نگاهی به فیلم ویپلش Whiplash

نگاهی به فیلم ویپلش Whiplash

  • بازیگران: مایلز تلر ـ جی.کی. سیمونز و …
  • نویسنده و کارگردان: دیمین شیزل
  • ۱۰۷ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۴
  • ستاره ها: ۴ از ۵

 

وحشیانه خواستن

 

خلاصه ی داستان: اندرو جوانی ست عاشق درامز که می خواهد مانند نوازنده های افسانه ایِ این ساز، به اوج برسد اما در این راه به استادی سختگیر به نام فلچر برمی خورد که به این راحتی ها نمی شود راضی اش کرد …

 

یادداشت: یا هستی یا نیستی. یا داری کاری را انجام می دهی یا اصلاً آن را انجام نمی دهی. یا می خواهی یا نمی خواهی. وقتی می خواهی، باید با تمام وجودت بخواهی، با تمام تار و پودت و نگاه نکنی که چه می گویند و چه می کنند و چه می شود. باید با حرص بخواهی. باید وحشیانه بخواهی. همانطور که اندرو خواست و شد و این فیلمِ مهمِ سال ۲۰۱۴ را تبدیل کرد به فیلمی الهام بخش برای همه ی آن انسان هایی که با کوچکترین بادِ مخالف پس می کِشند. اینجا صحبت توهین و تحقیر و فحش و کتک است. اگر مردش هستی، اگر می خواهی، عقب نمی کِشی، اما اگر مردش نباشی، آدمش نباشی، مثل آن ترومپت زنِ گروه، با چهار تا فحش، گریه کنان گروه را ترک خواهی کرد و حتی نخواهی دانست که اشتباه از تو نبوده، که خواسته اند تو را امتحان کنند و تو زود پس کشیدی، چرا که اعتماد به نفس نداشتی. به خودت اعتماد نداشتی که بدانی کارَت درست است. اندرو می گوید: (( من می خوام عالی باشم )). تمام. این همه ی آن چیزی ست که باید باشد؛ (( عالی بودن )). اندرو مثل یک حیوانِ وحشی، به دنبال طعمه اش، حریصانه می دود. تصادفِ ترسناکِ ماشین و مجروح شدن هم جلودارش نیست. او وحشیانه می خواهد؛ تمرینِ دیوانه وار تا حد شُره کردنِ خون از دستان، عرقِ روی پیشانی، تحقیر و توهین شنیدن، پاشیدن خون روی چوب های درامز، دستِ خون آلود را در یخ فرو بردن برای نواختنِ بیشتر و بیشتر، چسب روی چسب برای جلوگیری از خونریزی … این یعنی حریصانه خواستن. اندرو حتی دختر را هم پس می زند تا فقط و فقط به نواختن بیندیشد و حتی وقتی دوباره به سمتِ دختر برمی گردد و می فهمد که او حالا با شخص دیگری ست، دیگر می فهمد که می خواهد واقعاً همانی باشد که از بچگی می خواسته؛ آدمی که همه درباره اش حرف بزنند، نه آدمی که نود سال زندگی کند و آخرش هم کسی نداند ” که” بوده و “چه” کرده. فرانکلین روزولت چنین جمله ای دارد: (( به دنبالِ به دست آوردنِ ماه بروید. اگر نتوانستید آن را از آنِ خود سازید هنوز می توانید به دنبالِ ستاره ها باشید. )) حالا قضیه اینجاست که اندرو فقط آن ماه را می خواهد. ستاره ها برایش کوچک هستند، اصلاً برایش اهمیتی ندارند. در همین مسیر است که فلچر، این مرد عجیب و غریب و لعنتی، سکوی پرتابی می شود برای اندرو. فلچری که مرز جنون و نبوغ، فرشته و شیطان را درنوردیده؛ لحظه ای گریه، لحظه ای خنده، لحظه ای آرامش و لحظه ای دیگر خشمی طوفانی؛ انسانی ضد و نقیض که با زجر دادن اندرو به اوج می رساندش. یک بار اندرو از فلچر سئوال می کند اگر آن هایی که او تحقیرشان می کند تا مثلاً آن ها را به بالاترین حدِ ظرفیت شان برساند، دچارسرخوردگی شوند چه؟ فلچر جواب می دهد اگر اینطور شود ( و آن ها دلسرد شوند ) پس پیداست که اینکاره نبوده اند از اول. مثل همان شاگرد قدیمی فلچر که از افسردگی ( ظاهراً به خاطر همین فشارهای عصبی ای که فلچر به او وارد کرده بود ) دست به خودکشی می زند.

فیلم محل مجادله و کشمکش دو شخصیت اصلی اش است. یک درامِ دو نفره ی جذاب که جذابیتش علاوه بر مفهوم و محتوا و میزانِ دستکاری شاخک های حسیِ بیننده و تحریکِ او برای همدردی با اندرو و کارتارسیسِ پایانیِ همراه با او و البته بازی های چشمگیرِ بازیگران، به پیچ و خم های داستانی اش هم برمی گردد که لحظه ای متوقف نمی شود و هر لحظه با ایده ای جدید، بیننده را دنبال خود می کِشد. به عنوان مثال می توان به چند ایده اشاره کرد: فلچر، جوانِ ترومپت نواز را به خاطرِ کوک نبودنِ سازش از گروه اخراج می کند اما بعدش می گوید او سازش کوک بوده و می خواسته امتحانش کند و همین که ترومپت نواز نمی دانسته مشکلی نداشته، خودش مشکل بزرگی ست. جلوتر پوشه ی نت های درامِر اصلیِ گروه با بی دقتی اندرو گم می شود و این عاملی می شود تا اندرو که نت ها را از حفظ است، خودی نشان دهد. کمی بعد سکانس بی نظیر تمرین طاقت فرسا با سه درامِرِ گروه که ساعت ها طول می کِشد و باز جلوتر، تصادف اندرو، دیر رسیدن به اجرا، درگیری بدنی با فلچر و … همینطور که می بینید، هر سکانس، ایده ی جدیدی رو می کند و قدمی به جلو برمی دارد تا مخاطب از جایش تکان نخورد و برسد به آن سکانسِ حدوداً ده دقیقه ایِ پایانیِ فیلم که اوجِ خشم و حرص و یکی شدنِ استاد و شاگرد و حتی معکوس شدنِ رابطه ی آن هاست. جایی که اندرو می رسد به ماه. در این سکانس درخشان که ترکیب موسیقی و تدوین و کارگردانی و بازی ست، مخاطب هم همراه اندرو خودش را خالی می کند و همراه او احساس می کند آنقدر قدرت پیدا کرده است که ماه را در مشتش فشار بدهد.

۱۹ دیدگاه به “نگاهی به فیلم ویپلش Whiplash”

  1. حسن گفت:

    درباره چریکه تارا بنویسید بنظرم فیلمی خاص است

  2. ابوالفضل گفت:

    با کمال پوزش،
    خیلی وقته همچین نقد خوبی ازتون نخونده بودم.
    واقعا عالی بود، مرسی

  3. سمانه گفت:

    فردا تو دانشگاهمون فیلم رو اکران می کنیم و حتما با یادداشت شما برای دیدنش میرم.

  4. فاطمه م گفت:

    فیلم خوبی بود و پایان عالی، بهترش کرد. سیمونز (فلچر) حقش بود برای بازی اش در این فیلم اسکار بگیرد.

  5. coldplay گفت:

    Moafeqam ama man aslan dust nadashtam.

  6. /مهدی وفایی گفت:

    تبریک به شما که اصلی ترین موضوع و مطلب رو فهمیدید و درک کردید و مزایاش رو مال خودتون کردید!

  7. Hosein گفت:

    اوه اوه اوه.یه کلام:معرکه بود
    بالاترین حد توان خودتو تو کار نشون بده و بهترین باش

  8. محسن گفت:

    هنرِ پادگانی!
    شاید این درست باشد که اگر کسی با تمام وجودش چیزی (کاری یا کسی) را بخواهد، هر چه مشکلات و خنس های بیشتری را متحمل شود از لحاظ احساسی عزمش جزم تر میشود. اما مخاطبان نکته سنج این فیلم در نظر داشته باشند که این یگانه راه ایجاد انگیزه در هنرجو (یا دانشجو و…) نیست و برای آموزش و به کارگیری حداکثر ظرفیت و استعداد هنرجو، روش هایی به مراتب درست تر و کارآمدتر وجود دارد (به طور مثال مباحث جان دیویی و دیگر پراگماتیسم ها در آموزش و پرورش).
    البته به نظر من فیلمساز هم در اثرش این روش فلچر را به طور کامل تایید نمیکند. تنها نشانش میدهد. اما گویا سکانس هایی که فلچر دلیل عملکردش را توضیح میدهد برای مخاطبان گیراست. آنگونه که شاید بپندارند دیدگاه فلچر درست است و بجا. که جسارتا اینطور نیست.

    به هر رو به نظرم فیلم هم از لحاظ سینمایی و هم از لحاظ سرگرمی ارزش دیدن را دارد.
    خوب هم تمام می شود. به دور از کلیشه ها.

    برقرار باشید…

  9. سعید گفت:

    فیلم رو دیدم . دوستش داشتم. احتمالن خانمها از این فیلم خوششون نیاد!! از اون صحنه که اون نوازنده رو اخراج کرد بخاطر مشکل بی مشکلی خوشم اومد.

  10. Pooya گفت:

    سلام..خسته نباشید..خیلی ممنونم بابت پست زیباتون…من این فیلمو دیدم..ولی در اواخر فیلم وقتی اندرو وارد سالن ارکستر میشه و میبینه نت اون آهنگ رو نداره..بعد از این که میره از سن بیرون و پدرشو میبینه..چرا برمیگرده و اون آهنگی که میزنی چی بوده؟ مرسی اگه یکم در بارش توضیح بدین

    • damoon گفت:

      سلام و ممنون از شما. اندرو وقتی می بیند استادش برای او نتی باقی نگذاشته، همان آهنگی را می زند که خودش می خواهد. آهنگی که قبلاً خودش تمرین کرده بوده، اگر اشتباه نکنم، در اولین صحنه ی فیلم. او برای اینکه ثابت کند « می تواند »، به نُت استاد هم حتی احتیاجی ندارد.

  11. قاسم گفت:

    فیلم خیلی زیباییه…تلاش با نیرو و اراده ای فوق العاده برای رسیدن به هدف!
    سیمونز خیلی قوی و تاثیرگذار بازی میکنه.قبل از تمرین از خانواده اندرو با خوشحالی صحبت میکنه ولی هنگام تمرین حتی صندلی هم پرتاب میکنه!
    نورپردازی خیلی خوب و رنگهای زرد ساز های بادی چشم نوازه.چه موسیقی های خوبی
    ۴/۵

Trackbacks/Pingbacks

  1. شلاق - Whiplash - مجله تخصصی نقد و بررسی - […] نقد و بررسی سینمای خانگی من […]

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم