نگاهی به فیلم های بازی های گرسنگی The Hunger Games و بازی های گرسنگی: آتش گرفتن Hunger Games: Catching Fire

نگاهی به فیلم های بازی های گرسنگی The Hunger Games و بازی های گرسنگی: آتش گرفتن Hunger Games: Catching Fire

  • بازیگران: ( قسمت اول ) جنیفر لارنس ـ جان هادچرسون ـ وس بنتلی و … ( قسمت دوم ) جنیفر لارنس ـ جاش هاتچرسن ـ دونالد ساترلند و …
  • فیلم نامه: ( قسمت اول ) گری راس ـ سوزان کالینز ـ بیلی ری براساس رمانی از سوزان کالینز ( قسمت دوم ) سیمون بیوفوی ـ مایکل آرندت براساس رمانی از سوزان کالینز
  • کارگردان: ( قسمت اول ) گری راس ( قسمت دوم ) فرانسیس لاورنس
  • ۱۴۲ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲ ( قسمت اول ) ۱۴۶ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳ ( قسمت دوم )
  •  ستاره ها:  ۲/۵ از ۵ ( برای قسمت اول ) – ۳ از ۵ ( برای قسمت دوم )
  • این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است. ( اینجا )

 

کتنیس و دنیای جُرج اُروِلی

خلاصه ی داستان « بازی های گرسنگی » : در مرکز  یک کشور خیالی، بازی ترسناکی برگزار می شود به نام « بازی های گرسنگی ». شرکت کنندگان مختلف، از شهرهای اطراف، با قرعه کشی به این مسابقه فراخوانده می شوند. شیوه ی  بازی اینگونه است که شرکت کنندگان را در جنگلی عظیم و تحت کنترل رها می کنند و آن ها باید یکدیگر را بکشند تا در نهایت تنها یکی برنده شود. کتنیس و پیتا از منطقه ی شماره ی ۱۲، به حکم قرعه، به شهرِ محل برگزاری بازی می روند …

خلاصه ی داستان « بازی های گرسنگی: آتش گرفتن »: کتنیس و پیتا که در مسابقات سالِ قبلِ بازی های گرسنگی در کاپیتول پیروز شده بودند و زنده مانده بودند، حالا محبوبیت فراوانی بین مردم کسب کرده اند و همین ماجرا رئیس جمهور اسنو را دچار ترس می کند چون ممکن است محبوبیتِ کتنیس، پایه های حکومتش را بلرزاند و مردم را وادار به شورش بکند. پس تصمیم می گیرد به بهانه ای واهی، بازی جدیدی ترتیب بدهد که جوانانِ برترِ سال های قبل را انتخاب کنند و به جان هم بیندازند در حالیکه یک بازی سازِ جدید هم وارد ماجرا کرده تا هر طوری هست از شرِ کتنیس خلاص شود …

یادداشت: باز هم یک جهانِ کنترل شده که توسط « بالایی ها » به شدت زیر نظر گرفته شده و این « بالایی ها » برای آدم های گرفتارِ درونِ این دنیا، انواع و اقسام بلاها را نازل می کنند تا بنشینند و لذت ببرند و از دیدنِ اینکه آن آدم های ناچار، یکدیگر را می درند و می کشند، حس خونخواهی خودشان را رفع کنند. آن آدم های ناچار هم البته وقتی در چنین دنیایی گرفتار می شوند، آن ذاتِ اصلی خودشان را بروز می دهند و از تکه پاره کردن، هیچ ابایی ندارند. ایده ی این دنیای کنترل شده توسط بالایی ها، دنیایی که توسط شخص یا اشخاصی، به شدت و تا ریزترین جزئیات زندگی شخصی افراد هم کنترل می شود شاید از رمان « ۱۹۸۴ » جرج اُرول و اصطلاح « برادر بزرگ »، سیستمی که همه چیز را تحت کنترل داشت و گاه حتی افکار آدم های جامعه را هم، شروع شده باشد. در سینما هم کم کم این ایده جایگاه خودش را پیدا کرد تا مضمونِ انسانِ تحت سلطه و زیرِ نظر را بازنمایی کند و از آن طریق به مفاهیم فلسفی، اجتماعی و حتی سیاسی مورد نظرش برسد. نمونه ی متعالی این چنین داستان و مفهومی را می شود در « نمایش ترومن » پیتر ویر دنبال کرد. هر چند « نمایش ترومن » از لحاظِ ایده ی اصلی و مرکزی اش و نمایش آن دنیای از بالا کنترل شده، می تواند به فیلم مورد بحثِ نگارنده، یعنی همین « بازی های گرسنگی » نزدیک باشد اما به نظرم فیلم های ترسناکی مانند سری « اره » و یا «مکعب »، قرابت بیشتری با آن دارند؛ قرابتی بیشتر مفهومی. در فیلم های ترسناکِ نام برده شده و فیلم های هم سلفشان، آدم هایی از همه جا بی خبر در دنیایی تحت کنترلِ بالادستی ها گیر افتاده اند و راه نجاتشان در قوانینی ست که آن ها ( ناظرانِ بالادست ) به دلخواه خود تعیین می کنند. قوانینی که اغلب در جهت به جان هم انداختنِ آدم های تحت نظر است و خب، آدم ها هم که آماده ی چنین فرصتی هستند تا حسابی از خجالت یکدیگر دربیایند! اتفاقی که دقیقاً در این فیلم هم می افتد و اینگونه است که می گویم مضمونِ جهانِ کنترل شده ی فیلم و بازی ای که بازیگردان ها برای آدم های دربند در نظر می گیرند، به شکلی دیگر، در فیلم های دیگر ( و به خصوص در ژانر ترسناک ) به کار رفته است و البته بهتر هم به کار رفته است.

 بزرگ ترین مشکل فیلم « بازی های گرسنگی »، در برآورده نکردنِ انتظار مخاطب ( لااقل نگارنده ) در نیمه ی دومِ داستان و آغاز بازی خطرناک، بوجود می آید. چه در نیمه ی اول داستان و مقدماتِ کار، چنان جزئیات ریز و درشتی می بینیم و کارگردان چنان منتظرمان نگه می دارد برای دیدنِ خودِ بازی، که باعث می شود همینطور تشنه بمانیم تا به جایی برسیم که این آدم ها می افتند به جان هم. اما متأسفانه نیمه ی دوم فیلم، بسیار کم رمق و کم مایه جلو می رود و هیچ چیزِ هیجان انگیز و جذابی تحویل مخاطب نمی دهد و برعکس، آنقدر پر سکته و کم فروغ جلو می رود که به طور محسوسی، حتی نسبت به مقدمه ی داستان هم افت می کند. جز یک تعقیبِ نصفه و نیمه ی کتنیس، از سوی گروه جوانانِ بدِ داستان، کمی جنگ و دعوا بر سر غذا و آن سگ های ترسناکی که توسط بالادستی ها برایشان فروفرستاده می شود، هیچ جذابیتی در داستان وجود ندارد، ضمن اینکه همین نیمه ی کم رمق هم با سئوالاتی بی جواب همراه است از قبیل اینکه: پیتا، جوانِ عاشقِ کتنیس، در حالیکه در گروهِ جوانانِ بد، عضو بود چطور ناگهان از    آن ها جدا می شود؟ در یک صحنه او همراه آنهاست و ناگهان در صحنه های بعدی، او را جدا از گروه می بینیم. ضمن اینکه تصمیم گیری بالادستی ها برای تغییر قوانین مسابقه هم چندان باورپذیر از آب در نیامده است و کمی گنگ می نماید. اما این نقصان و سستی در قسمت دومِ فیلم، برطرف شده است …

همه از جمله نگارنده بر این امر اذعان دارند که قسمت دوم فیلم، یعنی « بازی های گرسنگی: آتش گرفتن » اثر یکدست تر، منسجم تر و جذابتری نسبت به قسمت اولش از آب در آمده است. برخلاف قسمت پیشین، اینجا هدف شخصیت ها مشخص است، هیجانِ بازی ها بالاست و در مرتبه ی والاتر، مفهومِ پشتِ داستان، شفاف و قابل فهم است. در اینجا، کتنیس، ناخواسته و حتی بدونِ اینکه خبر داشته باشد، در حال لرزاندنِ پایه های حکومتی ست که ستون هایش را بر ظلم و ستم و فشار روی مردم فقیر پایه گذاری کرده است. رئیس جمهور اسنو، در صدر این سیستم، کسی ست که به شدت از محبوبیت کتنیس دچار واهمه شده است. در این سیستمِ بسته و دیکتاتورگونه، تلویزیون، به عنوان مهمترین ابزار سرگرمی، محفلی ست برای گول زدنِ مردم و این تم، در این قسمت از « بازی های گرسنگی »، نسبت به قسمتِ قبلی، بسیار پر رنگ تر و شفاف تر هم شده است. تلویزیون، با مجری های الکی خوش، با آن لبخندهای مصنوعی و  آن آرایش های غلیظ و غلوشده، وظیفه اش آن است تا با واژگون نشان دادنِ واقعیت، با تحریفِ واقعیت، مردم را “سرگرم کند” ( بخوانید ” گول بزند” ) تا اینگونه پایه های حکومت و سیستم پابرجا بماند. قدرت تلویزیون تا به آن حد است که حتی دختر کوچک رئیس جمهور، در موقعیتی کنایه آمیز، موهایش را مانند موهای کتنیس آرایش می کند و حتی آرزو دارد در آینده، عشقی مانند کتنیس و پیتا داشته باشد، عشقی که در واقع سوری ست و برای همان سرگرم نگه داشتنِ مردمِ بینوا وگرنه که در واقعیت، کتنیس، عاشق گیل است و بس. وقتی در برنامه ی زنده ی تلویزیونیِ قبل از شروع بازی، تمام شرکت کنندگان برای نشان دادنِ اتحاد، دست در دست هم می دهند، برق های استودیو قطع می شود و برنامه نیمه کاره می ماند و اینجاست که به خوبی کارکردِ یک رسانه ی قدرتمند و تأثیرگذار در جامعه ی دیکتاتوری برای نادیده گرفتنِ واقعیت ها و ممیزی کردنِ اتفاقاتِ برخلافِ خواسته ی سردمدارانِ قدرت طلب را درک می کنیم. اشاره کردم که کتنیس، با محبوبیتِ فراوانش، ناخواسته به بتی تبدیل می شود برای مردمی که در سیاهی زندگی می کنند. او یک بار به گیل می گوید که با هم فرار کنند و اظهار پشیمانی می کند از اینکه باید در همان مسابقه ی سالِ قبل، خودش را می کشت اما گیل، با هوشمندی، به او می فهماند که اتفاقاً این زنده ماندنِ او، باعث تحریک مردم شده است. مردمی که تا پیش از این در بردگی زندگی می کرده اند و حالا می خواهند بر علیه سیستمِ زورگو قیام کنند. کتنیس آن ها را بیدار کرده است و وقتی این را می فهمد، وقتی به مسابقات برمی گردد، دیگر برای خودش نیست که مسابقه می دهد، برای همه ی مردمی ست که او امید را در دل آن ها زنده کرده است. حالا این مبارزه ی ظاهراً تن به تن، دیگر تبدیل شده به مبارزه ی فرد بر علیه یک سیستم فاسد. بهرحال حکومتِ ستم، آنقدرها هم پابرجا نخواهد ماند و کتنیس، به عنوان یک قهرمان، به جنگ این حکومت می رود تا نابودش کند. صحنه ای که طی آن، کتنیس با همراهی قدرت ولتاژ رعد و برق و مهارت تیراندازی با کمانش، سقفِ مصنوعی آسمان را سوراخ می کند و برج و باروی بالادستی ها را به زیر می کِشد، یکی از بهترین صحنه های فیلم است.

بر عکسِ قسمت قبل، صحنه های اکشن و ایده های بالادستی ها برای نابودی کتنیس و همراهانش، جذابیتی بیشتری پیدا کرده است و انتظارِ ما از یک فیلمِ اکشن را هم به خوبی پاسخ گفته است.  همانطور که در یادداشت مربوط به قسمت اول فیلم اشاره کردم، در آنجا، فضای جرج اُرولیِ حاکم بر داستان و قرابتش با فیلم های ترسناکِ نام برده شده، در اولویت بود ولی در اینجا، تمِ دیگری برای کار در نظر گرفته شده که خواندید و این مضمونِ جدید، همراه با داستان نسبتاً جذاب، باعث شده، قسمت دوم این فیلم، چند سر و گردن از قسمت اولش بالاتر باشد. باید دید آیا همین روندِ پخته تر شدن، در قسمت های بعدی که در حال ساخت هستند، لحاظ می شود یا خیر.

کتنیسِ آتشین ...

کتنیسِ آتشین …

۲ دیدگاه به “نگاهی به فیلم های بازی های گرسنگی The Hunger Games و بازی های گرسنگی: آتش گرفتن Hunger Games: Catching Fire”

  1. .. گفت:

    Abraham کی بود؟
    توی اهگنی که از فیلم خونده شده توسط امیجینگ دراگون،به ابراهام دخترش اشاره میکنه
    اصلا اسم اهنگ هست دختر ابراهام
    لطفا به سوالم پاسخ بدید

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم