باز هم می خواهیم سیر و سفری بکنیم به پشت صحنه ی سینما، سیر و سفری شاید هذیان گونه. چهار قسمت قبلی را می توانید در ( اینجا )، ( اینجا )، ( اینجا ) و ( اینجا ) ببینید.
ریچارد هریس و پشت سرش لینزی آندرسونِ کارگردان در « این زندگی ورزشی ». یادداشت فیلم را می توانید اینجا پیدا کنید.
نابغه ی بزرک در حال مصاحبه با بی بی سی
در کنار مهاتما گاندی
« کنتسی از هنگ کنگ »؛ در حال صحبت با سوفیا لورن و درباره ی احتمالاً نقشش
با هارولد لوید ( سمت چپ ) و داگلاس فربنکس ( سمت راست )
همراه با ایندیرا گاندی و جواهر لعل نهرو در سال ۱۹۵۳، سوئیس
او بعد از بیست سال به آمریکا برمی گردد تا جایزه ی اسکار افتخاری اش را از دستان جک لمون بگیرد؛ سال ۱۹۷۲
با مارلون براندو سرِ صحنه ی « کنتسی از هنگ کنگ »؛ احتمالاً براندو جوکِ بی مزه ای تعریف کرده که چاپلین آنطور واکنش نشان داده!
مردِ خانواده …
اولین کفشی که ولگردِ عزیز در فیلم هایش پوشید
همچنین عصا و کلاهش که در حراجی لس آنجلس به قیمت ۶۲ هزار و ۵۰۰ دلار فروخته شد
هارولد لوید در همان نمای معروف؛ در بچگی همه اش فکر می کردم، این آدم چطور از جای به آن بلندی آویزان مانده
هارولد لوید در ۱۹۵۳ اسکار افتخاری اش را می گیرد … چقدر پیر شده اینجا …
فورد، گاردنر و گیبل در آفریقا؛ « موگامبو »
گاردنر و جای خالی گیبل، در همان فیلم
وقتی که سوپرمن لو رفت!
فلینی؛ فیلم هایش هیچ گاه مورد علاقه ام نبوده اند اما تصویر و خاطره و تخیل را در مشتِ خود داشت
دنیس هوپر، سرِ صحنه ی « آخرین فیلم »؛ فیلمی که در سال ۱۹۷۱ کارگردانی اش کرد.
پدرخوانده؛ قبل و بعد!
سال ۱۳۵۴؛ میکل آنجلو آنتونیونی در ایران. نفرِ بغل دستش کامران شیردل
استن وینستن ( وسط )، چهره پردازِ فقید سینما، در حالِ به راه انداختنِ بیگانه اش؛ ۱۹۸۶
سویینی تاد
برتون و دپ مشغول بگو و بخند؛ در همان فیلم
بدون شرح
کریس ایوانز در « انتقام جویان »
« تند و تیز » سری ششم و آقای عضله!
در پشت کلاکت!
وقتی جنیفر لاورنس از خستگی خمیازه کشید!
ویل فورت، بروس درن و الکساندر پاین ( سمت راست ) در « نبراسکا »؛ مشغول توصیه به پسر برای نگهداری از پدر!
آقای دوربینی خارجی ها!
دستِ یکی از کارگردانانِ انیمیشن « پارانورمن »!
چارلز دیکنزِ کارگردان!
ژانگ زی یی و وونگ کار وای و جایزه هایی که برای « استاد اعظم » در جشنواره ی فیلم های آسیایی درو کردند
عوامل « دوازده سال بردگی » روی سنِ اسکار و استیو مک کوئینِ پرنده!
۱۰ دیدگاه به “خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل! ـ قسمت پنجم”
خیلی دوست دارم فیلم سویینی تاد رو ببینم,هنوز نتونستم پیداش کنم,اینترنت ایران هم که بدرد نمیخوره,,,
مثل همیشه عالی,حس خوبی داره این قسمت از “سینمای خانگی من”
من تازگیها با وبلاگ شما آشنا شدم. امروز همه عکسها رو دیدم و حسابی لذت بردم. شرح عکسها هم جذابن. بخصوص اینکه به صراحت نظرت رو در مورد کارهای بزرگ مثل کسوف می نویسی
ادامه بده
خیلی دوست دارم فیلم سویینی تاد رو ببینم,هنوز نتونستم پیداش کنم,اینترنت ایران هم که بدرد نمیخوره,,,
مثل همیشه عالی,حس خوبی داره این قسمت از “سینمای خانگی من”
ممنون از شما و خوشحالم به خاطر حس خوبی که منتقل کرده ام.
نمی دونم چه قدر زمان برای این عکسها صرف کردید اما نتیجش مثل همیشه عالیه و خوبه که هوای همه سلیقه ها رو دارید .
شما لطف دارید. ممنون از اینکه می خوانیدم.
من تازگیها با وبلاگ شما آشنا شدم. امروز همه عکسها رو دیدم و حسابی لذت بردم. شرح عکسها هم جذابن. بخصوص اینکه به صراحت نظرت رو در مورد کارهای بزرگ مثل کسوف می نویسی
ادامه بده
خوشحالم که خواننده ام هستید. امیدوارم همراهی تان ادامه دار باشد. ممنون از شما.
خیلی جالب بود . 🙂
ممنون از شما.
زیر عکس چهارم جمله رو اشتباه نوشتی.نوشتی درباره احتمالا نقشش.درستش اینه:احتمالا درباره نقشش…..
ممنون از دقت و توجه تان. اما خب، چیزی را اشتباه ننوشتم. فقط ساختار جمله کمی متفاوت است، اشتباه نیست. باز هم ممنون.