رویاهایی که بیدار نمی شوند …
خلاصه ی داستان: بعد از گذشت سال ها از جنگ، خبر می رسد که ایوب پارسا، شهید نشده و زنده است. داوود، برادر او که با همسر ایوب یعنی رخشانه، ازدواج کرده، اکنون در برزخ بدی قرار می گیرد. از یک سو خوشحالی از زنده بودن برادر و بازگشت او و از سوی دیگر، فهمیدن این مطلب که اکنون ازدواج او و رخشانه از لحاظ شرعی درست نیست …
یادداشت: “بیداری رویاها” فیلم بی رمقی ست که هیچ احساساتی برنمی انگیزد. داستان با یک موقعیت تقریباً سخت و پیچیده آغاز می شود. کسی که تاکنون فکر می کرده اند، شهید شده، حالا بعد از سال ها بازگشته و این بازگشت، تاثیر مستقیمی بر خانواده اش گذاشته. همه به جای اینکه خوشحال باشند، خودشان را در وضعیتی دشوار می یابند. اما جلوتر که می رویم، این موقعیت دشوار، به راحتی هر چه تمام تر حل می شود و همه به خیر و خوشی می روند سراغ زندگی شان چرا که شهیدِ سابق بر این، خودش را کنار می کشد و اجازه می دهد بقیه زندگی شان را بکنند! اساس دکوپاژ کارگردان بر پلان/ سکانس هایی اغلب طولانی ست که البته این امر به همراه بازی های طبیعی بازیگران، چیز چندانی به کار اضافه نمی کند. کارگردان در خیلی از قسمت ها از این فضای رئالیستی فاصله می گیرد و چنان فضای نمادگرایانه و استلیزه ای به کار غالب می شود که به هیچ شکلی با جو کلی اثر جور در نمی آید. این مشکل، مخصوصاً در نمای پایانی فیلم کاملاً به چشم می آید.
پاسخ دادن