نگاهی به فیلم شوکران

نگاهی به فیلم شوکران

  • بازیگران: فریبرز عرب نیا ـ هدیه تهرانی ـ رزیتا غفاری و …
  • فیلم نامه: بهروز افخمی ـ مینو فرشچی
  • کارگردان: بهروز افخمی
  • ۱۰۱ دقیقه؛ سال ۱۳۷۷
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

کبریت بی خطر

خلاصه ی داستان: محمود بصیرت، مدیر یک کارخانه ی بزرگ، زندگی خوبی را با همسر و دو بچه اش می گذراند. اما وقتی به علت بستری شدنِ رئیسش در بیمارستان، با سیما ریاحی، یکی از پرستاران آنجا آشنا می شود، زندگی اش تغییر می کند …

یادداشت: دیدنِ مجدد این فیلمِ محکم، بعد از سال ها، بهانه ی خوبی ست برای پرداختن به یک سری جزئیاتِ ریز که در تار و پودش گنجانده شده و به رغم زمان زیادی که از ساختش می گذرد، بد نیست در اینجا چند خطی به آن پرداخته شود، چرا که به نظر من فیلمِ قدیمی و جدید نداریم، فیلمِ خوب و بد داریم. شروع فیلم و دیالوگ هایی که رد و بدل می شود، کلید اصلی و قلب داستان است. شخصیت محمود بصیرت، در یک جمله ی کلیدی که از زبان خودش بیرون می آید، خلاصه می شود. وقتی برادر محمود به ترانه، همسر او، به شوخی می گوید که مواظب شوهرت باش، محمود بصیرت با لبخند می گوید: (( همه ی عالم می دونن، ما کبریت بی خطریم! )). این جمله جانِ کلام است و رهنمونمان می کند به ذات محمود بصیرت. فیلم نامه، با ظرافت، مانند یک پازل، شخصیت او را برایمان می سازد. وقتی در صحنه ی اول، پشت چراغ قرمز، به موازات ماشینِ مدل بالای زنی می ایستد و به آن نگاه می کند، ما خیال می کنیم دارد زن را دید می زند اما جلوتر وقتی ناگهان با ماشینی مدل بالا جلوی درِ خانه اش ظاهر می شود، می فهمیم او خیالِ داشتنِ آن ماشینی که زن پشتش نشسته بود را در سر می پرورانده ( و یا حتی شاید خیال هر دو را، چون جلوتر متوجه می شویم اتفاقاً او همچین بی خطر هم نیست ! ). بصیرت همانطور که خودش می گوید، اعتقاداتی دارد و اتفاقاً اهل نماز و دینداری هم هست. اما از سوی دیگر، انگار به خاطر زندگی نه چندان خوب گذشته اش، خیلی چیزها در او به صورت عقده در آمده. وقتی که بعد از آشنایی با سیما ریاحی، در رستورانی مجلل، با دیدن مِنوی آنجا و اسامی عجیب و غریب غذاها، با خنده به سیما می گوید که (( اینجا آبگوشت نداره؟! )) موقعیت اجتماعی اش تبیین می شود. موقعیتی که حالا و با رئیسِ یک شرکتِ بزرگ  شدن، می خواهد جبران گذشته ها را بکند، خودش را بالا بکشد و در این راه، از هیچ کاری ابا ندارد. حتی ماشین جدیدی را هم که می خرد، معلوم نیست از کجا پولش را آورده، در حالیکه در یک صحنه ی ظریف، وقتی که می رود سرِ صحنه ی تصادف رئیسش، ماشین مچاله شده ی رئیس را می بینیم که یک پیکان است. اینجاست که وقتی به ذهنمان رجوع می کنیم، خرید آن ماشین گرانقیمت را عجیب می یابیم. صحنه ی ظریف دیگری در فیلم هست که دیدگاه بصیرت را درباره ی زن ها نشان می دهد؛ او که منتظر است تا همسر و بچه هایش را سوار کند، ناگهان مواجه می شود با زنی خیابانی که به اشتباه سوار ماشین شده است. زن می گوید: (( بریم دیگه )) و بصیرت متوجه منظور او نمی شود ( یا شاید می شود و به خاطر موقعیت نامساعدش بروز نمی دهد ). زن که متوجه می شود اشتباه سوار شده، پیاده می شود. اما چشمان بصیرت همچنان به زن است تا سوار ماشین دیگری می شود. ثانیه ای بعد، همسر بصیرت سوار می شود. در اینجا جایگاه دوربین ( که دیدگاه بصیرت را نشان می دهد ) عیناً مثل نمایی ست که زنِ خیابانی سوار شده بوده و جالب اینجاست که همسرِ او عیناً همان جمله ی زنِ خیابانی را با همان لحن تکرار می کند: (( بریم دیگه. )) جلوتر، وقتی بصیرت با سیما آشنا می شود هم همین نما برای او هم تکرار می شود تا متوجه کارگردانی هوشمندانه ی افخمی و نقشی که در شخصیت پردازی آدم هایش دارد، بشویم. بصیرت بالقوه می تواند آدم خطرناکی باشد و در پایان فیلم است که با رفتارش نسبت به سیما، این صفت در او بالفعل می شود. بصیرت جایی که به ضررش باشد، آدم ها را فدا می کند تا به مقصودش برسد. فیلم هر چند در بخش هایی مثل بی کارکرد بودنِ برادر بصیرت که در خانه ی آن ها زندگی می کند یا شک بی دلیلی که با تلفن های سیما به جان تماشاگر می اندازد تا مثلاً رفتار او را کمی در حالت تعلیق نگه دارد، دچار لغزش می شود اما هنوز هم بعد از گذشت اینهمه سال از ساختش، همچنان قوی و تأثیرگذار به نظر می رسد. نمای پایانی هم جزو بهترین و تأثیرگذارین پایان بندی های تاریخ سینمای ایران است؛ هر چند بصیرت می فهمد که سیما مُرده ( خودکشی کرده؟ ) اما چهره ی سنگ شده ی او نشان از بارِ عذاب وجدانی می دهد که انگار باید تا آخر عمر آن را به دوش بکشد.

یکی از بهترین بازی های هدیه تهرانی ...

یکی از بهترین بازی های هدیه تهرانی …

۲۸ دیدگاه به “نگاهی به فیلم شوکران”

  1. روشنک گفت:

    بصیرت جایی که به ضررش باشد، آدم ها را فدا می کند تا به مقصودش برسد.

    فکر می کنم بهتر و درست تر است که بنویسید : جایی که به نفعش باشد نه به ضررش.
    از نقدی که داشتید لذت بردم و می توانم بگویم ۹۰ درصد مشابه نکاتی بود که من هم پس از دیدن فیلم ( اولین و آخرین بار همان هفته اول اکرانش در سینما عصر جدید.. یادش بخیر!.. ) به آنها فکر کرده بودم. حالا نمی دانم خودخواهی من وادارم کرد این کامنت را بگذارم یا مهارت شما در یادآوری فیلمی که دوست داشتم و در زمان خودش فیلمی شجاعانه بود.

  2. مجتبی گفت:

    من دیروز یبار دیگه بعد از غریب ۲۰ سال شوکران رو دیدم. درمورد اینکه میگید سیما خودکشی کرده نمیدونم دقت کردین صحنه ای که ماشین درحال سوختن رو نشون داد و جنازه ای که پوشونده بودنش اون جنازه یک مرد بود نه یک زن. اولا کفشهای مردونه داشت دوما شلوار آبی کم رنگ هم پاش بود در صورتی که سیما قبل از تصادف وقتی از خونه محمود خارج شد کفشهای پاشنه بلند پاش بود و شلوار مشکی هم داشت. پس میشه گفت سیما هنوز زنده است شایدهم اشتباه مهلک کارگردان بوده که بعید می دونم.

    • damoon گفت:

      از آنجایی که محمود، برافروخته و پریشان به ماشین برمی گردد و پایانِ بی نظیرِ فیلم را رقم می زند، پس باید حتماً جسد سیما را دیده باشد تا آن حال و احوال معنا پیدا کند وگرنه کل فیلم می رود زیرِ سئوال. اما جزئیاتی که درباره ی تفاوت لباسِ سیما با جسد گفتید ( اگر قبول کنیم که شما خیلی با دقت به جزئیات توجه کرده اید و حرفتان درست است ) احتمالاً می تواند اشتباه کارگردان بوده باشد، یا شاید هم اشتباهِ منشی صحنه!

      • مجتبی گفت:

        من صحنه ها رو چندبار عقب جلو بردم کاملا مطمئنم اون جسد شباهتی به سیما نداره. بقول شما شاید اشتباه عوامل فیلم باشه شایدهم تعمدا باشه. باید ببینیم نظر بهروز افخمی کارگردان چیه.

        • سجاد گفت:

          اتفاقا کفش و شلوار و ماشین جسد همه هدیه تهرانی بود، اون صحنه ی آخر که رفت طبقه بالا بنزین رو هم برد بالا شلوارش آبی بود و کفشش هم پاشنش تقریبا مردونه بود بوت مردونه تقریبا

    • Reyhaneh گفت:

      اشتباه که نمیتونه شده باشه منم معتقدم سیما زنده بود وحدس میزنم اون آدمی که معتاد بود وبهش زنگ میزد اتیش گرفته بود.

    • محمود گفت:

      بسار عالی بعداز چندین سال نگاه کردم گذر عمر یادمان امد

  3. قاسم گفت:

    فیلم خیلی خوبی بود.
    ممنون از نقد خوبتان

  4. حسن گفت:

    با سلام و عرض وقت بخیر
    نقد خوبی داشتید و به نکات جالبی اشاره کردید. نکاتی که به دور از پیچیدگی های نقادانه، از ویژگی سادگی در عین عمیق بودن برخوردارند.
    اما نقدی که بنده به نقد شما و یا موارد مشابه دارم این است که بیشتر به شخصیت محمود بصیرت پرداخته و او را می کوبد. در ظاهر می خواهد واقع بین باشد، ولی نقش سیما به عنوان یک قهرمان فداکار در نظرشان مشهود است. البته شاید کارگردان فیلم را این گونه ساخته و نقاد هم ناگزیر به بررسی و بیان حرف دل کارگردان پرداخته است.
    ولی نکاتی که از نظر بنده جا مانده است، بی پروایی سیما در برقراری رابطه بدون شناخت کافی و تفکر، قبول پیشنهاد و پیشنهاد دادن بدون اینکه از طرف مقابلش شناختی داشته باشد، عمق دادن به رابطه در بازه زمانی بسیار کم و تحت فشار گذاشتن طرف مقابلش هر بار و از طریقی جدید، دروغ و مخفی کاری ها، تحریک محمود با رفتن به خانه اش یا طرح مساله بچه و در انتها به جای رفتاری متفکرانه و سعی در بررسی راهی برای رفع این مشکل، تصمیم گیری احساسی و مراجعه به خانه محمود و حمله به نقطه حساس او. و بزرگترین اشتباه و خطای او یعنی غرق شدن در رویا و آرزوی شاید نا ممکن خود یعنی ازدواج. و عدم آگاهی از اینکه این ازدواج برای چی هست، سعی در فرافکنی تصورات خود در زندگی و همسر جدید و در ادامه بچه دار شدن از او و تلاش برای درک تجربه حس مادرانه هرچند هدف راه و روش رسیدن به آن را توجیه نمی کندو …. . او اگر قصد مادر شدن را داشت و اینکه بتوتند به آرزویش و پیدا کردن جایگاه و شخصیت برسد از ابتدا واضح و مبرهن بود که فردی با این رفتار متغییر مانند محمود و همچنین شیوه ازدواج آنها و شرایط خاصی که در خانواده هر دو طرف وجود داشت، این مهم را به سرانجام خود نمی رساند و حداقل وقوع تعارض به وضوح روشن و آشکار بوده است. ولی سیما با صرف نظر از این موارد به راحتی خود را به هرچه پیش آید خوش آید سپرد و فقط تصمیم گرفته و اقدام کرد. در نتیجه هم زندگی خود را به پایان رساند و هم زندگی محمود را دچار مشکل کرد. پایانی که با انتخاب های نامعقول خود رقم زد. هرچند رفتار محمود و نحوه برخورد او در این جرایان دارای اشتباهات پیاپی و مشکلات عمیق درونی از گذشته او و فرافکنی های شخصیتی بوده، و همین موارد به روند تراژدیک داستان و در نهایت شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و اقدامی خودسرانه و کشنده توسط او منجر شده است.

    در نهایت و فارغ از مباحث فوق،زمان ساخت فیلم مربوط به دو دهه پیش است و مشکلات آن دوران و وقایع روزمره زندگی و هنجارهای اجتماعی را نیز باید در نظر گرفت. ولی با این وجود ندیدن و پاک کردن جایگاه سیما در مواردی که اشتباه عمل کرده و صرفا بمباران شخصیت محمود، کمکی به هدف فیلم و آنچه می خواهد بگوید نمی کند و اتفاقا پرداختن به موارد مذکور که فراموش شده است، در راستای شفاف سازی بیشتر که از جمله اهداف کارگردان نیز بوده می تواند موثر باشد.

    با تشکر و احترام

  5. فرشته گفت:

    با سلام
    با نقد شما موافق نیستم این فیلم حقیقت رو وارونه نشون میده قهرمان فیلم یک فاحشه است که آگاهانه یک مرد زن و بچه دارو گول میزنه بعد ازش بچه دار هم میشه و….خیلی فیلم مسخره ای هست تعجب میکنم چطور منتقدا از این فیلم تعریف میکنن

  6. محمد گفت:

    من در محل کارم نزدیک بود که وارد یک رابطه موازی با منشیم بشوم. شوکران رو سالها پیش دیده بودم. ولی دوباره نگاهش کردم. و نیز به خود گیاه شوکران دقت کردم. گیاهی سمی با ظاهری زیبا. این بود که تصمیم گرفتم با منشی ام قطع همکاری کنم. واقعا هم برام سخت بود. و واقعا غم بزرگی وجودم رو فرا گرفت. ولی این کارو کردم. استعداد زیادی داشت که شیرجه بزنه تو زندگیم.
    چقدر این فیلم خوش ساخت هست. واقعیت همینه. مردها در بخشی از زندگیشون وقتی موقعیت پیدا می کنند و وقتی وارد میان سالی می شوند همراه با بحران میانسالی و موقعیت های مالی چنین خطایی رو می کنند. فرهنگ ما ، در میان مردان نیز این رو نشاندهنده قدرت میداند که زنان پیشتری رو در اختیار بگیرند. زنان زیادی م هستند که به چنین مردانی نخ میدهند.
    و این ترکیب به فاجعه های اجتماعی کشیده می شود. خانواده های آبرومند ناگهان به هم میریزند. مردانی که هیچ فکرش را هم نمیکردی به این راه می روند.
    شوکران یک فیلم عالی است. شروعش که میکنی نمیتوانی تا آخر نبینی. هزاران فیلم مثل این باید ساخته بشه تا به جامعه کمک کنه آتش در زندگی های مشترک انداخته نشه.

  7. Shadi گفت:

    فیلم خوبی بود ومن بعد از سالها دوباره تماشا کردمش وبه نظرم نقد از شحصیت محمود درست ومنطقی هست علاوه براینکه سیما مقصر نخست ماجراست وعلیرغم اطلاع از متاهل بودن محمود به او علاقمند میشود علاوه برنقد منتقد نقد آقای حسن هم منطقی ودرست هست

  8. آزاده گفت:

    امروز بعد از سالها دوباره شوکران را دیدم و لذن بردم. نه می توانم منکر اشتباه فاحش سیما در برقراری ارتباط با مرد متاهل و نه هوسبازی و ظالم بودن محمود بشوم!

  9. سعادتی گفت:

    خیلی سریع و بدون ارتباط دیداری و کلامی پسرخاله شدن و این خیلی بی معنی بود .ضمنا سیما هر بلایی هم سرش اومد مقصر خودش بود چون رو آشیون کس دیگری آشیون ساخت و فریب هم تو کارش بود.و‌بصیرت تقصیرش ضعف جنسیتیش بود نه خائن بودنش نسبت به خانوادش

    فیلم زیبایی بود و همیشه دوست داشتم ببینمش

  10. ماهک ادیب گفت:

    واقعا نقد بجا و‌درستی بود

  11. محمود گفت:

    فیلم خوبی بود برای اونزمان وچندین سال بعد خانم تهرانی تازه گل کرده بود دور دور عرب نیا بود یادمه تمام سنماهای ایران زده بودن شوکران ماشین عرب نیا دووسی ئلو بوداونزمان ماشین لاکچری بود برای خودش

  12. پروانه گفت:

    امشب دوباره شوکران رو دیدم. زمان اکران این فیلم موفق به دیدنش نشدم اما بعد از ۲۳، ۲۴سال بارها دیدمش. واقعا فیلمی است که الان هم می‌توان تماشایش کرد و چقدر این نوع سینمای افخمی جذاب است. حس میکنم فیلم نه محمود رو مقصر میدونست نه سیمارو، میخواست آسیب اجتماعی رو بیان کنه که در زمان ما بیداد میکنه و چه بسا انگار شوکران برای زمان کنونی است. زندگی آدم‌ها پر شده از محمودهایی که حتی می‌توانند زن باشند و مدتی عاشق باشن و مدتی فارغ با وجود تاهل و تعهد. شوکران یکی از خوش ساخت ترین فیلم های سینمای ایران است.

  13. اشکان گفت:

    سلام
    این نقد نبود
    تعریف کردن یک فیلم بود
    سیر عصبانیت محمود در نمیاد و میزان حماقت همسر اولش
    صمیمی شدن یک پرستار در یک شبانه روز تا حد دعوت به خونه در نمیاد
    فقط شناسنامه خواستن از یک شوهر صیغه ای برای بچه ای که مراقبت هم نشده برای حامله نشدن از یک پرستار که از اول فیلم تقریباً همه کاره و آچار فرانسه و دارویاب نشون داده میشه در نمیاد
    مشکوک نگاه کردن های پسر جوان محمود بی دلیل و و بدون آگاهی از اعمال پدر در نمیاد
    فیلم به ما نمیگه چه دایمی سپری شده از رابطه تا جایی که دوست بیمار در بیمارستان میگه ۱۰۵ روز گذشت و از همه چیز خبر داره و میگه ما امیدم نکن اینا در نمیاد
    ۱۷ رکعت در روز نماز میخونه و با وزرا و سفرا در ارتباطه یک نیم رکعت در نمازخانه شرکت یا هرجایی نمی‌بینیم از محمود که در نمیاد باز
    دوست صاحب شرکت ترخیص شده و ما نمیبینیمش ولی محمود داره کل کارخونه رو میفروشه به دوستای مقیم در آمریکا که خیلی سطحیه و در نمیاد
    عشق سیما که در کل درررررر نمیاد
    ولی همه و همه احتمالا در دوران اواخر دهه هفتاد بخاطر التهاب موضوع کلی طرفدار پیدا کرده
    و اینکه بعداً آقای فرح‌بخش ساختن از روش گویا «زندگی خصوصی» رو که به نظرم از این فیلم بهتر بود
    سپاس

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم