چه بخواهیم، چه نخواهیم ـ که البته هیچ وقت نمی خواهیم ـ، سر و کارِ ما به گورستان خواهد افتاد در نهایت. اینجا دیگر ایستگاهِ آخر است و به قول شاعر که می گوید: (( رفتم که رفتم ))، می رویم که رفته باشیم! به فکرم رسید، اینبار « سینمای خانگی من » را ببرم به گورستان ها، سرِ قبرِ آدم های معروف، از هنرمندان اعم از نویسنده و کارگردان و بازیگر و غیره تا حتی مخترعین؛ آدم هایی که همه مان می شناسیم و هر کدامشان، بخشی از زندگی مان را گرفته اند، رنگ زده اند، بهتر کرده اند و تحویلمان داده اند. به نظرم جالب رسید اگر این سنگ قبرها را نظاره کنیم. هم می شود به فکر فرو رفت، هم به یادشان افتاد، هم تعجب کرد از ساز و کارِ این زندگی که یک لحظه هستی و لحظه ای دیگر نیستی و می روی در سیاهی، انگار که هیچ وقت نبوده ای. دیدنِ این سنگ قبرها، احساسات متناقضی برمی انگیزد. هم غمگین می شویم، هم شاد؛ غمگین از اینکه چه انسان هایی را از دست داده ایم و شاد از اینکه چه آدم های وجود داشته اند که با هوش و توان و ذوق شان، ما را آدم های بهتری کرده اند؛ اگر که شده باشیم.
نکته ی آخر اینکه، هر جا لازم بوده، زیر عکس ها شرحی بر آن نوشته ام. آدم متعجب می شود از اینهمه سادگی و بی غل و غشی اکثر سنگ نوشته ها؛ گاه فقط تاریخ تولد و مرگ و گاه یک جمله ی ساده و عمیق و حتی گاه بامزه؛ مثل سنگ نوشته ی بی نظیرِ بیلی وایلدرِ بزرگ که انگار توی قبر هم با همه شوخی دارد. این ها درست برعکسِ آن چیزی ست که در سنت سنگِ قبرنویسیِ ما جماعت رایج است؛ شعرهای پرطمطراقِ دهان پُرکن یا جمله های شش در هشت و مثلاً خیلی عمیق طوریکه فکر می کنی آنی که آن زیر خوابیده، یا خودِ حافظ بوده یا مخترعی، اندیشمندی، فرشته ای، چیزی! خلاصه شعار و شعارزدگی و غلوشدگی، توی قبر هم دست از سرِ ما برنمی دارد! بگذریم. بهتر است برویم سراغِ سنگ هایی بر گورهایی و یادی بکنیم از آن هایی که دیگر نیستند اما یادشان و اثراتشان همیشه با ما هست. امیدوارم دوست داشته باشید:
لئوناردو داوینچی
لی ماروین
مارلنه دیتریش
الویس پریسلی
جیمز دین
پیتر فالک: « من اینجا نیستم. در خانه ام؛ پیشِ شِرا » به همین سادگی. این عشقی ست که ستوان کلمبوی عزیز به همسرش پیشکش می کند. همین جمله ی ساده، اشک در چشمانِ آدم جمع می کند.
آکیرا کوروساوا
ارول فلین
جک لمون: به سبک فیلم هایش، انگار لمونِ عزیز، اینجا هم دارد نقشی ایفا می کند؛ یک شوخیِ به شدت عمیق. آدم حیران می ماند از اینهمه سادگی و عمق.
داروین
آدری هپبورن: بانوی زیبای من اینجا خوابیده است …
چارلز بوکوفسکی: « تلاش نکن »! مختصر و مفید.
آندری تارکوفسکی
اندی وارهول
بروس لی و پسرش
بلا لوگوسی
بت دیویس
برنارد هرمان
بیلی وایلدر: استاد توی قبر هم با ما شوخی می کند! شاهکار است.
کلود شابرول
چاپلینِ بزرگ و همسرش
کلارک گیبل
ری برادبری: نویسنده ی « فارنهایت ۴۵۱ »
ادگار آلن پو
فرانک سیناترا
مارچلو ماسترویانیِ عزیز
فدریکو فلینی: جولیتا ماسینا هم کنار او دفن است.
مارسل پروست
فرد آستر: یک عاشقانه ی ساده و تمام
سیدنی چاپلین: برادرِ چاپلینِ بزرگ
ریتا هیوورث
باستر کیتون
همفری بوگارت
جیمز استوارت
میکی رونی: هالیوود همیشه خانه ی او خواهد بود.
جانت لی: در کنار همسرش
ساموئل بکت
جین سیبرگِ زیبای از نفس افتاده
آدمیرال جان فورد!
جودی گارلند
کریستف کیشلوفسکی
مارک توین
مورنائو:گرتا گاربو، امیل یانینگز، رابرت فلاهرتی در مراسم ختم او شرکت کردند. او خیلی زود، در ۴۲ سالگی براثر تصادف اتوموبیل درگذشت.
مرلین مونرو
سیلویا پلات
هاردیِ عزیز و همسرش
و یارِ همیشگی اش، استن لورل: « استاد کمدی »
کارل مارکس
رولد دال
ادیسون در کنارِ همسرش
تنسی ویلیامز
جان وین
والتر متئو
یاسوجیرو ازو
سارتر و دوبووار: یارانِ دیرینه
هث لجر
بالزاک
موتزات
چارلز دیکنز
هورست بوخهولتز: « یک، دو، سه » ی وایلدر را یادتان هست؟
بتهوون
کافکا
هودینی: شعبده بازِ معروف
ژرژ ملی یس
یوهانس برامس: موسیقیدانِ بزرگِ آلمانی
نیوتن
سارا برنارد
ریچارد برتون
مارتی فلدمن: همان مردِ بامزه با چشم هایی بیرون زده در فیلم « فرانکشتاین جوان » مل بروکس. جمله ی عاشقانه ی همسرش را برای او بخوانید.
اینگمار برگمان: انگرید برگمن در واقع آن برگمنِ معروف نیست؛ همسرِ برگمان است. اینجا جزایر فاروست.
ییلماز گونی
ناباکوف
پولت گدار زیبا: سومین همسر چاپلین و همبازی او در « عصر جدید » و « دیکتاتور بزرگ »
خیلی جالب بود. غم شیرینی به آدم دست میده. به قول سقراط، در لحظه مرگ خوشحال خواهیم بود که به مصاحبت چنین انسانهایی برویم. البته اگر بنده را دور و بر اینا راه بدن 🙂
ممنون رفیق
بعضی ها با اینکه مرده اند تا همیشه تاریخ در ذهنها زنده اند………….بعضی ها هم (به گفته هدایت ) بیست سالگی می میرند ۶۰ سالگی دفنشون می کنند ………..( یا به قول شاملو فکر کنم اینجا هم سنخیت پیدا کنه) آنها به چرا مردگان بودند و ما بی چرا زندگان………..
یک ایده جالب دیگر,,,آفرین
سنگ قبر کریستوف کیشلوفسکی ایده جالبی داشت…خوشمان آمد
خود من همیشه به این فکر میکنم ممکنه قبل از رسیدن به آرزوهای بزرگم بمیرم و همیشه به این آخر خط فکر می کنم,اما خب چه میشه کرد قابل پیش بینی نیست,,,برای همین خوشبختانه بازهم به تلاش ادامه میدم.
خیلی جالب بود. غم شیرینی به آدم دست میده. به قول سقراط، در لحظه مرگ خوشحال خواهیم بود که به مصاحبت چنین انسانهایی برویم. البته اگر بنده را دور و بر اینا راه بدن 🙂
ممنون رفیق
ممنون از شما که وقت گذاشتید.
بعضی ها با اینکه مرده اند تا همیشه تاریخ در ذهنها زنده اند………….بعضی ها هم (به گفته هدایت ) بیست سالگی می میرند ۶۰ سالگی دفنشون می کنند ………..( یا به قول شاملو فکر کنم اینجا هم سنخیت پیدا کنه) آنها به چرا مردگان بودند و ما بی چرا زندگان………..
جمله ی هدایت جالب بود. ممنون.
یک ایده جالب دیگر,,,آفرین
سنگ قبر کریستوف کیشلوفسکی ایده جالبی داشت…خوشمان آمد
خود من همیشه به این فکر میکنم ممکنه قبل از رسیدن به آرزوهای بزرگم بمیرم و همیشه به این آخر خط فکر می کنم,اما خب چه میشه کرد قابل پیش بینی نیست,,,برای همین خوشبختانه بازهم به تلاش ادامه میدم.
به مرگ فکر کردن، خوب است؛ به اندازه اش. البته در نهایت مجبوریم به ادامه دادن. ممنون از شما.
بسیار بسیار عالی بود منتهی از قبور بزرگان ایرانی هم در این سایت استفاده شود…
زندگی در گذر است
مثل ابر میگذرد
گر که خواهی یا نخواهی گذرد ، میگذرد
بی منم میگذرد
با منم میگذرد
زندگی در گذر است
مثل ابر میگذرد
بسیار بسیار عالی ..آرامگاه اسطوره هایی که در زمان خود بهترین بودند ..از گردآورنده کمال تشکر را دارم.
خیلی آرامبخش بود. سپاسگزارم
ارادت
چه اسطوره هایی روحشون شاد 🖤🖤🥺
حیف این افراد ارزشمند روحشان شاد 🖤🖤🌷🌷