نگاهی به فیلم ناخدا خورشید

نگاهی به فیلم ناخدا خورشید

  • بازیگران: داریوش ارجمند ـ علی نصیریان ـ فتحعلی اویسی و …
  • نویسنده و کارگردان: ناصر تقوایی
  • ۱۱۷ دقیقه؛ سال ۱۳۶۵
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

 

ناخدایی که یک دست دارد …

 

خلاصه ی داستان: ناخدا خورشید از طرفِ مردی به نام مستر فرهان، مآمور می شود تا عده ای را همراه با لنجش به آنطرف مرز ببرد. ناخدا که از سوی خواجه ماجد، ثروتمندِ شهر، زیرِ فشار قرار دارد و بعد از به باد رفتنِ سرمایه اش توسط او، حالا نزدیک است لنجش را هم از دست بدهد، تصمیم می گیرد هر طور شده، این مأموریت را انجام دهد …

 

یادداشت: روایتِ ناخدای یک دستِ جنوبی، روایتِ مردی ست که می خواهد حقش را بگیرد. خواجه ماجد، که به شکلی طعنه آمیز، معلول به تصویر کشیده شده، حاکمِ مطلقی ست که با پول و قدرتِ خود، همه چیز را تحت کنترل دارد و اجازه نمی دهد کسی وارد قلمروی او بشود. ناخدا برای در آوردنِ پول، وارد حریمِ خواجه می شود و نتیجه اش تهدیدی جدی از سوی خواجه و از دست رفتنِ سرمایه اش است. ناخدا خورشید، نه تنها رو در روی خواجه، بلکه رو در روی قانون هم می ایستد. البته قانونی که خواجه ماجد به عنوان نماد استثمار و فساد، خودش در آن دخیل است. این یک سیستم فاسد است که ناخدا خورشید به ناچار رو در رویش قد علم می کند. فیلم نامه با ریزبینی، جزئیات را کنار هم می چیند تا عمل ناخدا در انتهای داستان، باورپذیر باشد؛ اینکه تمام جعبه های سیگارِ ناخدا، وسطِ میدان شهر به آتش کشیده می شود، اولین شعله را روشن می کند. ورودِ مستر فرهان و پیشنهاد وسوسه انگیزش برای جابه جایی عده ای آدم که می خواهند آن طرف مرز بروند، زمینه ای ست برای اتفاق اصلی داستان، یعنی جایی که ناخدا تصمیم می گیرد گروهِ تبعیدی ها را از مرز رد کند. ضمن اینکه رد کردنِ گروه تبعیدی ها، که مرواریدها و پول های خواجه ماجد را دزدیده اند تا بتوانند پولِ سفرشان را جور کنند، عاملِ مهمی می شود برای قبولِ این مأموریتِ خطیر از سوی ناخدا، چرا که او حالا در موقعیتی قرار گرفته که می تواند انتقامش را از خواجه ماجد بگیرد و پولی را که او به باد داده بود، دوباره به دست بیاورد. فیلم نامه با پرداختی کلاسیک، روابط علت و معلولی درست، دیالوگ هایی موجز و شنیدنی، کارگردانیِ روانِ تقوایی و البته بازی هایی خوب، مطمئناً جزوِ آثارِ خوبِ سینمای ایران ( حتی بهترین اثرِ کارنامه ی تقوایی ) است که دیدنِ دوباره اش بعد از سال ها، همچنان لذت بخش است.

۸ دیدگاه به “نگاهی به فیلم ناخدا خورشید”

  1. محسن گفت:

    ناصر تقوایی از زمان ساخت این فیلم(ناخدا خورشید ) داره یه جورایی به فیلم ساز های ایران درس میده که بیاید برای ساخت فیلم از داستان های خوب دنیا اقتباس کنید ، و این هم یک نمونه برای اینکه نگویید کو ؟ کجا؟ و چه جوری؟ ، ناصر تقوایی از رمان داشتن و نداشتن همینگوی فیلمی ساخته کاملا” ایرانی ایشان آمده و کل داستان را ایرانی و جنوبی کرده ، چرا فکر میکنیم حالا که به اصطلاح در مقام کارگردان فیلم هستیم خودمان هم بشویم نویسنده فیلم خودمان ، نویسندگی به قول ویلیام فاکنر عرق ریزی روح است ،

    • damoon گفت:

      البته داریوش مهرجویی در زمینه ی اقتباس به نوعی از بقیه ی فیلمسازان پیشی گرفته است. اما بهرحال ساز و کار سینمای ایران اینطوری ست که کارگردان دوست دارد خودش فیلم نامه را نوشته باشد. که ساز و کار چندان درستی هم نمی تواند باشد.

  2. محسن گفت:

    به نظرم صحنۀ دزدی از “خواجه ماجد” اصلا خوب از آب در نیامده… بسیار ضعیف است.
    آن همه پول را میزنند زیر بغلشان و در کوچه ها به راه می افتند! بدون هیچ محافظتی! بعد هم به آن شکل دم دستی، سارقان پول ها را میدزدند.
    مرا که پس زد… شما را نمیدانم.

    کلا “ناخدا خورشید” در سلیقۀ من نبود.

    • damoon گفت:

      مدت زیادی از دیدنِ فیلم گذشته و متأسفانه من این صحنه را به خاطر ندارم. اما لابد اذیتم نکرده که چیزی ننوشته ام! بهرحال سلیقه است دیگر!

  3. سنتی ها گفت:

    سلام جناب قنبر زاده عزیز
    من با کسب اجازه از شما متن نقد شما رو تو سایت خودم قرار دادم البته با ذکر منبع.
    اگر نارضایتی در این مورد باشه امر بفرمایید تا برای حذف نوشته شما اقدام کنم.
    http://www.Sonatiha.ir

  4. آراد گفت:

    من دوتا از صحنه های فیلم رو خیلی دوس دارم اولی دیالوگ ای امیر ارسلان نامبر اگه نجنبی حالا حالا اینجا موندگاریم هممون که بعدش منتج میشه به زمان بالا رفتن سرهنگ از پله ها با اون ریتم و بعد موزیک که همزمان پخش میشه با بالارفتن سرهنگ خیلی اون ریتم و اون ژست یا فیگوری یا هر اسم دیگه ای که داره به شکل خاصی تو ذهنم نشسته ! و دومین زمان کشتن مستر فرهان ی شکل خاص و غریب طوری داره برام .

  5. آراد گفت:

    من دوتا از صحنه های فیلم رو خیلی دوس دارم اولی دیالوگ ای امیر ارسلان نامدار اگه نجنبی حالا حالا اینجا موندگاریم هممون که بعدش منتج میشه به زمان بالا رفتن سرهنگ از پله ها با اون ریتم و بعد موزیک که همزمان پخش میشه با بالارفتن سرهنگ خیلی اون ریتم و اون ژست یا فیگوری یا هر اسم دیگه ای که داره به شکل خاصی تو ذهنم نشسته ! و دومین زمان کشتن مستر فرهان ی شکل خاص و غریب طوری داره برام .

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم