نگاهی به فیلم خسته نباشید!

نگاهی به فیلم خسته نباشید!

  • بازیگران: غوغا بیات ـ جلال فاطمی ـ حسام محمودی و …
  • فیلم نامه: محمود رضایی راد براساس طرحی از رضا میرکریمی
  • کارگردانان: افشین هاشمی ـ محسن قرایی
  • ۹۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۱
  • ستاره ها: ۳ از ۵

آدم ها

خلاصه ی داستان: ماریا و رومن، زن و شوهر توریستی هستند که برای اقامتی کوتاه مدت در کرمان ساکن می شوند. ماریا از پنج سالگی از ایران خارج شده و حالا بعد از اینهمه سال، خاطرات کم رنگی از سرزمین مادری اش دارد. او که فرزندش مُرده و در این قضیه رومن را مقصر می داند، هدف از این مسافرت که به اصرار رومن صورت گرفته را فراموش کردنِ مرگِ فرزند قلمداد می کند اما بعداً متوجه می شود اصرارِ رومن برای مسافرت به ایران، دیدار از منطقه ی کویری کلوت کرمان است. به رقم مخالفت اولیه، ماریا حاضر به مسافرت می شود و همراهانِ دیگر این سفر، لیدر گروه مرتضی و راننده ی ون، حسین هستند …

یادداشت: در قسمتی از فیلم، جایی که رومن و ماریا و مرتضی و حسین در خانه ی خاله، ساکن می شوند و چند تن از اهالی روستا هم به آن ها می پیوندند، می بینیم که رومن با سازدهنی، آهنگی غربی می زند و کدخدای ده، بدون توجه به ناهمگون بودنِ این ساز با آوازهای محلی، می خواند و چه خوب هم می خواند. این ترکیب ناهمگون، در کنار هم، اتفاقاً اصلاً هم آزاردهنده به نظر نمی رسند. حکایت فیلم، حکایت همین آدم های به ظاهر ناهمگونی ست که در عین حالی که زبان یکدیگر را نمی فهمند، اما در خیلی چیزهای دیگر، مثل گذشته شان، مثل حکایت های تلخ و شیرین زندگی شان و مثل خیلی چیزهای دیگر، با هم اشتراک دارند. آنها در کنار هم است که یکدیگر را کامل می کنند و الگوی سفر، در اینجا سفری بیرونی، سفری به دل کویر، است که این آدم ها را کم کم، پله پله تغییر می دهد و به هم نزدیک تر می کند. فیلم از تفاوت روحیات و عادات و خلقیاتِ آدم هایی می گوید که در فرهنگ های متفاوتی رشد کرده اند؛ اینکه مرتضی، به تیم فوتبال اسپانیا تعصب نشان می دهد در حالیکه رومن چندان مقید به یک کشور و یک دیدگاه نیست و حتی تعصب چندانی روی سرزمین مادری اش ندارد و خیلی راحت با این قضایا برخورد می کند، اینکه یک جا یکی از کارکنان هتل به ماریا خسته نباشید می گوید و ماریا با تعجب می پرسد: چرا باید خسته باشم؟، این ها همان تفاوت های فرهنگی ست که در طول روایت، شاهدش هستیم تا ببینیم هر چند این تفاوت ها وجود دارد اما در نهایت همگی انسان هستیم با تمامِ مختصات یک انسان. با تمام رویاها و حسرت ها و کمبودهای یک انسان. آدم های داستان هر چند همدیگر را نمی فهمند اما بالاخره با هم کنار می آیند. قابل توجه ترین و بامزه ترین نمودِ این جمله، سکانسی ست که در دلِ قنات ها اتفاق می افتد. جایی که پیرمردِ مقنیِ بامزه ی داستان و رومن، در حالیکه حتی یک کلمه از حرف های یکدیگر را هم متوجه نمی شوند، اما در طول مسیر طولانی شان، همینطور با هم حرف می زنند و درد دل می کنند و گاه حتی به شکلی اتفاقی، حرف هایشان انگار در راستای جواب به یکدیگر از آب در می آید.

فیلم نامه در مسیر درستی که طی می کند، موفق می شود تعادل خوب و ظریفی بین داستان هایی که برای آدم هایش انتخاب کرده، بوجود بیاورد و در نهایت این آدم ها و حکایتشان را در مضمون کلی اثر به ثمر بنشاند و نتیجه بگیرد. ماریا و رومن، مشکلی با هم دارند که در طولِ سفر، با اطلاعات دهی قطره چکانی فیلم نامه، به آن پی می بریم، اینکه چرا ماریا اینقدر تلخ است و چرا اینقدر مخالف با این سفرِ به ظاهر تفریحی. در طی مسیر، از ماریای تلخ و عبوس و همیشه ناراضی، کم کم به ماریای جدیدی می رسیم که آغاز تحولش، استفاده از یکی دو واژه ی فارسی ست که از همان زمان بچگی به یادش مانده و کم کم با افزوده شدن بر دایره ی واژگان فارسی اش، این تحول هم بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که حتی قصد طلاق از رومن را به دست فراموشی می سپارد، هر چند نشان دادن این تغییر با راندنِ بی محابای ماشین در مسیری خطرناک و آن سرخوشیِ کودکانه کمی اغراق آمیز باشد. مرتضی، لیدر گروه هم در طی این سفر، با عاشق شدن است که به تحول می رسد، هر چند این داستانک، کم اثرترین و سطحی ترین رابطه ی شکل گرفته بین آدم های داستان باشد. حسین، دوستِ راننده ی مرتضی هم با دیدار از خاله اش، خاله ای که حکم مادر را برایش دارد، آنهم بعد از چند سال، به تحولی درونی می رسد و با یاد کردن از گذشته، پیوند قلبی محکمتری با خاله برقرار می کند.

سفری در دلِ کویر ...

سفری در دلِ کویر …

۱۱ دیدگاه به “نگاهی به فیلم خسته نباشید!”

  1. مجتبی گفت:

    فیلم تان را چند روز پیش(خرداد ۹۵) به اصرار یکی از دوستانم دیدم. چندین بار دیده بود. اینبار با همدیگه دیدیمش. عالی بود
    واقعا خسته نباشد

  2. سيما گفت:

    یکى ازبهترین فیلم هایی بود که تأکنون دیده ام بسیار عالى…….

  3. مریم گفت:

    حسش..معرکه بود
    وقتی فیلم تموم شد..
    وقتی چهار نفری توی بیابون با اون کادر بندی معرکه راه رفتن..
    بغضم گرفت..
    واقعا حس عالی ای داشت
    اون شخصیت سازی های معرکه
    غروب روی پشت بوم خاله و گریه..
    حسودی های حسین..
    عاشق شدن عجیب مرتضی..
    مهمون نوازی خاله
    حس بی پروایی و آزادی رومن و ..ترس و شخصیت ماریا..
    همه عالی بود..
    واقعا حالم خوب شد وقتی دیدمش..
    دو تا دیالوگش عالی بود:
    – اون پایین چه خطری هس؟ هر چی خطره ماله این بالا ، ما بین آدماس

    _ما برای خاطراتمون زندگی نمیکنیم ، ما بین خاطراتمون زندگی می کنیم

  4. شکوفه گفت:

    بسیار عالی دست مریزاد

  5. سعید گفت:

    چقدر خوب بود . همه چی حرفه ای بود . کاش قدر این فیلمها رو بدونند

  6. امیرعباس گفت:

    عالی بود …
    چقدر ساده و بی ریا همه چیز رو نشون داد …
    سادگی‌ها مردم و سرزمینمان هم خیلی به دل چنگ میزد ،
    کاش همه فیلمها مثل این فیلم تاثیر گذار و پر مفهوم باشند

  7. مریم گفت:

    خیلی عالی بود و هست. من چندین دفعه دیدمش اما هر بار یه نکته جدید درش پیدا می کنم. بسیار زیبا،پر مفهوم و پر از نکات ریز!

  8. سحر گفت:

    از اون فیلم های حال خوب کن بود. واقعا لذت بردم. مخصوصا لهجه شیرین کرمانی و کلوت های زیبای کویر👍👍👍

  9. مم گفت:

    من امشب دیدمش خیلی زیبا بود .خیلی وراحساس

  10. فاطمه گفت:

    فیلم بسیار خوبیه
    من چندین بار دیدمش و هر بار ازش لذت بردم

    تنها ایرادی که میشه ازش گرفت اینه که در فصل مناسبی ساخته نشده. درحالیکه چندبار از گرمای شدید هوا صحبت میشه اما کاملا مشخصه که هوا اونقدرها هم گرم نیست. حتی روی کوههای اطراف کمی برف دیده میشه

  11. بامداد طاهری گفت:

    فیلم خیلی عالی و با ریتم ملایم و آرام مثل حال هوای همان مردم بی ادعای ساکن در کویر پیش میرود و اگر نخواهم نکات تکراری فوق رو بازگو کنم اواسط فیلم که تحولی درون زن توریست ایرانی شکل میگیرد که گویا فقط و فقط این نوع کنش و تغییر نگاه در سرزمین مادریش میتوانست صورت گیرد طبع و جوهره ایرانیان هم اینگونه است ( مثلا وقتی دچار یک سرماخوردگی هستیم بهترین راه درمانمون همان سوپ مادربزرگ یا مادر که از دست خودش به نیت خودش هستش … نمیدونم این مثال چجوری شد اومد !)
    بعد از فصل دوم فیلم باز حال و هوای کویر اما اینبار طوفانی همان نسیم آرام مغرور بی صدا شبیه راننده حرفه ای کله شقی تپه های شن رو ویران میکند .
    اما ایکاش این سوژه بینظیر بهتر استفاده میشد

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم