نگاهی به فیلم لاک Locke

نگاهی به فیلم لاک Locke

  • بازیگر: تام هاردی
  • نویسنده و کارگردان: استیون نایت
  • ۸۵ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگلستان؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

پِی ریزی

 

خلاصه ی داستان: ایوان لاک، مدیر پروژه ی پی ریزی ساختمان، یک شب بعد از تعطیلی کارش و در آستانه ی یک بتن ریزیِ تاریخی در اروپا، تصمیم می گیرد به سمت بیمارستانی براند که در آن زنی که قبلاً با او رابطه ای کاری داشته و تنها یک شب را با او گذرانده، در حال به دنیا آوردن بچه اش است. ایوان، تصمیم دارد هر طور شده، خودش را به بیمارستان برساند، در عین حالی که از یک طرف، قصد دارد از طریق تلفن، این ماجرا را به همسرش بگوید و از طرف دیگر، مشکلاتِ کارِ فردا را به دوست نزدیکش بسپارد …

 

یادداشت: در فیلم ها، گاهی آدم ها در یک اتاق حبس می شوند ( مثل Exam محصول سال ۲۰۰۹ ) ( اینجا )، گاهی در یک قبر ( مثل Buried محصول سال ۲۰۱۰ )، گاهی در صندوق عقب یک ماشین ( مثل Brake محصول ۲۰۱۲ ) ( اینجا ) و حتی گاهی در یک تونل زیرزمینیِ بسیار باریک ( مثل Crawl or Die محصول ۲۰۱۴ ) ( اینجا ). این حبس کردنِ آدم ها در یک محیطِ بسته، به نوعی مبارزه طلبی هم محسوب می شود، چرا که پیش بردنِ درام در یک مکان ثابت، کار پیچیده ای ست. حالا، استیون نایت، در این مبارزه پیروز شده؛ او تنها شخصیت داستانش را در مدت هشتاد دقیقه، در یک ماشین حبس کرده و با خلق یک داستانِ جذاب که با دیالوگ هایی عالی بیان می شوند، قدم به قدم، تماشاگر را همگام با قهرمانش پیش می برد. نایت در مقام نویسنده آنقدر هوشمند بوده که انگیزه ی ایوان لاک از ترکِ پروژه ی بتون ریزیِ تاریخی اش را تنها به خاطر بچه ی ناخواسته ای که قرار است به دنیا بیاید، قرار ندهد. چیز مهم تری لازم است تا ایوان لاک را مجبور به این تصمیم کند و آن هم اتفاق تلخ گذشته ی زندگی اش است؛ او طی صحبت های تند و تیز و بی ادبانه اش با پدری خیالی که انگار روی صندلی عقب نشسته، ما را متوجه این نکته می کند که او هیچ وقت پدرش را نشناخته و انگار موقعیتی داشته شبیه به همین بچه ی ناخواسته ای که حاصل از ارتباطی یک شبه با منشی اش است. این خاطره است که او را به این تصمیم می رساند که باید هنگام تولد بچه، بالای سرش باشد تا بچه بداند که پدرش کیست. ایوان لاک، همانطور که همکارش پشت تلفن می گوید، مرد نظم پذیر و دقیقی ست که همه ی کارهایش را به خوبی انجام داده اما یک بار و فقط یک بار، ندانسته و بی اختیار، کاری کرده که حالا می خواهد با تمام وجود پایش بایستد. برای همین است که در هنگام صحبت با پدر خیالی، دائم با او شاخ و شانه می کشد که بالاخره موفق خواهد شد؛ همچنان که در هنگام کارش هم سرسختانه می ایستد و وقتی رئیس اخراجش می کند، باز هم در پی این است که کارِ بتن ریزی فردا را به هر طریقِ ممکن به سرانجام برساند. همین پی ریزی ساختمان، که شغل اوست، خودش استعاره ای می شود بر زندگی او؛ اینکه برعکس پدرش، می خواهد همه چیز را روی اصول و محکم بنا کند. قسمتی از فیلم، وقتی می خواهد جزئیاتِ عملیاتِ سختِ فردا را با همکارش در میان بگذارد تا بتواند کار را به او بسپارد، همکارش می پرسد اگر به جای بتنی که ایوان قبلاً سفارشش را داده، از یک نوع بتن دیگر استفاده کند، چه اشکالی ایجاد می شود؟ ایوان با عصبانیت و جدیت عنوان می کند که این ساختمان قرار است سر به فلک بزند و باید پی ریزی محکمی داشته باشد و هیچ اشتباهی پذیرفتنی نیست. این در واقع کنایه ای ست از زندگی این مرد که در یک کشاکش انتقامی ـ روانی با پدری که هیچگاه ندیده، می خواهد برای بچه ای که از اوست، بنای محکمی بسازد، کاری که پدرِ خودش با او نکرد.

۲۷ دیدگاه به “نگاهی به فیلم لاک Locke”

  1. NOBODY KNOWS گفت:

    در طول فیلم ایوان لاک در حال صحبت کردن با تلفن همراهی که روی ماشین مدرنش قرار دارد با افراد مختلفی صحبت می کند. با همسرش با فرزندانش با زنی که بعدا متوجه می شویم تمام این اتافاقات به علت وجود اوست. به علت اشتباهی که لاک چندماه قبل مرتکب آن شده و الان تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا همه چیز را درست کند. ایوان لاک مردی اخلاق گرا و منظم است. مردی که پایبند اصول و قوانین است و از هر هرج و مرجی فراریست. اما اکنون در وضعیتی قرار گرفته که سرپیچی از قوانین خودش را بهترین کار می داند. اما بازهم به دنبال درست کردن و آرام کردن ماجراست. حرف زدن هایش پشت تلفن مصداق این موضوع است. لاک یا در حال توضیح دادن است یا آرام کردن شخص پشت تلفن.
    آیوان در شلوغی اطرافش اسیر شده. در مخمصه ای گیر کرده که دلش میخواهد سریعتر آن جور که درست تر است تمامش کند. نمیخواهد مثل پدرش باشد. نمیخواهد مثل پدرش از زیر مسئولیت هایش شانه خالی کند. به همین علت حاضر است همه چیزش را به خطر بیندازد ولی کارهای پدرش را تکرار نکند.
    نکته ای دیگر اینکه در هیچکدام از تماس ها هیچ یک از افراد حق را به لاک نمی دهند و او را نه تنها درک نمی کنند بلکه به شدت سختگیرانه و ظالمانه با او برخورد می کنند و سرش داد می کشند. او را از هر جهت وارد بحران می کنند. اما لاک در برابر همه ی آن ها سکوت می کند به جز یک نفر. یک نفری که هیچوقت با ایوان حرف نمیزند و در فیلم سایه ای بیش نیست. آیوان سر پدرش داد می کشد. خط و نشان می کشد. خودش را خالی می کند و ارام میگیرد.
    لاک با تمام فیلمهای پرلوکیشن و بلاک باستری که امروزه مشاهده میکنیم خیلی متفاوت است. فیلمی که در یک زمان محدود و مکانی محدود تر اتفاق می افتد و روی یک بازیگر و نمایش احساسات او می چرخد.
    دومین اثراستیون نایت بعد از ساختن ” رستگاری ” با بازی جیسون استاتهام این فیلم است که شباهت های زیادی به فیلم های ۱۲ مرد خشمگین سیدنی لومت / طناب آلفرد هیچکاک و جاذبه ی آلفونسو کوارون دارد. تمام این فیلم ها از تمهید زمان واقعی برای روایت فیلم استفاده کردند. عمدتا این گونه فیلم ها که یک بازیگر مدام در قاب دوربین است باید سریع تماشاگر را متقاعد کند که ارزش دیدن دارد. یکی از این تمهید ها در شکل گیری سریع داستان و همراه کردن تماشاگر با شخصیت اصلی است. وقتی مردی را می بینیم که در همان ابتدای فیلم در خطر از دست دادن تمام زندگی اش است چرا نباید داستانش را تعقیب کنیم؟! مردی که روزگارش شبیه اسمش (لاک) شده است!
    اگر چند وقتیست که دنبال فیلمی می گردید که هیجان زده تان بکند این فیلم نیاز شما را برطرف میکند

  2. سینا گفت:

    بازی تام هاردی معرکست با اون لهجه خاصش تو فیلم.به نظرم خوش قیافه ترین بازیگر الان هالیودد همین بازیگره.
    برای دیدنش چون داستانش رو می دونستم(تو کل فیلم یک آدم تو ماشین فقط رانندگی میکنه)خیلی دودل بودم ولی بعد از دیدنش کلی لذت بردم

  3. coldplay گفت:

    خیلی دوست دارم این فیلم رو ببینم.نهایتا تا هفته ی بعد دانلود می کنم و با یه نسکافه شریک تام هاردی می شم.

    لطفا سایز بزرگ عکس رو بزارید.زیباستB-)

    • damoon گفت:

      متأسفانه سایز عکس های « سینمای خانگی من » قابل تغییر نیستند. در اینترنت، به راحتی، میلیون ها عکس از هر فیلمی موجود است و با هر اندازه ای.

  4. coldplay گفت:

    امشب فیلم Locke رو دیدم.احساس می کنم اگه بخوام کمتر از ۵ ستاره ی کامل به این ابر فیلم بدم کم لطفی کردم.
    من عادت ندارم چراغ رو خاموش کنم موقع فیلم دیدن چون خیلی به چشمم فشار میاد اما گفتم به خاطر Locke و تک لوکیشن و تک بازیگر بودنش(از لحاظ تصویر نه صدا) چراغ رو خاموش کنم.باید اعتراف کنم چشمام ۴ تا بودن موقع تماشای فیلم.ازهمون اول همراه شدم.
    فیلم برداری بی نظیر بود.به نظرم بهتر از این نمی تونست وجود خارجی داشته باشه.
    لحظه لحظه ی فیلم رو دوست داشتم.به قول هانتا تو رمان تنهایی پرهیاهو که می گفت جایی جملات کتاب ها رو مثل آبنبات میک میزنه و مزه مزه می کنه تا به وجودش رسوخ کنه.آقا دامون من عاشق این فیلم شدم.احساس می کنم تمام مدت فیلم رو تو اتوبان ِ به سمت لندن بودم.
    جایی که لاک با کاترین صحبت می کنه و میگه فردا به خونه میاد تا همه چیز رو درست کنه ,حتی به تنهایی هم من رو احساساتی کرد و به فکر فرو برد اما وقتی بعدش کاترین که انگار متاثر شده بود گفت هنوز هم شماره کسیدی(همنام دوست دختر ساتر کیلی تو اکنونِ شگفت انگیز که واقعا در سبک خودش فیلم زیبا و آموزنده ای بود) رو می خوای و جواب “آره” گرفت و گوشی رو گذاشت واقعا کُفریم کرد.با دستم کوبیدم به بالش انقدر که محو فیلم بودم…و چه جالب بود که این مکالمه بعد از صحبت لاک با بتان بود که بهش نگفته بود دوستش داره…

    صحبت های ادی هم بی نظیر بودن.فقط پسر ِ اِیوان لاک می تونه اینطور زیبا حرف بزنه…و اشک های لاک…مونولوگ های لاک خطاب به پدر ِ نامردش هم عالی بودن.کلا فیلم بی نظیر بود برای من و امشب کلا به کمال رسیدم.

    به زودی می خوام فیلم mist رو ببینم.دیدم که به اون ۴ دادید.
    این جمله ی من رو از روی حسن نیت و دوستانه بخونید:”ای کاش نمره ی بیشتری به لاک می دادید”.

    • damoon گفت:

      چقدر عالی که اینهمه پُراحساس فیلم نگاه می کنید. بسیار عالی.
      اما درباره ی ستاره ها؛ بهرحال ستاره دادن بیشتر حسی ست. یک فرمول ریاضی وار ندارد. ۳/۵ در « سینمای خانگی من »، به معنای یک فیلم خیلی خوب است. اینکه چرا چهار ندادم یا بیشتر، برمی گردد به علایق من که بسیار شخصی ست. بوده اند فیلم هایی که به آن ها ۵ هم داده ام. می توانید آن ها را هم ببینید و مقایسه کنید تا بیشتر معیارِ ستاره دادن های من دستتان بیاید. ممنون از شما.

      • ماکان گفت:

        من الان حدودا نزدیک یک سال هست که با این وبلاگ آشنا شدم و همیشه اونو دنبال میکنم (البته زیاد نظر نمیدم) و با اینکه تو تماشای فیلم حرفه‌ای نیستم ولی همیشه از سلیقه سینمایی جناب دامون و فیلم‌هایی که ایشون معرفی می‌کنن لذت بردم. الان هم تقریبا تمام فیلم هایی که ایشون تو این وبلاگ نمره ۳٫۵ یا بیشتر بهشون دادن رو جمع‌آوری و تماشا کردم که حدود ۱۳۵ فیلم بوده و فکر کردم تو کل این فیلم‌ها ایشون فقط به دو فیلم گرسنگی از کارلسن و قلم‌پرها از کافمن امتیاز ۵ دادن.

        • damoon گفت:

          ممنون از اینکه همراهم هستید و خوشحالم که با دقت همه چیز را دنبال می کنید. البته فیلم های دیگری هم بوده که من به آن ها پنج داده ام، مثل « خاطرات قتل »، که بسیار دوستش دارم. ضمن اینکه فیلم های ۴/۵ ستاره ای را هم نباید فراموش کرد مثل « راز در چشمانشان » که هر سال می بینمش و همچنان هم مسحورش می شوم.

  5. saeid گفت:

    سلام فیلم رو امشب دیدم البته دوستم فیلم brake رو معرفی کرده بود ۱۰ دقیقه اول به فکر صندوق عقب بودم!!!( تو brakea شخصیت تو صندوق عقبه)
    ولی بعدش خوشم اومد. جایی که پسرش گفت فوتبال رو ضبط کردم وقتی اومدی خونه وانمود میکنیم نتیجه رو نمیدونیم بعد دور هم فوتبال می بینیم، رو دوس داشتم.

  6. coldplay گفت:

    تاسف می خورم هنوز هم می شنوم گاها این فیلم را نمایشنامه رادیویی می دونن…

  7. coldplay گفت:

    من وقتی فیلم را دیدم حسی بهم دست داد که در حد نمره ی کامل بود.
    یک چیزی فقط این وسط می ماند.نقد های خوب و تمجید های فروونی از این فیلم شد-و چه خوب شما هم نظر مثبتی روش دارین.اما یک سری هستن که این وسط فقط بازی خوب تام هاردی را دیدن و فیلم را زیر سوال بردن.منظورم این نیست که چرا یک عده از این فیلم خوششون نیومده چون نیاز به گفتن نداره و سلیقست.مساله اینه که بعضی ها لاک را فیلم نمی دونن و میگن اصلا و ابدا سینما نیست.من می خوام بدونم اگه سینما نیست چطور شما هم که به هر حال دستی بر آتش دارید و منتقدید این فیلم را پسندیدید.اگر سینما نیست چطور صابر ابر در صفحه ی اینترنتی ـش این فیلم را معرفی می کند اون هم صفحه ای که اصلا محلی نیست که آقای ابر بخواد از فیلم ها چیزی بگه.می خوام یک بررسی اینمدلی برام داشته باشید تا برام جا بیفته آیا منطقی اصلا پشت حرف کسایی که فیلم را به کل زیر سوال می برن وجود داره یانه؟به هر حال زیر سوال بردن مقوله ی فیلم با خوش نیومدن و حتی بد اومدن حتما تفاوتی زیاد وجود داره.

    جدا از اینها من فیلم انگلیسی لاک را به شدت دوست دارم و از فیلم های محبوبم هست.از شخصیت آیون لاک هم اونقدر انرژی مثبت و قدرت می گیرم که قبل امتحاناتم هم بشینم فیلمش را ببینم!

    • damoon گفت:

      خیلی راحت اگر بخواهم بگویم، آن هایی که چنین حرفی می زنند، مطمئناً سواد و درکِ درستی از هنر و سینما ندارند.

    • گرسنه گفت:

      این چیزی که شما می فرمایید در سینمای کلاسیک و از ایام قدیم وجود داشته.هر چند با جزییات نمیدونم و اطلاعات کمی در مورد این چیزی در ادامه میگم دارم ولی مثلا فیلمسازان و منتقدان پیرو جنبش مونتاژ شوروی فیلم هایی که ،وسیله اصلی آنها برای برای ایجاد فرم و بیان محتوا تدوین نبود رو فیلم نمی‌دانستند.بعد ها برخی از منتقدان به ژان رنوار و اورسن ولز که به عمق تصویر و میزانسن پایبند بودند همین ایراد رو می‌گرفتند.

  8. bita گفت:

    یه چیز دیگه ام تو این فیلم به نظر من معرکه بود. بازی درخشان صداهای پشت تلفن.به شدت خوب بودن…صدای اون دو زن و بچه ها و بقیه….
    دیگه اینکه تقریبا” همه حق داشتن…همه…اینه که همه چی رو سخت می کنه

  9. bita گفت:

    فیلم خواسته بود بگه اون قویه…یه سختی بزرگ تو زندگی از یه آدم یه “انسان واقعی و کامل ” ساخته بود .اینا خیلی پیامای خویبن وقتی “روانشناسی” از ایوان توقع یه آدم پر خاشگر مشکل دار رو داره.
    .اما ظریفترین نکته این بود:بین یک بار و هیچوقت از زمین تا آسمون فاصله اس.
    می دونم به نظر مهم نبود اما شاید اینو می گفت که از خودتون توقع کامل بودن نداشته باشید.تازه اون موقع تولد بچه نبود.همون طور که پدرش

  10. coldplay گفت:

    ظاهرا کارگردان گفته بود به بازیگرا که اصلا و ابدا سعی در بازی کردن نقش نکنن و اگر تپقی می زنن یا مکثی می کنن را هم دخیل کنن.صدای گرت,ارشد لاک عالی بود.از همان اول پر قدرت بود.همینطور پسر کوچک لاک که با حرفهای احساسیش دلم را لرزوند…
    دیالوگ کاترین بینظیر بود اما من دیالوگ های لاک خطاب به پدر عوضیش و همینطور دعایی که خوند را از همه بیشتر پسندیدم.

  11. بهنام گفت:

    فیلمبرداری عالی بود اصلا بیینده خسته نمیشد حقیقتش هیجانی که این فیلم بهم وارد کرد بتمن علیه سوپرمن وارد نکرده بود . عاشق اون سکانسام مه به پدرش فوش میداد یه نکته جالب درمورد این سکانسا اینه که ایوان میگفت پدرش وقتی بیست و سه سالش بوده اومده سراغش و لباس سبز ورزشی تنش بوده و وقتی که به پدرش فوش میداد به اینه نگاه میکرد و همین لحظه صندلی های عقب سبز رنگ بنظر میرسیدن .بنظرم بهترین دیالوگ فیلم اخرای فیلم بود که برای اخرین بار پسرش بهش زنگ زد و باهاش درمورد گل بازیکنی حرف زد که باباش احمق خطابش میکرد این دیالوگ سرشار از امید بود ولی بهترین نکته توی این فیلم شخصیت خوده لاک بود که مصمم بود مشکلاتش رو حل کنه و اشتباهاتش رو گردن بگیره.

  12. احسان گفت:

    این فیلم معرکه بود. این فیلمو آخر شب و تو حالت خستگی ببینین بیشتر باهاش ارتباط برقرار می کنین. من که اینطور بودم.

  13. سحر گفت:

    به نظرم گریم توماس هاردی شبیه روسها بود، اسمش هم روسی بود و همینطور اسم زنش کاترینا. به نظرتون دلیلش چی بود؟

  14. ناشناس گفت:

    فیلم افتضاحی بود من و همسرم ۲ ساعت تمام وقتمان هدر رفت شبمان خراب شد

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم