای او، زندانی شدن و اسیر شدن و حتی شاید مردن چندان اهمیتی نداشته باشد، او حالا دنبال نیمه ی گمشده ی خودش می گردد. همانطور که در صحنه ی پایانی، جایی که یهودی ها را به اردوگاه می برند، با اینکه شجره نامه اش که ثابت می کند او یهودی نیست، توسط دوستش فراهم شده، بی توجه به این موضوع، همراه موجِ زندانیانِ در هم فرو رفته، به دنبال نیمه ی دیگر خود می رود. انگار که هویت او، با دیدن و یافتن و کلاینِ یهودی ست که معنا پیدا می کند.
اقای دامون
واقعا ازتون ممنونم بابت این سایت پربار از دیروز تا حالا با خوندن مطالب شما..یک لیست طولانی از فیلمها و کارگردانها اماده کردم واسه دانلود..تازه مطالب سایتتون تموم هم نشده
یک دنیا ممنونم
یک درخواست هم دارم..اگر ممکنه فیلمهای خوب و چندان شناخته نشده از سینمای اروچا..امریکای جنوبی افریقا و اسیای شرقی بیشتر معرفی کنید
پیشاپیش ممنونم
خوشحالم که اینطور می گویید. ممنون از شما بابت لطف تان. از آنجایی که دایره ی فیلم بینی من تمام کشورها را شامل می شود، در نتیجه درباره ی همه شان می نویسم. مخصوصا از آسیای شرقی، که خودم علاقه ی خاصی به سینمای شان دارم. از کره ی جنوبی و ژاپن تا حتی کمی وسط آسیا، هند که سینمایش را دوست دارم. کمی جستجو کنید به فیلم های مختلفی از کشورهای مختلف برخواهید خورد.
بسیار عالی نوشتید.
ممنون بابت انتفال این دیدگاه عمیق
ارادت
فیلم خوبی هست.یه رگه هایی از نقد و استهزای هنر اشرافیتگرایی(کلمه ای پیدا نکردم)هم داشت.نقد موجز و کامل شما کمک کرد .دستمریزاد.قلمتون پایدار
ارادت
سلام، فیلم metro manila از کشور فیلیپین با بازی جیک ماگاپاکال رو حتما ببینید
چشم
فیلم رو دیدم اما توضیحات شما مکمل فیلم بود که بدون دانستن آن فیلم به صورت معما بود ،دم شما گرم
ممنون
سلام با تشکر از باز کردن فضای داستان ولی اینکه واقعا این اتفاقی بود یا از عمد این کارو باهاش کردن چون در آخر فیلم هم همون فروشنده تابلو و دیالوگ اول فیلم نمایش داده میشه.