از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم رد کارپت

از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم رد کارپت

  • بازیگران: رضا عطاران ـ جمال هاشمی ـ علی سرتیپی و …
  • نویسنده و کارگردان: رضا عطاران
  • ۸۹ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵

رویای کن

خلاصه ی داستان: یک سیاهی لشکر سینمای ایران که عاشق اسپیلبرگ است، تصمیم دارد هر طور شده خودش را به شهر کن فرانسه برساند و در جشنواره ی آنجا، اسپیلبرگ که رئیس هیات داوران است را ببیند و فیلم نامه ای را که خودش نوشته، به دست او برساند …

یادداشت:  فیلم هیچ چیز ندارد به جز یک عطارانِ بامزه ی همیشگی که تصور فیلم بدونِ او، یعنی هیچ. البته این میان تصاویر خوش آب و رنگ و توریستی و پر زرق و برق از شهر کن و جشنواره ی آن، به همراه رد کردنِ خط قرمزِ سینمای ایران درباره ی پوشش بازیگران زنِ معروفی که از روی رد کارپتِ جشنواره رد می شوند، باعث می شود تماشاگر ایرانی ( تأکید می کنم که مطمئناً فقط تماشاگر ایرانی )، جذب تصاویر شود. اما به غیر از این دو نکته، فیلم چه چیزِ دیگری ارائه می دهد؟ تقریباً هیچ. شرح مصائب یک سیاهی لشکر که با هر مصیبتی می رود فرانسه تا آنجا اسپیلبرگ را ببیند، آنقدر تک بعدی و لاغر است که هنوز به انتها نرسیده، می شکند و فراموش می شود. گرچه باید اعتراف کنم که با فیلم بامزه ای طرف هستیم و عطاران با خلق موقعیت هایی که گاه به خاطر تفاوت فرهنگی یک آدمِ متوسط الحال در محیطی غریبه و متفاوت ایجاد می شود ( مثل زمانی که وقتی چراغ قرمز است و همه ی شهروندان فرانسوی پشت خط عابر ایستاده اند، این سیاهی لشکر، بدون توجه از خیابان می گذرد ) و گاه به خاطر بلد نبودن زبان ( مثل تکرار بامزه ی جمله ی « ور آر یو فرام؟ » به هر کسی که می رسد و یا صحبت با دختر فرانسوی در قطار که به دلیل بلد نبودن انگلیسی و فرانسوی، مزه پرانی های گاه شیرینی از طرف این سیاهی لشکر ( بخوانید عطاران ) شکل می گیرد )، موفق شده حال و هوای مفرحی به کار ببخشد اما همانطور که ذکرش رفت، فیلم فقط همین است و چیز دیگری نیست. طبعاً به دلیل اینکه فیلم در روزهای جشنواره ی کن فیلمبرداری شده و اتفاقات تحت کنترل عطاران نبوده، فیلم لحنی مستندگونه یافته و عطاران سعی کرده از موقعیت ها، استفاده کند. مثل سکانس بامزه ای که با جیم جارموش دست می دهد و امضا می گیرد و بعد با انگلیسی نصفه و نیمه اش از او سراغ اسپیلبرگ را می گیرد. در نتیجه در این قسمت ها، فیلم نامه نقشی بازی نکرده و این خود عطاران بوده که در آن لحظات، با قریحه ی طنز خود، چیزی سر هم کرده و دیالوگی پرانده و اتفاقاً بامزه هم از کار در آمده. طبعاً به دلیل همان غیرقابل کنترل بودن فضای جشنواره و اتفاقاتش، نمی شود از عطاران ایراد گرفت که چرا داستان خط سیر مشخصی ندارد اما در زمان هایی که خارج از جشنواره هستیم این ایراد به عطاران وارد است که چرا این سیاهی لشکر اینقدر تک بعدی ست و چرا بقیه ی آدم های داستان، مثل آن دوست ایرانی که آخر سر، کلاهِ گشادی سرش می گذارد و فرار می کند اینقدر تخت و سطحی هستند؟ کاملاً پیداست که عطاران به همراه فیلمبردارش، به هر سوراخ سنبه ای از شهر کن سر زده اند و سعی کرده اند جذاب ترین و دلرباترین و رنگی ترین تصاویر را شکار کنند و برای تماشاگرانِ خاکستریِ ایرانیِ خود نشان بدهند و در نهایت هم چیزی که از این فیلم در یاد می ماند، همین تصاویر رنگارنگ و حال و هوای جشنواره ی کن و گذرِ بازیگران و فیلمسازان بزرگ از روی رد کارپت است که این آخری، اگر اهل سینما باشی، بسیار حسرت برانگیز هم هست!

اما حیف است از بازگویی یک شوخی فوق العاده بگذرم: عطاران یا همان سیاهی لشکر می خواهد وارد کاخ جشنواره بشود اما کارت ندارد و مأموری که آنجا ایستاده، اجازه ی ورود نمی دهد. سیاهی لشکر بخت برگشته هم در کمال ناامیدی، دنبال راهی می گردد تا وارد شود. آخر سر به یاد کارت خانه ی سینمایش می افتد. آن را از جیب بیرون می آورد و به مأمور نشان می دهد. نتیجه، چیزی ست که فکرش را هم نمی کردیم: مأمور با دیدن کارت خانه ی سینما، سیاهی لشکر را به داخل کاخِ جشنواره راه می دهد!

در آرزوی اسپیلبرگ ...

در آرزوی اسپیلبرگ …

۲ دیدگاه به “از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم رد کارپت”

  1. نگین گفت:

    تهیه کننده این فیلم چه کسی بوده؟ میخواهم بدانم ایا با هزینه خصوصی ساخته شده یا دولتی؟

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم