از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم چند متر مکعب عشق

از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم چند متر مکعب عشق

  • بازیگران: ساعد سهیلی ـ حسیبا ابراهیمی ـ نادر فلاح و …
  • نویسنده: جمشید محمودی ـ نوید محمودی
  • کارگردان: جمشید محمودی
  • ۹۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۲ از ۵

فقط چند سانتی متر عشق!

خلاصه ی داستان: مرونا به همراه پدرش عبدالسلام مهاجرین افغانی ای هستند که به شکل غیرقانونی در کارگاهِ آقای صباحی کار و زندگی می کنند. صابر، پسری ایرانی که او هم در کارگاه صباحی مشغول به کار است، عاشق مرونا می شود اما از آنجایی که شرایط برای افغانی ها بسیار سخت است، پدر تصمیم می گیرد با مرونا به افغانستان بازگردد و این قضیه، صابر را سخت آشفته می کند …

یادداشت: فیلم ماجرای عشق دختری افغان و پسری ایرانی را روایت می کند و در پس زمینه به محدودیت ها و سختی هایی که مهاجرین افغان و کارگران غیرقانونی افغانی در ایران دچارش هستند، می پردازد. و اتفاقاً مشکل فیلم دقیقاً همین است که نمی تواند توازن و تعادل درستی بین این دو خط روایی خود بوجود بیاورد. از یک سو ماجرای تنش بین غفور یکی از کارگران ایرانی کارگاه و آقای صباحی، صاحب کارگاه را شاهدیم؛ غفور به دلیل اینکه صباحی فامیلش را استخدام نمی کند، از او کینه به دل گرفته و عامل آن را وجود کارگران افغانی می داند. این قضیه سبب می شود او با ورود یک افغانی دیگر به کارگاه، کاسه ی صبرش لبریز شود و همه چیز را به پلیس لو بدهد و در نتیجه پلیس، افغانی ها را مجبور به ترک آنجا و سپس ترک ایران کند. در همین قسمت است که این خط روایی، روی سوی دیگرِ ماجرا، یعنی ماجرای عشق بین مرونا و صابر تأثیر می گذارد. اما فیلم آنقدر دیر آغاز می شود و آنقدر با صحنه هایی خنثی و کشدار پر شده است که تقریبا بعد از گذشت سی دقیقه از آغاز فیلم، هنوز انگار داستانی در دست نداریم تا دنبالش کنیم. تعدد و کشدار بودنِ خلوت های عاشقانه ی مرونا و صابر در آن کانتینر، که آشکارا پیداست برای پر کردنِ زمان نشان داده می شود، به همراه صحنه هایی اضافی و بی کارکرد مثل آن دکتر افغانی که می خواهد یکی از بچه ها را ختنه کند و دوربین، چند دقیقه، دنبال بچه که با گریه از خانه فرار کرده، می رود و می چرخد، بدون اینکه تأثیری در اصل ماجرا داشته باشد، باعث می شود نزدیک به چهل دقیقه را سرگردان و بی مقصود و البته با خستگی پیش برویم. اما هنگامی که تنش بین عبدالسلام و صابر بالا می گیرد و آقای صباحی دخالت می کند تا صابر و مرونا به یکدیگر برسند، بهرحال روند یک دست تر و باهدف تری را دنبال می کنیم تا به آن پایانِ تلخ برسیم هر چند که داستان غفور و کینه اش از کارگران افغانی و همینطور آقای صباحی، بی مقدمه به انتها رسیده باشد.

اما مشکل دیگرِ کار، احساسات گرایی ها و اشک و آه هایی ست که چندان در قامت اثر نمی نشینند. مثل صحنه های اسلوموشن از دویدن مرونا و صابر به دنبال هم تا صحنه ی جدایی و گریه های مرونا و حتی صحنه ای که آقای صباحی برای میانجیگری پیش عبدالسلام می رود و برای آرام کردنش از برابری سختی کارِ کارگران ایرانی و افغانی می گوید و در نهایت، تیرِ خلاصِ این صحنه های غلوشده، اسلوموشنی ست از مرونا و صابر که در کانتینر، لباس عروس و داماد به تن کرده اند و ظاهراً قرار است نشانی باشد بر  وصالی که به آن نرسیدند یا رسیدند اما دیر.

بهرحال « چند متر مکعب عشق » ( که فکر می کنم حتی اسمش هم شامل همان غلوشدگی شده باشد ) هر چند فیلم پر لکنتی ست اما از آن طرف نباید یادمان برود که اولین فیلم سازنده اش است و خب رسم است که همیشه فیلم اولی ها را همراهی کنی و کمی با اغماض به ایرادات کارشان نگاه کنی، مخصوصاً اگر مثل این اثر، فیلمساز، در برخی موارد  قریحه ای هم از خود نشان داده باشد.

مجبوریم کمی با اغماض به فیلم نگاه کنیم!

مجبوریم کمی با اغماض به فیلم نگاه کنیم!

۵ دیدگاه به “از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم چند متر مکعب عشق”

  1. مجید گفت:

    خیلی تعریف از این فیلم شنیدم و وقتی جناب فرهنگ در برنامه هفت گفتند این فیلم رو ببینیند مصر شدم ببینم – و بالاخره موفق شدم در سینما اریکه با اینکه اون سینما مشکلات زیادی برای پخش فیلم دارد – فیلم رو دیدم بدون هیچ تعارفی بگویم که فیلم خیلی بالاتر از یک کارگردان اولی بود به دور از موضوعات اجتماعی که اکثر فیلمهای امثال با اون درگیرن این فیلم چنین نبود – فیلمبرداری دقیق با قاب بندی های بینظیر و کارگردانی و دکوپاژ عالی – شاید بگم کمتر فیلم ایرانی دیدم که قاب بندی ها و دکوپاژ بر روی اصول بود – خیلی از فیلم ها هستند که وقتی قاب را می بندن و کارگردان میبینه – میگن این خوبه اما تو این فیلم بدون شک هر پلان و قاب بندی کمک کرده به روند تاثیر گذاری فیلم و شما حس و اتفاق رو در پلانها و قاب ها و حتی ریتم و زمان آن ها میبینید – فیلمبرداری واقعا محشره برای اولین بار من تصاویر خوب و زیبا میدیدم – همه چی حساب شده – داستان ساده و باور پذیر به دور از شعار زدگی بازیهای روان هرچند هیچ چهره سینمایی در این فیلم نمیبینید اما همه چی شما رو با خودش میبره جلو و دقیقا جای درست احساس شما رو درگیر میکنه و همه چی اندازه بود حتی موسیقی تو فیلم ول نشده بود هر جا دلشون بخواد موسیقی بخواهدکمک کنه به فضا سازی. عالی بود این فیلم – خوشحالم یه فیلم خوب و عالی دیدم . اما بگذار دوست من کمی با شما از ریتم و محتوا و حتی کشدار بودن فضا بگویم – آنچه مسلم است هیچ پلانی در این فیلم اضافه نیست شما سکانسی نمیبینید که اضافه باشد – شاید شما زندگی محدود افغانها را در این فیلم نمیخواهید ببینید و میخواهید مل فیلمهای هندی حرکت و جست و خیز ببینید یا مثل فیلم های هالیوودی کنش بیش از حد – کشدار بودن صحنه ها و پلانها مربوط به نوع زندگی افغانها میباشد آنها برایشان اتفاق جالب و عجیبی نیفتاده است که شما در تدوین و اندازه زمانی پلانها بخواهید آنها را تند و کوتاه کنید – این فیلم علاوه بر اینکه یک ملودارم عاشقانه هست زندگی را نیز تعریف میکند بیراه نروید که نشان دادن پلانهای کانتینر باید کاربرد داشته باشد و این نماها ربزی به فضا سازی ندارد که این پیرنگها در واقع بستر را برای اتفاق آماده میکند . احساس گرایی کجاست گویا شما در نوجوانی عاشق نشده اید و دوست د ارید دخترکی ۱۴ سال مثل مردی میانسال تعریفی از عشق و علاقه داشته باشد – خوب به فیلم توجه نکردهاید این افغانها ۲ سال میباشد که آنجا کار میکنند و زندگی میکنند پس این عشق و علاقه زمانی را با خود داشته است .لطفا به ما بگویید تعریف شما از صحنه خنثی چیست تا ما بدانیم منظورتان کدام صحنه هست تا تلقی شما از صحنه خنثی معلوم شود . اگر شما زندگی افغانها را میبینید یا دکتری که در بین این جماعت علاوه بر طبابت مثل دیگران کار میکند پس شما دنبال سطحی نگری در دنیای این افغانها و شیوه فیلمنامه نویسی هستید که به این سکانسها میگویید اضافه – باید بدانید که مرونا در بین همین مردمی زندگی میکند که با صدای اذان در چندمین سکانس اول این فیلم دست از کار میکشند و به نماز و عبادت میپردازند پس مجبور است ساعتهایی را با مرد مورد زندگیش در مانتینر سپری کند . شیوه فیلمنامه این فیلم از جنس هالیوودی و کلاسیک نیست که شما رو در ۲۰ دقیقه اول درگیر کند هرچند در لایه های حرکت فیلم و نماها ما اتفاق را حس میکنیم اما زمانش جلوتر است . این فیلم مثل فیلمهای کارگردان مشهور فونتریه میباشد . در فیلمنامه نویسی کلاسیک شروع – اوج – پایان داریم یک حرکت و نمودار منحنی ولی در کارهایی که امثال فونتریه میکنند – داستان از حرکتی بسیار آرام آرام جلومیرود و میرود و یک خط مستقیم را طی میکند تا همون بالا به نقطه اوج برسد . دیگر نقطه پایا همون اوج است . در این فیلم جمشید محمودی داستان را بسیار آرام آرام به جلو میبرد در کنار عشق دو جوان زندگی آدمهای محیط را نیز نشان میدهد و ما با المانها و کنشهایی روبرو میشویم که انگار کم کم میخواهد اتفاق شروع شود و نه اینکه مل کارهای کلاسیک بلکه این اتفاق از حضور غفور شروع شده – آمدن پلیسها – آمدن مهمان برای عظیم – ماندن او و کار گرفتن دوست عظیم – مشکل غفور با دایی خود و آقای صباحی بعد دعوای غفور و صباحی – درگیری صاحب کار با غفور – لودادن افغانی ها – بالاخره تصمیم به رفتن – گره در عشق دو جوان – و تلاش برای راه حل – گره بزرگتر عجله صابر – میبینید حرکت یک خط مستقیم است آن هم مایل به سمت بالا – خلاصه درگیری عبدالسلام – فاش شدن عشق این دو – درگیری ها – فرار کردن دو جوان و میدانی دیگر انتهای کار که اوج اتفاق است و تمام- خب شاید شما علاقه زیادی به کارگردانهایی که از نوع فونتریه کار میکنند ندارید در فیلمهای فونتریه ۷۰ دقیقه از فیلم میگذرد و هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است . و تماشاگر میگوید خب که چی ؟ اما شیوه روایت و داستان و قصه همین است با او آرام حرکت کن تا به نقطه اوج و همان نقطه پایان برسی . باز هم به نکته دیگری از فیلم برگردم که گویا شما دقت نداشته اید . در انتهای فیلم شما سکانسی را میبینید اسلوموشن که دختر و پسر دارند میرقصند و باید بدانید که این سکانس درواقع ادامه سکانسی هست که مرونا برای صابر لباس محلی آورده و صابر لباس ی را که مرونا آورده از تن در می آورد – این سکانس انتها در واقع ادامه آن شوق و ذوق دو جوان عاشق میباشد که کارگردان هوشمندانه آن را کمی جابجا کرده تا تاثیر تراژدی را بیشتر کند . عشقهای حقیقی در نوشتارهای یونانی و حتی شکسپیری مرگ است هرچند در این فیلم کارگردان زیرکانه در انتهای کار سکانسی را قرار داده و انتهای فیلم را جوری نشان داده که هنوز امید برای حرکت وجود دارد و این تماشاگر است که میداند چه شد . در ضمن نکته ای دیگر چطور شما از ابتدای فیلم که دختر غذایی را درست میکند جایی پنهان میکند و با رفتن عبدالسلم یواشکی آن را برمیدارد که جایی برود متوجه نشدید که دارد اتفاق شروع میشود اما آرام و لاکپشت وار ؟ باری به هر جهت فیلم چند متر مکعب عشق به راستی یک فیلم خوب و قوی میباشد . از فیلمبرداری و نورپردازی بسیار عالی و آگاهانه تا صدابرداری و صداگذاری خوب در هیچ یک از سکانسها نمیبینید که امبیانس و افکت محیط وجود نداشته باشد و این دقت عوامل را نشان میدهد – پلانهای بی نظیری که فیلمبردار فیلم گرفته درخور تحسین است . کارگردانی دقیق و اسپشیال افکتی که کارش رو خوب انجام داده و گروه خوب بازیگران .
    به حق چنر متر مکعب عشق حرفهای زیادی دارد برای گفتن .

  2. با سلام نقد شما بر چند متر مکعب عشق را خواندم که آموختنی های خوبی درباره سینماداشت .
    خوشحال میشوم اگر نقد اینجانب براین فیلم را در مورد لزوم تغییر طرح واره های ذهنی ما ایرانیان در وبلاگم مطالعه بفرمایید ونظر خود را مرقوم فرمایید.
    باا تشکر

  3. شیما گفت:

    عالی بود.. عالی . بازی حسیبا فوق العاده و بی نظیر بود… داستان واقعی و ملموس بود

  4. بینام گفت:

    در حال حاضر که حضور غیرقانونی و قاچاق افغانها برای ایرانیان معضل بزرگی شده داشتن حس همدردی چندان آسان نیست

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم