بِران
خلاصه ی داستان: به شکلی کاملاً اتفاقی، روی، مردی که بانکی را زده و در حال فرار است، در ماشین لورین و پسر کوچکش، چد، سر در می آورد. درخواست او از لورین این است که او را به جایی برسانند و در طی این مدت، مانند یک خانواده رفتار کنند تا کسی به او مشکوک نشود …
یادداشت: با توجه به اینکه اکثر صحنه ها در ماشینِ در حال حرکت می گذرد و تنها دو بازیگر اصلی دارد، فیلم، خیلی خوب و جذاب جلو می رود و لحظاتی دارد که باعث می شود تماشاگر خسته نشود و داستان را دنبال کند. البته این هیجان و جذابیت گاهی همان خصوصیات هالیوودی را می یابد و منطق اثر کمی لنگ می زند. مثل برخورد لورین و روی برای دومین بار در حالیکه روی دارد یک خانواده ی دیگر را به زور به سمت ماشینشان می برد و ما می مانیم چرا باید در روز روشن، چنین کار تابلویی بکند؟ چرا خودش نمی رود و مثل بچه ی آدم سوار ماشین نمی شود تا اینهمه جلب توجه نکند؟ و البته مثلاً قسمت هایی که ماشین لورین چپه می شود و ده بار چرخ می خورد و آتش می گیرد و باز هم لورین صحیح و سالم از آن بیرون می آید و یا جایی که لورین با ماشین، با قدرتی زیاد به روی می کوبد و اما او باز هم جان سالم از این ضربه بیرون می برد، دیگر زیادی غیرمنطقی ست. در این قسمت ها، سازندگان به نفع جذابیت کاذب کار، کوتاه می آیند.
از میان دیالوگ ها: روی: (( آروم و خوب … فقط برون. ))
پاسخ دادن