از نگاه قاب ها – فیلم پدرخوانده ساخته ی فرانسیس فورد کوپولا

از نگاه قاب ها – فیلم پدرخوانده ساخته ی فرانسیس فورد کوپولا

چند ماه پیش، اولین بخش « از نگاه قاب ها » را خوانده بودید و دیده بودید ( اینجا ) و حالا دومین بخش این قسمت که مربوط می شود به « پدرخوانده ». آنقدر درباره ی این فیلم گفته اند و نوشته اند که دیگر انگار برای گفتن حرفی نمی ماند. فیلم از هر جنبه ای که نگاه کنی، فیلم بزرگی ست. شمایل فراموش نشدنی براندو در نقش مردی در رأس یک گروه مافیایی ولی در عین حال اهل خانواده و در فکر همسر و فرزندانش، آنقدر در سینما ستایش شده که نمی شود چیزی به آن اضافه کرد. دون کورلئونه ای که لحظات آخر عمرش را در باغچه ی گوجه فرنگی ها به دنبال نوه اش می دود و همانجا می میرد، به خوبی شمایل یک مردِ خانواده دوست را نشانمان می دهد. او در نصیحت هایش به مایکل می گوید: (( همه ی عمر طوری زندگی کردم که در مقابل خونواده م شرمنده نباشم. )) و بخش مهمی از مضمون این فیلم هم حول محور همین جمله می چرخد. رابطه ی عاطفی و عمیق دون کورلئونه به مایکل، بخش دیگری از داستان را شکل می دهد که از همان لحظات نخستین پایه ریزی می شود، جایی که در عروسی دخترِ دون، وقتی همه ی مهمان ها قرار است عکس بگیرند، دون به خاطر حضور نداشتنِ مایکل در عکس، کادر را بهم می زند تا مایکل هم سر برسد و در عکس باشد. دون اصلاً به خاطر مایکل است که با سرانِ خانواده های پر نفوذ از درِ صلح بیرون می آید تا به او گزندی نرسد. وقتی هم که بعد از ترور نافرجامش، می شنود که این مایکل بوده که برای خونخواهی، رئیس پلیس و رهبر گروه مخالف را کشته، بسیار ناراحت می شود. دون نمی خواسته مایکل در این بازی های کثیف وارد شود اما دیگر دیر شده است، دیگر قدرت از پدر به پسر، پسری که عاشق و سر به هوا بوده، منتقل شده است. پسری که کسی فکرش را هم نمی کرد روزی درگیر چنین جنایت هایی بشود، حتی خودش. مایکل اما در همان صحنه ی ملاقات پدر در بیمارستان و مراقبت از او از حمله ی احتمالی گروه متخاصم، آنقدر از خودش جربزه و جرأت نشان می دهد و آنقدر در سازماندهی عملیاتِ مراقبت از پدر، هوشمندی بروز می دهد که نمی توانیم هیچ کس دیگری را بعد از دون کورلئونه، به جایش تصور کنیم. او همان کسی ست که می تواند جای پدر را بگیرد و باید بگیرد. هر چند نحیف و لاغر و ساده به نظر می رسد اما اوست که باید بر مسند قدرت بنشیند و راه پدر را ادامه بدهد.

کوپولا برای هر صحنه و هر لحظه، ایده ای دیدنی دارد و هیچ چیزی را ساده برگزار نمی کند تا فیلم جنبه ی غول آسایی به خود بگیرد که نزدیک شدن به آن، کارِ ساده ای نباشد. در این پُست نشان خواهم داد که کارگردان برای پرداخت هر صحنه و دراماتیزه کردنِ آن، چه ایده هایی داشته و چگونه موفق شده با دکوپاژهایی حساب شده، کاری بکند کارستان. برای درک بهترِ کارگردانیِ پر عظمتِ کوپولا ( که در این راه، حتماً کسانِ دیگری هم کمکش کرده اند ) چند صحنه را انتخاب کرده ام. فیلم با نمای بسته ی یک مرد آغاز می شود. او رو به دوربین، از زجری که یک پسر بر دخترش روا داشته، صحبت می کند و در طی صحبت او، دوربین، آرام آرام عقب می کِشد. مرد همینطور حرف می زند و بعد، از احترامی که برای پدرخوانده قایل است می گوید و همینطور دوربین عقب تر می آید تا کم کم در سمتِ چپ کادر ( قاب شماره ی ۴ )، شمایلِ مردی دیگر نمایان شود و باز هم با عقب تر رفتنِ دوربین ( قاب شماره ی ۵ ) این شمایل کامل تر شود و وقتی هم که مردِ گوینده، در انتهای حرف هایش به این می رسد که می خواهد پسری را که به دخترش آسیب رسانده، گوشمالی کند و این کار تنها از پدرخوانده برمی آید، بعد از چند دقیقه، بالاخره خودِ پدرخوانده را می بینیم و صدایش را می شنویم. فوردکوپولا، با این ظاهر شدنِ تدریجیِ دون کورلئونه در قابِ تصویر، قدرت و هیبتی فراموش نشدنی به شخصیتِ پدرخوانده می بخشد. او می توانست به راحتی از همان ابتدا، پدرخوانده را نشسته بر مسند قدرت، آنطرف میز و مردِ گوینده را اینطرفِ میز نشان بدهد که دارد از پدرخوانده تقاضا می کند. این هم البته روشی بود اما مطمئناً ایده ی کوپولا برای پرداختِ این صحنه، در جهتِ تم داستان و کارکردِ هر شخصیت در تار و پودِ داستانی، ایده ی شاهکاری ست که سبب می شود از همان ابتدا، دستمان بیاید که دون کورلئونه چقدر قدرت دارد و چه سایه ی سنگینی دارد.

قاب شماره ی 1

قاب شماره ی ۱

قاب شماره ی 2

قاب شماره ی ۲

قاب شماره ی 3

قاب شماره ی ۳

قاب شماره ی 4

قاب شماره ی ۴

قاب شماره ی 5

قاب شماره ی ۵

قاب شماره ی 6

قاب شماره ی ۶

اما صحنه ی بعدی، مربوط می شود به قسمتی که سانی، بزرگترین پسرِ پدرخوانده، می رود سراغِ دامادِ جدیدِ خانواده تا به خاطر اذیت کردنِ همسرش که می شود دخترِ کورلئونه، گوشمالی اش بدهد تا دیگر دست روی خواهرش بلند نکند. اگر به قاب های شماره  ۷ تا  ۱۶ دقت کنید می بینید که در این صحنه، جریان قوی فشار آب جزوی از دکوپاژ صحنه محسوب می شود. کوپولا با چنین ایده ای، علاوه بر ایجاد نوعی حظ بصری، با این جریان فشار قوی در واقع طغیانِ سانی و عصبانیتِ او را هم کُدگذاری می کند و به نوعی آن حس خشمِ سانی را به ایده ای بصری تبدیل می کند. این صحنه می توانست داخل یک کوچه ی خلوت یا درونِ یک اتاق هم اتفاق بیفتد اما همانطور که گفتم، کوپولا هیچ چیز را ساده برگزار نمی کند و رمزِ بزرگیِ « پدرخوانده » هم همین است.

قاب شماره ی 7

قاب شماره ی ۷

قاب شماره ی 8

قاب شماره ی ۸

قاب شماره ی 9

قاب شماره ی ۹

قاب شماره ی 10

قاب شماره ی ۱۰

قاب شماره ی 11

قاب شماره ی ۱۱

قاب شماره ی 12

قاب شماره ی ۱۲

قاب شماره ی 13

قاب شماره ی ۱۳

قاب شماره ی 14

قاب شماره ی ۱۴

قاب-شماره-ی-15

قاب شماره ی ۱۵

قاب شماره ی 16

قاب شماره ی ۱۶

قاب های  ۱۷ تا  ۲۴  مربوط به صحنه ای ست که پدرخوانده ترور می شود. او به یک میوه فروشی رفته تا میوه بخرد. در همین لحظه دو نفر به او نزدیک می شوند. پدرخوانده که متوجه شده اوضاع عادی نیست می خواهد سوار ماشین شود که آن دو نفر اسلحه می کشند و به سمتش شلیک می کنند. در اینجا هم باز کوپولا ایده ی خوبی دارد. او این صحنه را همراه با چند نمای کوتاهِ رو به پایین نشان می دهد که طی آن مردان اسلحه به دست به سمت پدرخوانده شلیک می کنند، او روی کاپوت ماشین می افتد و گوشه ی تصویر، سبدِ پرتقال ها روی زمین پخش می شود ( قاب شماره ی ۲۲ و ۲۳ ). این افتادن و پخش شدنِ سبدِ پرتقال ها، انگار یک جورهایی ترور پدرخوانده را بازنمایی می کنند. ضمن اینکه جلوه ی بصریِ خاصی هم به این صحنه ی مهم می بخشند.

قاب شماره ی 17

قاب شماره ی ۱۷

قاب شماره ی 18

قاب شماره ی ۱۸

قاب شماره ی 19

قاب شماره ی ۱۹

قاب شماره ی 20

قاب شماره ی ۲۰

قاب شماره ی 21

قاب شماره ی ۲۱

قاب شماره ی 22

قاب شماره ی ۲۲

قاب شماره ی 23

قاب شماره ی ۲۳

قاب شماره ی 24

قاب شماره ی ۲۴

قسمتِ آخر این بخش، مربوط به جایی ست که مایکل قرار است کم کم، جای پدرخوانده را بگیرد و بر مسند قدرت بنشیند. دوربین کوپولا، داستان تعریف می کند و تنها نقشِ ثبت کننده ی تصاویر را ندارد. یکی از جاهایی که دوربین موضوع را برایمان فاش می کند همین صحنه است. در قاب های شماره ی ۲۵   تا ۳۱ سانی و تام، سرپا هستند و دائم درباره ی موضوعاتِ بعد از ترور پدر حرف می زنند. آن ها می روند و می آیند و تنها بخشِ ساکنِ قاب، مایکلِ نشسته بر صندلی ست. دوربین چند بار می رود و می آید تا در نهایت رویِ مایکل مکث می کند و این مکث، کم کم طولانی می شود و بعد دوربین به سمتِ او حرکت می کند که با اعتماد به نفسِ خاصی، مسائل را سازماندهی می کند و ما اینجاست که متوجه می شویم هیچ کس نمی تواند به خوبیِ او، جای پدرخوانده را بگیرد. دوربین به نمای نزدیکِ او می رسد تا به عنوانِ پدرخوانده ی بعدی انتخابش کند.

قاب شماره ی 25

قاب شماره ی ۲۵

قاب شماره ی 26

قاب شماره ی ۲۶

قاب شماره ی 27

قاب شماره ی ۲۷

قاب شماره ی 28

قاب شماره ی ۲۸

قاب شماره ی 29

قاب شماره ی ۲۹

قاب شماره ی 30

قاب شماره ی ۳۰

قاب شماره ی 31

قاب شماره ی ۳۱

۱۰ دیدگاه به “از نگاه قاب ها – فیلم پدرخوانده ساخته ی فرانسیس فورد کوپولا”

  1. Artoussh گفت:

    بسیار عالی و شیوا نوشتید،خیلی لذت بردم.
    منتظر قسمت دیگری از نگاه قاب ها هستم 🙂

  2. علی گفت:

    لذت بردم از این نقد شیوا، مرسی از اطلاعات مفید.

  3. علی شمیسا گفت:

    سلام.
    خیلی خوب و آموزنده بود…ممنون

  4. مژگان گفت:

    عالی..بسیار خوب

    در مورد صحنه هایی ابتدایی و قاب هایی که اشاره کردید..چیزی که نظر من را جلب کرد پالت رنگی نماها بود..البته رنگ در این عکسها خوب نشان داده نشده
    ولی سر مرد در احاطه یک فضای تیره رنگ است..این فضا سیاه مطلق نیست(که دون کرولیونه با اون هم کار خلف اهریمن نیست.بلکه روی دیگر سکه یک مرد مقتدر و عاشق خانه و خانواده اش هست) بلکه رنگی است ترکیبی از سیاه و قهوه ای…به نظرم این رنگ فضای احرتام امیز سنگینی ایجاد می کنه و در صحنه ارایی اتاق براندو از ترکیب رنگ قهوه ای و سیاه استفاده شده تا این حس ابهت و احترام جاری باشه

  5. مژگان گفت:

    در مورد صحنه های اخر که اشاره فرمودید…نحوه نشستن پاچینو از همان ابتدا به گونه ای پیش بینی کننده .برخلاف بقیه که در تلاط هستند..پاچینو با ابهت و وقار و اعتماد به نفس ،خیلی رییس وار روی صندلی نشسته..وقتی هم که کلوز اپ صورتش می آید..آن اعتماد به نفس پاچینویی در تمام اجزا صورتش پیداست….این نما نه تنها اینده مایکل کورلیون که اینده خود پاچینو در عرصه بازیگری را هم نشان می دهد.

  6. احمد گفت:

    بدون شک فوق العاده بود.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم