این یکی از همان عقایدی بود که به آسانی ذهن افراد ناقص عقل ترِ طبقات بالا را شرطی زدایی می کند ـ و باعث می شود که اعتقادشان از خوشبختی به عنوان خیر مطلق سلب شود و در عوض معتقد شوند به اینکه غایت و هدف، جایی ورای اینجا، یعنی جایی بیرون از قلمرو کنونی انسان است. و اینکه غایت حیات، نه به سر بردن در خوشی و رفاه، بلکه افزودن و پالودن ذهن و وسعت بخشیدن دامنه معرفت است. بازرس فکر کرد که این عقیده ممکن است کاملاً مقرون به صرفه باشد، اما در شرایط کنونی قابل قبول نیست. دوباره قلمش را به دست گرفت و زیر کلمات « صلاح نیست منتشر بشود » خط دیگری ضخیمتر و سیاهتر از اولی کشید؛ آن وقت آهی کشیده با خود گفت: (( اگه آدم مجبور نبود به خوشبختی فکر کنه، چقدر جالب می شد! ))
توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.
پی نوشت: به نظرتان این قسمت از کتاب، آشنا نیست؟! شما را یادِ چیزهایی، آدم هایی، تفکراتی نمی اندازد؟! به جز اینکه بعید می دانم آن جمله ی آخر را به عقلشان برسد بگویند!
دیشب خواب زمستانی رو دیدم.
دوست نداشتم.به نظرم هیچ درامی شکل نگرفت.سه ساعت و ربع…
دوستم پیشنهاد کرده بود,بهش ده میده!لطفا شما هم ببینید بگید.من نقدش رو خوندم گوگل,اما به نظر شما بیانیه دادن با یک فیلم که قراره آدمو پای دستگاه نگه داره نباید فرق داشته باشه؟
هر وقت فیلم را دیدم، چَشم. اما بهرحال با توجه به آثار قبلی جیلان، می توانم حدس بزنم چرا فیلمش انتظار شما را برآورده نکرده! در فیلم های جیلان، دنبالِ درامی چشمگیر و بیرونی نباید بود؛ همه چیز در درونِ آدم ها می گذرد. ولی بهرحال تا فیلم را نبینم نمی شود چیزی گفت.
خواب زمستانی فیلم خیلی خوبیه.مثل روزی روزگاری در آناتولی دوستش نداشتم.اما لعنتی قاب بندی هاش شبیه تابلوهای نقاشیه.اینجاهم اخلاق موضوع مهمی تو فیلمه.حتما ببین.
دارم زندگی در پیش رو رو می خونم خیلی وقته دارمش اما وقتی که تو این سایت فهمیدم رومن گاری خودکشی کرده کنجکاو شدم بخونمش.حواشی تویسنده ها بعضی وقتها ادمو بیشتر ترقیب به خوندن کتابشون میکنه.
طبیعی ست که خواهم دید!
جالبه.سعی می کنم تو بهمن ماه سمت کتاب مذکور برم.۱۹۸۴ رو خوندم.یکم سنگین بود و آهسته پیش رفتم-آهسته تر از کتابهای دیگه.
موضوع کتاب رو دوست دارم.می خونمش .
« ۱۹۸۴ » کتابِ روان خوان و جذابی نیست. اما « دنیای قشنگ نو » فرق دارد؛ مهیب و روان و جذاب.
آقا آخر رمانی که من خوندم کلا یه چیز دیگه است. اگه زحمتی نیست کدوم ترجمه است؟ نسخه من ترجمه حمیدیان
ممنون
این قسمت که آخر رمان نیست! احتمالاً منظور من از « پی نوشت » را متوجه نشدید. من هم ترجمه ی حمیدیان را دارم، انتشارات نیلوفر.