از میان فیلم ها، شماره ی ده

فرشاد ( پیمان قاسم خانی ): یه پروفسور ایرانی به نام پروفسور باقرزاده کشف کرده بین عدد هشت و نُه، یه عدد دیگه وجود داره که به افتخار پروفسور اسمشو باقرزاده گذاشتن. یعنی می شه: شیش، هفت، هشت، باقرزاده، نُه، ده!

« سن پترزبورگ » ساخته ی بهروز افخمی

***

زن: ولی تو هیچ نشونه ای از بیماری نداری.

میکی ( وودی آلن ): من معمول ترین نشونه ی تومور مغزی رو دارم.

زن: دو ماه پیش هم فکر می کردی ملانومای بدخیم [ نوعی بیماری پوستی ] داری.

میکی: که بی دلیل، به شکل یه نقطه ی سیاه رنگ روی کمرم ظاهر شد.

زن: روی پیرهنت بود!

میکی: من از کجا بدونم؟ همه به اینجا [ به پشتش اشاره می کند ] اشاره می کردن.

« هانا و خواهرانش » ساخته ی وودی آلن

 ***

میکی ( وودی آلن ): هفته ی پیش یه تفنگ خریدم؛ رفتم به یه فروشگاه و یه دونه خریدم. می خواستم اگه تومور داشتم خودمو بکشم. تنها چیزی که شاید منصرفم کرد … شاید … این بود که پدر و مادرم با این کار نابود می شدن و مجبور بودم اول به اونا شلیک کنم و بعد به عمه و عموم. قتل عام راه می افتاد.

« هانا و خواهرانش » ساخته ی وودی آلن

***

یاشیدا ( هال یامانوچی ): مردی که دلایل زنده بودنش رو از دست می ده، هدفش رو از دست می ده.

« وولورین » ساخته ی جیمز منگولد

 ***

سیدنی ( پل مازورسکی ): اگه قراره از من متنفر باشی، سعی کن از من خوشتم بیاد.

« ترس و هوس » ساخته ی استنلی کوبریک

 ***

جان پاپاس ( آل پاچینو ): اهمیت یه مرد از دشمناش معلوم میشه نه از دوستاش …

« تالار شهر » ساخته ی هارولد بکر

 ***

نویل ( ویل اسمیت ): باب مارلی یه نظریه جالبی داره. میگه تو میتونی نژادپرستی و نفرت رو درمان کنی، اگه فقط بتونی به زندگی آدما موسیقی و عشق تزریق کنی. یه روز وقتی که قرار بود بره توی یه فستیوالِ صلح برنامه اجرا کنه یه نفر رفت تو خونه ش و بهش شلیک کرد. دو روز بعد باب مارلی دوباره رفت روی استیج. وقتی ازش سئوال کردن که با این حال و روزت برای چی اومدی اینجا جواب داد: آدمایی که سعی می کنن دنیا رو به جای بدتری تبدیل کنن، حتی یه روز هم دست از کارشون بر نمیدارن. من هم همینطور. من میخوام یه نور باشم توی تاریکی.

 « من افسانه هستم » ساخته ی فرانسیس لارنس

 ***

فرانک اسلید ( آل پاچینو ): تو زندگیم هر وقت به یه دو راهی رسیدم ، بدون استثنا می دونستم راه درست کدومه، ولی همیشه راه غلط رو انتخاب کردم. می دونی چرا؟چون راه درست لعنتی همیشه سخت تر بود!

« بوی خوش زن » ساخته ی مارتین برست

 ***

کمال الملک ( جمشید مشایخی ): من آرزو طلب نمی‌کنم، آرزو می‌سازم.

« کمال الملک » ساخته ی علی حاتمی

 ***

لنس ( اریک شولتز ): خیلی خوب. بهش آمپولو بزن.
وینسنت (جان تراولتا ): نه من نمی‌زنم. تو باید بزنی.
لنس: نه تو باید بزنی. تو این دختر رو آوردی خونه ی من، خودت هم باید بهش آمپول بزنی. هر وقت من یه دختر آوردم خونه ی تو، من بهش آمپول می‌زنم!

« داستان عامه‌پسند » ساخته ی کوئنتین تارانتینو

 ***

جک تورنس ( جک نیکلسون ): وندی، عزیزم. نور دیدگانم. من نمی‌خوام اذیتت کنم. نذاشتی جمله‌م تموم بشه. داشتم می‌گفتم من نمی‌خوام اذیتت کنم. من فقط می‌خوام مغزت رو له کنم. فقط می‌خوام همین حالا مغزت رو له کنم.

« درخشش » ساخته ی اســــتنلی کوبریک

 ***

زار محمد ( بهروز وثوقی ): آﺧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯾﻪ… ﺣﺎﮐﻤﺶ ﺩﺯﺩﻩ! ﻭﮐﯿﻠﺶ ﺩﺯﺩﻩ! ﺳﯿﺪﺵ ﺩﺯﺩﻩ! پَ مو حقُم اَز کی بگیرُم؟

« تنگسیر » ساخته ی امیر نادری

***

کااِده ( می یه کو هارادا ): جناب کاروگان، در قلعه ی دوم نمک ذخیره شده؟

کاروگان ( هاساشی ایگاوا ): البته … چطور؟

کااِده: وقتی سرِ بانو رو میارید اینجا، بهش نمک بزنید. وگرنه در این گرما نمی تونیم نگهش داریم. بانو سوئه خیلی زیبا هستن. ممکنه این کار خارج از نزاکت باشه.

« آشوب » ساخته ی آکیرا کوروساوا

 ***

تانگو ( ماسایوکی یویی ): از وقتی به وجود اومدیم، داریم همدیگه رو می کشیم. اونا ( خدایان ) دیگه نمی تونن ما رو از شر هم خلاص کنن … زندگی همینه. آدما غم و اندوه رو به خوشی و رنج و عذاب رو به آرامش ترجیح می دن.

« آشوب » ساخته ی آکیرا کوروساوا

۳ دیدگاه به “از میان فیلم ها، شماره ی ده”

  1. سمانه گفت:

    فقط دیالوگ پیمان قاسم خانی: عااااااااااااالیه…

  2. ممنون از دیالوگها…
    راستی در مورد اولی که از قول فرشاد سن پترزبورگ نوشتی،یاد یه وجه اشتراک سینمایی دیگه افتادم.اون موقع به خاطر یه مقاله ضد اسلامی در دانمارک،اسم شیرینی دانمارکی رو کرده بودن شیرینی گل محمدی!کمی بعد فیلم ۳۰۰ ساخته شد ودوآتشه ها می گفتن به جای ۳۰۰ بگیم گل محمدی!مثلا ۲۹۹،گل محمدی،۳۰۱!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم