در دنیایی بهتر؟!
خلاصه ی داستان: کریستین و پدرش، استون به تازگی وارد دانمارک شده اند. کریستین پسری شرور و عاصی ست. او در مدرسه با پسری بی دست و پا به نام الیاس آشنا می شود که مورد تمسخر بچه های شرور کلاس است. یکبار که کریستین به دفاع از الیاس، پسری را با چاقو تهدید می کند، دوستی عمیقی بین آن دو شکل می گیرد. پدر الیاس که از مادرش جدا شده، دکتری ست که در کمپی در آفریقا، به شکل مجانی، به معالجه ی بیماران می پردازد. او مردی ست که به هیچ عنوان با خشونت و انتقام گرفتن، موافق نیست. یک روز که بر اثر یک سوءتفاهم، مردی با او درگیر می شود، استون هیچ عکس العملی نشان نمی دهد و اینگونه کریستین، الیاس را تشویق می کند که باید انتقام پدر الیاس را از مرد بگیرند …
یادداشت: فیلم با دقت و جزئی نگرانه، شخصیت ها را می سازد و پرورش می دهد. از همان اول که بچه ی شرور مدرسه، الیاس را اذیت می کند و این، واکنش کریستین را در پی دارد، موضع شخصیت های داستان در قبال این وضع و بالطبع خصوصیات اخلاقی آنها برای بیننده روشن می شود. از ترسو بودن الیاس گرفته تا صلح طلبی و آرامش آنتون، پدر او که در واقع می توان شخصیت مرکزی فیلم حسابش کرد. مردی که به انسان های صحرانشین کمک می کند و به هیچ عنوان اهل انتقام گرفتن و جواب پس دادن نیست چرا که اعتقاد دارد: (( اون یه احمقه. اگه منم اونو بزنم، منم به اندازه ی اون احمقم. )) اتفاقاً همین فکر و عقیده ی اوست که موجب می شود کریستین و الیاس به اوضاع وخیمی دچار شوند. در واقع نتیجه ی تفکر آنتون است که باعث می شود پسرش الیاس، راهی بیمارستان شود. سکوت کردن در مقابل آن مردی که آنتون را کتک می زند، باعث می شود تا کریستین به فکر انتقام بیفتد و الیاس را هم وارد بازی کند. آنها در واقع جور آنتون را می کشند. اینگونه، داستان به خشونت در جامعه می پردازد. خشونتی که زائیده ی عقده های سرکوب شده و مشکلات دوران گذشته ی آدم هاست. به واسطه ی کار کردن آنتون در میان مردمان بدوی و صحرانشین، سازندگان فرصت این را می یابند که به مقوله ی خشونت در یک محیط بدوی و متعاقب آن در یک محیط مدرن بپردازند. بن بست ماجرا اینجاست که اگر آنتون جواب آن مرد خشن را می داد و مثلاً با او درگیر می شد و اینگونه از وارد عمل شدن کریستین و الیاس در این ماجرا جلوگیری می کرد، در نهایت باز خودش دست به خشونت زده بود و اینجاست که نمی شود وجود خشونت را نادیده گرفت.
از میان دیالوگ ها: الیاس به پدرش: (( شاید اگه انقد ترسو نبودی، مامان ازت جدا نمی شد. ))
با سلام – من این فیلم را دیدم ومتاسفانه فرصت نشد که ضبط کنم cd این فیلم را از کجا میتوانم تهیه نمایم – با تشکر
با سلام.
متأسفانه خبر ندارم! جوینده یابنده است!
حالا چی میشد بگید این فیلم رو در کجاها میشه دید؟ خسیس نباشیم
ای بابا، من از اینترنت دانلود کردم و دیدم. سی دی دیگه رواج نداره.
وااااا … تو آپارات پره
عجب سوالی؟!
دامون خان: کم نوشتی. این فیلم جزء ۲۵۰ فیلم برتر است. چرا اینقدر کم نوشتی؟ البته فیلم زیاد هم به دلم ننشست.
شما به بزرگی خودتان ببخشید!
فیلم در دنیایی بهتر را دیدم. در این باره:
۱٫ جملهای از عیسا مسیح نقل شده که اگر کسی به گونه راست تو سیلی زد، سمت دیگر را نیز به سوی او بگردان تا بزند . خب، صرفنظر از اینکه این نقل قول واقعی است یا نه، تاریخ زندگی بشر نشان داده که چنین تفکری، نهتنها برنده و موفق نیست، بلکه حتی ماندگار هم نیست و محکوم به فناست.
۲٫ ذهنیتی وجود داره که خشونت ذاتی انسانها، ناشی از ژنهایی است که در روند تکامل ما از گرگها به ارث بردهایم (استاد کوروش در کتاب گرافهای حسی؛ نقل به مضمون). در واقع آدمی، در هر سطحی از رشد تمدنی، به چاشنی خشونت نیازمند است. شاید بتوان این نیاز را، نه یک نیاز اجتماعی یا روانی، بلکه حتی یک نیاز هورمونی دانست.
۳٫ ما مردمان خاورمیانه که با دیوارهای بتنی یا سیمخاردار مرز کشورهایمان را ساختهایم، گمان میکنیم که سوئدیها و دانمارکیها واقعا همدیگر را عاشقانه دوست دارند. در حالی که ما در این فیلم میبینیم هرگز اینطوری نیست!! و در همین قرن بیست و یکم، هستند اشخاصی در دانمارک، که سوئدی را به عنوان طعنه و سرزنش بهکار میبرند. (شبیه آنچه که بعضی ایرانیها به عنوان فحش یا سرزنش میگویند: افغانی )
۴٫ بشر هنوز هم به جنگ و نزاع و رقابت نیاز هورمونی/روانی دارد ولی تماشای فیلم “دنیایی بهتر” به ما میگوید: بعید است اروپایی قرن بیست و یکم، دلخوریهایش از مردان همسایه را با پاره کردن شکم زنهای باردار جبران کند!! هر چند که دلش را با چند مشت و سیلی دانمارکی به سوئدی خنک خواهد کرد.
پایان: به نظرم، همه چیز در عنوان فیلم نهفته است. اسم فیلم، “دنیای ایدهآل” یا “دنیای خوب” نیست. دنیایی “بهتر” . . . همهچیز در این پسوند “تـــر” نهفتهاست. ما در تلاش برای تحقق دنیای عاری از خشونت و رقابت نیستم، بلکه در تلاش هستیم برای کمی (فقط کمی) دوستانه(تر) شدن جهان.
پینوشت: فیلم، صرفنظر از مضمون و محتوا، هرگز فیلم قدرتمندی نیست. و داستان ۴۰ دقیقهای را بیش از دو ساعت کش داده!! و نمیدانم چه اصراری است که سابقه دهها ساله فیلمهای ۹۰ دقیقهای تاریخ سینما را تازگیها به ۱۲۰ دقیقه کش میدهند؟!!
این روزها به شدت دلم برای کارگردانهای ایرانی میسوزه. وقتی مثلا سفر قندهار مخملباف را با این فیلم “در جهانی بهتر” مقایسه میکنم/ یا/ مثلا بهوقت شام حاتمیکیا را با فیلم ۱۹۱۷ (که بیشتر یک انیمشن ویدئویی است، نه فیلم سینمایی) مقایسه میکنم، . . . بدون تردید کار کارگردانهای ایرانی ارزشمندتر و پرمحتواتر است و بدون شک: از نظر هنر سینما: خیالانگیزتر.
علی اشرفی
نوروز کرونایی ۹۹
ممنون از توضیحات.
همچنین قشنگ نوشته که عمرا شما واقف بوده باشید دامون خان
خیلی به دامون گیر میدی ها
البته شوخی بود ناراحت نشی