از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم عصبانی نیستم!

از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم عصبانی نیستم!

  • بازیگران: نوید محمدزاده ـ باران کوثری ـ رضا بهبودی و …
  • نویسنده و کارگردان: رضا درمیشیان
  • ۸۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۳ از ۵

 یک فیلم عصبانی!

خلاصه ی داستان: نوید جوان از دانشگاه اخراج شده ای ست که عاشق ستاره، همکلاسی اش است. نوید که مشکل ضعف اعصاب دارد و هر لحظه انتظار می رود که سر خودش یا طرف مقابلش را بکوبد به دیوار، به خاطر توهین های صاحب کارش از کار اخراج می شود. او بی کار و بی پول، از پدرِ ستاره، یک ماه فرصت می خواهد که دست به کاری بزند. تصمیمی که به این راحتی ها عملی نیست …

یادداشت: فیلم دوم درمیشیان، برعکس کارِ اولش، فیلمی بامزه و مفرح ذات از آب در آمده. کولاژی خشمگینانه که معلوم است با حرصی درونی از اوضاع و احوال دورانِ رئیس جمهور قبلی ساخته شده و خیلی که راحت بگویم برای خنک کردنِ دلِ مخاطب و خالی کردنِ عقده های مانده در گلویش ساخته شده است. درمیشیان هر چند در میان این فیلم پرانرژی و عصبی ( نه در معنای منفی اش ) گاهی دچار شعارزدگی هم می شود، مثل آنجا که نوید برای به دست آوردن پول به فکرش می رسد برود کلیه اش را بفروشد و آنجا با مردی روبرو می شود که وقتی می فهمد نمی خواهند کلیه اش را بخرند، توی سر و کله اش می کوبد و شروع می کند به اعتراض کردن، اما با این حال می شود فیلم را به نفع انرژی اش و بامزگی اش تمام کرد. داستان زندگی بهم ریخته ی نوید، روندی علت و معلولی ندارد. سکانس ها اگر جا به جا شوند هم در داستان تغییر حاصل نخواهد شد. درمیشیان سعی کرده بهترین انتخاب ها را برای سکانس های اتفاقی زندگی نوید داشته باشد. او به همه ی کمبودها، همه ی گیر و گرفت های جامعه و همه ی سیاست های دورانی که داستان در آن اتفاق افتاده، اعتراض می کند. به همه چیز گذر می زند. از مجوز نگرفتنِ دوست هم خانه ی نوید، وحید تارانتینو که او هم ناراحتی اعصاب دارد و هر طور شده می خواهد مجوز بگیرد تا بحث ستاره دار شدنِ برخی دانشجوها در مسائل سیاسی کشور که موجب بهم ریختنِ زندگی خیلی از آنها شد و تا آدم های تازه به دوران رسیده ای که با پول برای خود شخصیت می خرند و تا حاجی های ظاهر به صلاحی که در پسِ چهره ی مومنانه شان، مقاصد شومی نهفته است و یا حتی سختی های ازدواج و موارد دیگر. درمیشیان شخصیت اصلی داستانش، یعنی نوید را با بیماری ضعف اعصاب به تصویر کشیده تا اینگونه بیش از پیش بتواند فریاد و حرصش را به گوش بقیه برساند. نوید دوست دارد حقش را بگیرد، دوست دارد مشت بزند در دهان آدم های زبان نفهم، آدم های دزد، آدم های تازه به دوران رسیده و آدم های ظاهر به صلاح دیو سیرت. به تناسبِ ذهنیتِ آشفته و عصبی نوید، ساختار فیلم هم با آن تدوین های تند تصاویر و دوربین روی دست و ذهنیت های فست موشنِ نوید، عصبی ست و درگیرکننده. معلوم است که در ساخت این فیلم، بغضی، اعتراضی در گلو بوده که باید بیرون ریخته می شده. دیالوگ ها عالی هستند و وقتی با بازی های خوب بازیگران به خصوص بازی نوید محمدزاده مخلوط می شوند، نتیجه بسیار جذاب از آب در می آید. به یاد بیاورید سکانس شدیداً متأثرکننده ی سینما که نوید به جای دیدن فیلم، برگشته سمتِ ستاره و به او نگاه می کند و عاشقانه برایش می گرید. فیلمساز از پسِ تصویر کردنِ عشقِ این دو و جنس رابطه شان با هم به خوبی برآمده است و اینگونه است که فیلم کلیتی باورپذیر به خود می گیرد، گیریم پایانِ خوبی هم برای فیلمش تدارک ندیده باشد.

یک عشق باورپذیر ...

یک عشق باورپذیر …

یادداشتِ فیلمِ « بغض »، اثر دیگر کارگردان، در « سینمای خانگی من »

۱۰ دیدگاه به “از میانِ فیلم های جشنواره ی سی و دومِ فجر: نگاهی به فیلم عصبانی نیستم!”

  1. سلام جناب قنبرزاده
    با نوشته های خوب شما ازطریق مجله فیلم آشنا هستم
    سری به ما بزنید اگر به سینما+روانپزشکی علاقمند هستید و بسیار خوشحال میشوم نظر شما را راجع به وبلاگ فیلم درمانی خودم بدانم.
    شاد و خوب باشید

    • damoon گفت:

      سلام. ممنون از شما. سینما و روانپزشکی، اتفاقاً یکی از موضوعات مورد علاقه ی من است و کند و کاو زیادی هم درباره اش کرده ام. با کمال میل خواهم آمد.

  2. پریسا گفت:

    جناب دامون از لطف و بازدید شما سپاسگزارم

  3. مجاهد خلق گفت:

    بسیار عالی بود….حدااقل فک کنم گیشه خوبی بگیره توی تهران و همچنین توی شهرهای اروپایی که از دوستان مجاهدین خلق و بهاییت معزز که سالها مورد خشم و نفرت حکومت بودند بتونه بدست بیاره و حرف دل این مظلومین رو بزنه….ایشالا موجب بشه که این حصر ظالمانه هم تموم بشه….خدایا کی میشه این ظلم به سر بیاد….

  4. علی گفت:

    متاسفانه سینما به جای فرهنگسازی شده محل عقده گشاییهای سیاسی
    ممنون از تحلیل خوبتون

  5. اتان هاوک گفت:

    چقدر سکانس لعنتی سینما بی نظیر بود، برای منی ک ب خودی خود مزاحم هم اصلا سرده و از محبوب خودم بخاطر شرایطم گذشتم هم همه چیز را تازه کرد!

    فیلم عالی بود.
    پایانش را نفهمیدم. احتمالا نوید رفت تو خونه تا دخل پدر را هم بیاره؟
    هرچند موضوع سر تیره روزی های ماست وگرنه تهش ک مشخصه نرسیدن هست… 🏀

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم