نمادپردازی بدون داستان
خلاصه ی داستان: سرهنگ بازنشسته ای که با زن خجالتی جوانی ازدواج کرده به تهران می آید تا پیش دخترانش بماند. دخترانی که هر کدام با مردی رابطه دارند و زندگی تقریباً بی بند و باری برای خودشان ساخته اند …
یادداشت: نمی دانم این چه سری ست که اکثر فیلم های برتر تاریخ سینمای ایران ـ البته به گفته ی منتقدین و اهالی این کار ـ خسته کننده و تقریباً بدون یک داستان درگیرکننده هستند. وقتی قرار باشد مفاهیم عمیق را اینگونه به تماشاگر قالب کنیم، نتیجه ی کار چیزی جز خستگی و دلزدگی به بار نمی آورد. در فیلم شاهد چند آدم هستیم که هر یک به شکلی درگیر ایده هایی هستند، مشکلاتی درونی دارند و هر کدام به شکلی به این مشکلات واکنش نشان می دهند ولی فیلم از بس سرد و خشک و بدون بُعد است، از بس داستانی تعریف نمی کند، از بس روشنفکرمآبانه و درگیر نشان دادن نمادهاست که نه می توانیم به شخصیت ها نزدیک بشویم و نه بفهمیمشان. دقت کنید به صحنه ای که ملیحه و نامزش به همراه دختری مست به خارج شهر می روند و در مکانی بدنام توقف می کنند. نامزد ملیحه و دختر از ماشین پیاده و در تاریکی گم می شوند. ملیحه تنها می ماند و در همین لحظه، مردی به پنجره نزدیک می شود و ملیحه می ترسد. اما مرد می گوید به او کاری ندارد و آمده است دنبال زنش بگردد! این مثلاً یعنی اینکه شرایط جامعه زیادی خراب است و آدم ها در پستی و کثافت غلت می زنند؟ جلوتر همین آدم را در تیمارستان می بینیم، جایی که سرهنگ در آنجا بستری می شود که البته ماجرای خود این سرهنگ هم داستان مفصلی ست. آخرش من نفهمیدم او را چرا به تیمارستان می برند؟ به خاطر اینکه در تاریکی چشم هایی می بیند که به او خیره اند و صداهایی می شنود؟ ملیحه چرا خودکشی می کند؟ صرفاً چون نامزدش به او خیانت کرده؟ ما چطور باید ملیحه را بشناسیم تا بتوانیم چنین عکس العملی از او را باور کنیم؟ از همه بدتر، دقت کنید به لحظه ی آخر فیلم، جایی که منیژه با دست ( دقت کنید، با دست ) برای سرهنگ آب می آورد. خب، که چه؟! چرا اینجا تصویر باید ثابت شود؟ باز هم نماد؟ باز هم نمادپردازی؟ باز هم روشنفکرمآبی و نمادگرایی بدون روکش داستان و باورپذیری و منطق؟
دیدی سطحی به فیلم دارید. نمادی در فیلم نمی بینیم: شخصیت پردازی خوبی از دو آدم اصلی داریم و بقیه آدم ها هم تا حدی پرداخته شده و قصه شان به خوبی گفته می شود. بحران درون خانواده با فیلمنامه اقتباسی خوب تقوایی از ساعدی -برخلاف اقتباس های ضعیف مهرجویی- به خوبی در نی آید و فاجعه را نیز می بینیم. البته فیلم کاستی های زیادی دارد ولی خانواده آشفته ای که در فیلم می بینیم خیلی خوب است. فیلم آسیب شناسی هم می کند که نکته خوبی است.
بهرحال ممنون.
ضمنا این فیلم با حدود ۴۰ دقیقه سانسور اکران شد و مدت اصلی اش نزدیک به ۱۲۰ دقیقه بود. طبیعی است که گیرایی خوبی نداشته باشد.
با درود و احترام
امروز خیلی تصادفی و بیشتر برای یک تحقیق با صفحه شما آشنا شدم.راستش من موضوع رساله ام اقتباس است ناچار بودم این فیلم را ببینم در حالیکه ادبیاتی ام و در این فیلم دو شاعر معروف حضور دارند و داستان اقتباسی از داستان ساعدی است باز هم از فیلم اصلا لذت نبردم . فضای بی روح و بازی ضعیفی داشت . ولی در مورد رساندن موضوع تقوایی حق مطلب را ادا کرده بود . و اتفاقا صحنه آب دادن منیژه با دست به سرهنگ صحنه جالبی بود. اینکه شباهت با صحنه آب دادن کلفت به مرغ هنگام سربریدن بود…سرهنگ به مرغ تشبیه شد و نشان داد سرهنگ دارد می میرد.
ممنون
به نظرم شما منظور فیلم را از نمادها متوجه نشدید،آسیب شناسی جالبی داشت که اشاره به بیهویتی یک سری ادمها داشت که خود کشی هم از همین بیهویتی است نه فقط خیانت،البته بگذریم از بازیهای ضعیف و سانسور فیلم،که اشارهای حتا به یکی دو شخصیت نکرده بود که البته با توجه به شرایط زمان موضوع دقیقا گرفتن مجوز بوده
Film O Honar | فیلم و هنر
ضمنا فیلم بدون سانسور را میتوانید در یوتیوب سایت فیلم و هنر ببینید که به کلی متفاوت از چیزی است که در فیلم سانسور شده میباشد، فیلم سانسور شده کمی گنگ و بیمحتوا نشان داده میشود.در صورتی که حرفهای منوچهر آتشی که سانسور شده محتوای فیلم را به کلی تغییر میدهد
کاش لینکی از این نسخه که فرمودید میذاشتید. من نتونستم کانال فیلم و هنر رو پیدا کنم. چیزی که توی یوتیوب پیدا کردم این نسخهی دو ساعت و هفت دقیقه ای بود:
https://www.youtube.com/watch?v=pYxV6-qcSlE
که در واقع از دقیقه ۸۳ دوباره تکهی دوم فیلم رو به انتها چسبونده و بخش سانسور شده ای که جای دیگه نباشه توش وجود نداره
فیلم را دیدم البته میشد لحظه های معاشقه و سکس را در پشت دربهای بسته و یا زوم کردن به یک نکته بیان کرد این هم مثل کیمیایی دهه چهل و پنجاه خواسته سکس عریان را به زخ کشد مثلا صحنه فیلم بلوچ ایرن با آن مرد و نگاه خیره کننده بهروز وثوقی اما چرا ازاین همه اقشار نظامی و پرستار انتخاب شده میشد جهت پاس داشتن مشاغل مربوطه تلویحی از بی بند باری دختران سرهنگ نماد سازی میکرد البته ۴۰ دقیقه فیلم که سانسور شده به کجای رژیم شاهی خورده که مجوز نمایش داده نشده بماند منیژه با بازی ثریا قاسمی و تن ندان به عشق نامشروع آتشی پایگاه زن وفادار آنهم از قشر معلمی را به خوبی در آن شرایط حاد و شوهر علل خوب به تصویر کشیده است و…
فیلم را دیدم البته میشد لحظه های معاشقه و سکس را در پشت دربهای بسته و یا زوم کردن به یک نکته بیان کرد این هم مثل کیمیایی دهه چهل و پنجاه خواسته سکس عریان را به رخ کشد مثلا صحنه فیلم بلوچ ایرن با آن مرد و نگاه خیره کننده بهروز وثوقی اما چرا ازاین همه اقشار نظامی و پرستار انتخاب شده میشد جهت پاس داشتن مشاغل تلویحی از بی بند باری دختران سرهنگ نماد سازی میکرد البته ۴۰ دقیقه فیلم که سانسور شده به کجای رژیم شاهی خورده که مجوز نمایش داده نشده بماند منیژه با بازی ثریا قاسمی و تن ندان به عشق نامشروع آتشی پایگاه زن وفادار آنهم از قشر معلمی را به خوبی در آن شرایط حاد و شوهر علیل خوب به تصویر کشیده است و…
شما بیخیال فیلم دیدن شو