مستانه بازیگر مشهور سینما، مورد تجاوزِ معلم پیانوی خواهرش قرار میگیرد. توصیهی اطرافیان به او این است که به دلیل موقعیتش، از کسی شکایت نکند اما مستانه تصمیم میگیرد به دنبال حقش برود … همیشه معتقد بودم و هستم که حال و احوالِ پشت صحنهی یک فیلم، حتی قبل از دیدنِ خودِ فیلم، تا حدودِ زیادی میتواند بهمان گرا بدهد که چه خبر است. پس فیلم را بیخیال شوید؛ به نظرم قبل از دیدنش، پشت صحنهی آن را ببینید؛ همه گیجند، کارگردان ( کارگردان؟ ) یک چیزی میگوید، بازیگران یک چیزِ دیگر؛ با هم تفاهم ندارند: من اینجا دیالوگ بگویم؟ تو باید آنجا این را میگفتی! پرداختِ صحنه ها همینطوری کشکیست؛ (( بنداز و دَر رو )). خلاصه اینکه موقعیت رقتانگیزی آن پشت جریان دارد که به خودِ فیلم هم رسوخ کرده و نتیجهاش فیلمیست به شدت شعاری که فقط به قصدِ انتقام گرفتن از یک سری جریانها که روی بازیگرانِ زنِ سینما، انگ میچسبانند، ساخته شده است. دریغ از کمی منطق و کمی شخصیتپردازی درست. آدمها آنقدر بیسر و ته و بی کارکرد هستند ( واقعاً این آقای معلم پیانو، چرا یکهو آنطور روانی میشود؟! آتیلا پسیانی با آن موهای « قشنگ » وسط این داستان چه کاره است؟ خواهرِ مستانه چه کاره است؟ ) که جاهایی در پشت صحنه می بینید بازیگران تازه میخواهند جنبههایی از شخصیتِ خودشان را کشف کنند!
شیطانی که قصد کرده خودش را تا ابد گسترش بدهد … اگر فکر میکنید این خلاصهی داستان زیادی گنگ و لوس است، پس باید فیلم را ببینید! مجبورم از کارگردان تشکر کنم که با این فیلمش اجازه داد من بتوانم کارهای عقب افتاده را حینِ پخشِ فیلم انجام بدهم؛ کتابهایم را مرتب کنم، دستنوشتهها را سر و سامان بدهم و کارهای دیگر. گاهی هم سری میزدم و نگاهی به فیلم میانداختم که ببینم چی به چیست. بله، من هم گاهی اینطوری فیلم میبینم. چون با چیزی روبرو بودم که واقعاً نمیشد طورِ دیگری با آن برخورد کرد. به شدت ضعیف و تقلیدی. هیچ هم ترسناک نبود.
مثل همیشهی ایام ( ! )، گروهی جوان میروند در یک استراحتگاهِ بین جنگلی که ظاهراً به یکی از این جوانها ارث رسیده و قرار است تغییراتی در آن بوجود بیاورد، اما در آنجا عدهای موجودِ ترسناک منتظرشان هستند … آخر هم این پیچهای اشتباهی به هیچ جا نرسیدند که نرسیدند! به جز قسمت اول، که بالاخره یک چیزهایی داشت، بقیهی قسمتها تا همین امروز و احتمالاً همهی قسمتهای دیگری که قرار است در آینده ساخته شوند هم، فیلمهای بیمعنا و بیسر و تهی شدند و خواهند شد که حتی به دردِ وقت پُرکنی هم نمیخورند. یک مُشت آدم پُفکیِ بی معنا که الکی آن وسط میچرخند و هی دل و رودهشان میریزد بیرون. که چی مثلاً؟!
سه اپیزود از زندگی سه زن از سه طبقهی مختلف جامعه که هر کدام سنگ صبور زندگی و شوهرانشان هستند … اینجا پیام و شعار دربارهی زنانِ جورکشی که شوهرانشان را به هر درد و بدبختی به دندان میکِشند و با شرایط زندگیشان به هر نکبتی کنار میآیند و جا نمیزنند و تازه با دستِ خود برای شوهر علیل، لقمه هم میگیرند، داخل یک داستانِ ضعیف و تخت و تک بُعدی، آنقدر بیرون زده که میتوانی جای زخم را به وضوح ببینی. فیلم میخواهد بگوید زنانِ ما در هر طبقهای که باشند، با همه چیز میسازند. خیلی هم خوب، اما وقتی قرار باشد، این حرف را فقط “بگویی” بدون اینکه “نشان” بدهی، نتیجهاش می شود این فیلم که هر چند فیلم اول سازندهاش است و “میتواند” مشمولِ رعایتِ حال و احوال فیلم اولیها بشود و کمی با اغماض با او برخورد گردد، اما متاُسفانه لااقل از زیر دستِ من که نمیتواند در برود!
عدهای جوانِ آسمان جُل به دنبال مردی میگردند که پولشان را بالا کشیده … فیلمسازِ محترم ظاهراً در حال و هوای فیلمهای کیمیاییست. فیلم با آن سینمای خالی و نگاههای حسرتبارِ جوانانش به پوستر بازیگران معروف و نشان دادنِ سر درِ سینما که به جای تصویر فیلم نوشته شده « به دلیل عزاداری تعطیل است »، میخواهد مثلاً دیدگاهِ تلخِ خود را به ما نشان بدهد؛ اینکه این جوانها، در این تهرانِ بی در و پیکر که بدمنهایش پولها را بالا میکشند و فرار میکنند، سرگردانند و امیدی برای ادامهی زندگی ندارند. اما خب، برای گفتنِ این حرفها می شود راههای بهتری پیدا کرد. این فیلم چیزی بیش از ادابازی نیست. خستهکننده و بدونِ جذابیت و بیمعنا.
زامبیها شهر را پُر کردهاند و گروهی جوان که مشغول ساختن فیلم هستند، باید از دستِ آنها فرار کنند … جرج رومرو، در مسیر ساختِ فیلمهای Dead دارِ خود، حالا به ملغمهای از فیلمهای ژانر « فوند فوتیج » و زامبی رسیده که بسیار بسیار سادهانگارانه و حتی در مواقعی سادهلوحانه است. انگیزه و حرکات و رفتار آدمها احمقانه جلوه میکند و حتی کوچکترین تلاشی برای باورپذیر ساختنِ هیچ چیز نشده است. رومرو که با « شب مردگان زنده »، شاهکارش، اسم و رسمی در ژانر ترسناک به هم زده بود، حالا دیگر انگار بیش از آن پیر شده است که بتواند قدرتِ سابق خود را تکرار کند.
چند روز دیگر، دنیا قرار است به آخر برسد. یک پیرمرد با نوهاش، در شهر میچرخند و افراد جنزده را با جنگیری نجات میدهند … هر چند پایان فیلم، یک ایدهی متفاوت نسبت به فیلمهای جنگیری رو میکند که موجب غافلگیری میشود اما واقعاً نمیارزد این فیلم هفتاد دقیقهای را تحمل کنید تا به تهش برسید. کم دیده بودم فیلمی هفتاد دقیقه باشد و اینهمه خستهکننده به نظر برسد. همه چیز آشفته و پخش و پلاست و البته به شدت مصنوعی.
“این سو” جوانیست که قادر است ارواح را ببیند. او با ورودش به مدرسهی جدید، با روح دختری مواجه میشود که از او کمک میخواهد … داستان درست و درمانی وجود ندارد، همهی اسمها هم شبیه هم، قیافهها هم که عینِ هم، حالا تصور کنید چه میشود! از همه بدتر عموی شخصیتِ اصلیِ داستان است که کلاً مشخص نیست در داستان چه نقشی دارد و چه میکند. فیلم هیچ نکتهی جدیدی ندارد، واقعاً هیچ نکتهی جدیدی. یک فیلم ترسناک که به واسطهی حضورِ همین عموی بیکار، کمی طنز هم قاطیاش شده است.
روهان، خبرنگار جنایی، طی یک حادثهی رانندگی، موجب مرگ خواهرِ دوست دخترِ قبلیاش میشود. مایا، معشوقهی جدیدِ روهان، روی این قتلِ غیرعمدِ او سرپوش میگذارد تا اینکه یک کارآگاه زبردست ( ! ) و معشوقهی سابق روهان وارد ماجرا میشوند و کم کم همه چیز رو میشود … یک درام روانشناسانهی جناییِ هندی که کلاً مرز بین خیال و واقعیت و عین و ذهن و رئالیست و سوررئالیست و غیره را بهم میریزد و چنان غافلگیرتان میکند که دود از کلهتان بلند می شود! از آن نوع غافلگیریهایی که در عمرتان نمونهاش را ندیده اید. یعنی رودست زدن به مخاطب تا این حد؟! دخترِ مثلاً غیرمعمولِ داستان، کروکودیل نگه میدارد و پسرِ جذابِ داستان هم اصلاً معلوم نیست چه کاره است! مگر او خبرنگار جنایی نیست، پس چرا هیچوقت سرِ کارش نیست؟! از همه بامزهتر این است که وقتی او شرح ماوقع را برای بازپرس و ما تعریف میکند، بعد از پایانِ حرفهایش، ناگهان همه به او ایمان میآورند که دارد درست میگوید و هر کسی می رود سرِ خانه و زندگی اش. به همین راحتی تحقیقات تمام میشود! معجونِ غریبیست این فیلم. پیشنهاد میکنم ببینید، حالا شده روی دُور تُند، با اینکه در لیست « فیلم هایی که نباید دید » قرارش دادهام.
در دوران انقلاب که گروههای کمونیستی در جنگلهای آمل میجنگیدند و سرِ پیوستن به شوروی را داشتند، شهرزاد به عنوان یکی از اعضای این گروه، به همراهِ پیشکارِ پدرش برای پیدا کردنِ خائنی که موجب مرگ پدرش شد، به مقر گروه در جنگل میپیوندد. او به شدت به دنبال انتقام است … واقعاً آدم دلش نمیآید فیلمسازانِ فیلم اولی را ناامید کند. گناه دارند. اینهمه نمای خوشگل و رنگ و لعاب و زحمت و گرفتاری، فدای هیچ شده. از آن دیالوگهای پرطمطراق که هیچ جوری در دهانِ شخصیتها نمینشیند بگیرید تا خط داستانی نامفهوم و گنگ و خسته کنندهی اثر که خواب به چشمتان خواهد آورد. من خیلی چیزها را در این فیلم نفهمیدم، ولی این یکی را اصلاً نفهمیدم که آن دخترِ نقاش که جوانِ کمونیست ( مصطفی زمانی ) عاشقش شده بود دیگر چه صیغهای بود؟ وسطِ آن جنگل چه میکرد؟ چرا ناگهان پاسگاه خالی شد؟ دختر چرا نرفت؟ فیلم که تمام شد خانمِ پشت سرم نفس عمیقی کشید و گفت: (( آخیش! تموم شد بالاخره! ))
جوانی به نام دیوید، نزدِ خانوادهای میآید که به تازگی فرزندشان را در جنگ عراق از دست دادهاند. او خودش را همرزمِ پسرِ خانواده معرفی میکند و با جلبِ اعتمادِ آنها، مدتی را نزدشان میماند اما او آن کسی نیست که به نظر میرسد … یک فیلم به شدت احمقانه؛ داستانِ بیمعنای فیلم، شخصیتهایی که از شدت سطحی بودن، خندهدار به نظر میرسند و منطقِ احمقانهی آنها در جز جز روایت ( واقعاً چرا این خانواده اینقدر برای ماندنِ دیوید بیخودی اصرار میکنند؟ )، اینها دست به دستِ هم میدهد تا با فیلمی به شدت سطحِ پایین مواجه باشیم که دیدنش تنها و تنها تلف کردنِ وقت است. حالا تمام این چیزها یک طرف، بازیهای به شدت ضعیفِ بازیگران که دیالوگهایی احمقانه به زبان میآورند هم یک طرفِ دیگر. پس شد دو طرف! فیلم میخواهد مثلاً آسیبشناسی جنگ باشد و تحلیل روانِ سربازانی که در این جنگ شرکت کردند و از هم پاشیدند اما در واقع یک کمدی ناخواسته است.
مثل اینکه علاقت به فیلم های ترسناک و ایرانی داره شدت می گیره.توی پست قبلیت در مورد آخرین فیلم هایی که دیدی می خواستم اینو بنویسم ولی منصرف شدم ولی مثل اینکه داره شدت می گیره.خودت اینطور فکر نمی کنی؟فکر نمی کنی دیدن هر جور فیلمی سطح سلیقه آدمو پایین می یاره یعنی شاید جنبه سرگرمی تو فیلم برات الویت بالاتری پیدا کنه؟از فیلم های خوبی مثل دختر گمشده یا فیلم بشدت خوب جاده رولوشنری خوشت نمی یاد بعد از آنابل(فیلم خیلی بدیه) و تراژدی تعریف می کنی .اینو می دونم که بخش مهمی از نظرات در مورد فیلمها متفاوته ولی انتظار دارم که در مورد فیلم سطح پایینی مثل آنابل تعریف نشنوم یا خانه ای کنار دریا رو تو پست جداگانه ای تو سایت نبینم.دوست دارم مثل همیشه از تو سایتت شاهکار کشف کنم نه یک مشت فیلم بی سرو ته.ببخشید فقط حس جدیدی که به سایت پیدا کردمو گفتم.مثل همیشه سایتت رو دوست دارم موفق باشی.
شما لطف دارید اما خب من اینطور فکر نمی کنم. آنقدر تجربه دارم و فیلم دیده ام و البته سن کرده ام که سطح سلیقه ام بالا و پایین نشود! من کجا از « آنابل » تعریف کردم؟! فقط گفتم آنقدرها مفتضحانه نیست. یا اینکه از « دختر گمشده » خوشم نیامده به معنای این است که فیلمِ بدی ست؟ نه، اصلاً. فکر می کنم قبلاً به خودِ شما بود که چنین جوابی داده بودم: من سینما را برای ذات سینما دوست دارم. ترسناک و اکشن و ایرانی و آمریکایی و هندی و نپالی هم ندارد. اگر خوب باشد می گویم خوب است، اگر بد باشد می گویم بد است. فقط نظرم را می گویم. طبیعتاً این وسط سلیقه هم وجود دارد. اینکه می گویید علاقه به فیلم های ترسناک و ایرانی در من شدت گرفته را متوجه نمی شوم. من همیشه عاشق ژانر وحشت بوده ام. مشکل این قضیه کجاست؟ یا اگر یک فیلمِ ایرانی را بگویم خوب بوده، یعنی سطح سلیقه ام پایین آمده؟! من اهل مرزبندی های اینگونه ای نیستم. همانطور که در همین پست هم می بینید، من به راحتی فیلم هندی هم می بینم و لذت هم می برم ( البته منظورم به فیلم هندی این پُست نیست طبیعتاً. کلاً عرض کردم ). ممنون که حرف ها و احساساتتان درباره ی « سینمای خانگی من » را در میان می گذارید. خوشحالم می کنید. اما خب در اینجا با شما موافق نیستم.
ممنون از پاسختون شاید بی نظم بودن سایت تو درج نقدها باعث شده من اینطور فکر کنم.می خواستم یک پیشنهاد بدم اینکه فیلم هایی که از نظر شما رتبه ۳ به بالا از ۵ کسب کردند تو پست جداگانه قرار بگیرند و بقیه فیلم ها در بخش های فیلمهایی که دیدید و فیلمهای که نباید دید قرار بگیرند.این فقط یک پیشنهاد شاید حداقل تکلیف من یکی رو با سایت مشخص کنه و فکر می کنم سطح فیلم ها در پست جداگانه رو بالا می بره.ولی نکته منفیش اینه که شاید تو گذاشتن پست های یک روز در میان شما خللی ایجاد کنه .ممنون
ممنون از پیشنهادتان اما خب روند « سینمای خانگی من » تقریباً همینطوری ست دیگر. باز هم با شما موافق نیستم که درج یادداشت ها « بی نظم » است. اگر فیلمی باشد که توانایی پرداختن به آن را داشته باشم و به قول معروف « راه بدهد »، به شکل جداگانه ای درباره اش می نویسم و اگر هم فیلمی ببینم که آنقدرها برایم هیجان انگیز نبوده باشد یا احساس کنم نمی توانم آنطور که باید و شاید درباره اش بنویسم یا اصلاً لزومی به این کار نبینم، می رود به بخش « کوتاه، درباره ی چند فیلم ». ضمن اینکه در بخش « فلاش بک » می توانید فیلم هایی که نمره های بالا گرفته اند را به شکل ردیف و دسته بندی شده پیدا کنید. نظم از این بیشتر؟!!! « سینمای خانگی من » تکلیفش مشخص است … ممنونم از شما.
اینو تصحیح کن:مورد تجاوزِ معلوم
معلم….نظرمو لازم نیست تایید کنی
ممنون از دقت تان. تصحیح شد.
یه سوال فیلم land gold women رو از کجا باید دانلود بکنم میتونی بهم یه لینک بدی؟کل اینترنتو گشتم چیزی پیدا نکردم تو از کجا این فیلمو دیدی؟
اگه لینکی سراغ داری همینجا بهم بگو
در ضمن بهت پیشنهاد میکنم فیلم see no evil 1 and 2 رو ببینی و نقد کنی.از نظر من که عالیه فیلمش
من فیلم ها را دانلود نمی کنم و لینکی هم ندارم متأسفانه. فیلم هایی که معرفی کرده اید را هم خواهم دید. ممنون.
انتقاد از فیلم قبر سوگوار غلطه بازیگر نمیشناسید خب فیلم نگاه نکنید بهترین بازیگرها رو داره کجا چهره شبیه هم اسم شبیه هم واقعا که خب چون شما سریال کره ندیدی مثلا پسر چشمان فرشته بازی کرده دختره هم پسران فراتر از گل بنظرمم هیچ کدوم شبیه هم نیستن واقعا انتقاد ها خنده داری بود خیلی خندیدم ممنون هه
مستانه هم بنظرم فیلم قشنگی بود دنیای واقعی ماست حق زن اینطوریه تو ایران فقط هیس زن نباید چیزی بگه حتی اگه بازیگر باشه واقعیت بود از این دوتا فیلم فهمیدم شما اطلاعاتی نداری انتقادتونم مسخرست واقعا هم در مورد فیلم کره هم ایران
شما همون فیلم های کره ای رو نکاه کن شمارو چه به نقد…. اضلا کسی که طرفدار فیلم های کره ای یا ترکی باشه عمرا متنقد خوبی نسی … با طرفدارا فیلما هندی یچیزی بارشوونه
انتقادتون به فیلم مستانه واقعا بجا بود. من پشت صحنه شو ندیدم اما با دیدن خود فیلم فهمیدم چقدر بی سروتهه! مسخره ترین قسمتش دادگاه بود که قاضی گیج و منگ و هیچکاره بود! کاش یه مشاور حقوقی داشتن!
نظرتون درمورد فیلم مستانه به جا نبود . مخصوصا اینکه گفتید مشاور حقوقې درستے نداشتند اتفاقا یکے از مسایل و ساختارهای غلط نظام کیفری در رابطه با جرم تجاوز . چنانکه چندین و چند پرونده در دادگاه ها هست ڪه به همین علت در ناتوانی اثبات ، بزه دیده و کسی که مورد جرم تجاوز واقع شده ، شلاق خورده است .و همین مسیله باعت شدت یافتن این جرم در سالهای اخیر است . کاری شیطان صفت که با خلاهای قانونی موجود در ایران نظیر اثبات آن توسط زن ، شرح ما وقع مقابل قضات مرد دادگاه کیفری و… عدالت در آن زمینه اجرا نمی شود متاسفانه ….گرچه فیلم در شخصیت وکیل خسرو تند روی کرده و اما به هر حال کلیت این ماجرا دغدغه حقوقدانان و جرم شناسان انتقادی است
این نظر شخصی شماست قرار نیست شما از سری فیلم های پیچ اشتباه خوشط نیاد بقیه هم نبینن
خب ببینن!
ممنونم از انتقاداتتوت. به نظرم نیاز هست که کارشناسان حتما فیلم های خارجی و ایرانی و به خصوص آمریکایی رو نقد کنند. هرچند نمیدونم شما در چه حد سررشته دارید تو کارای فرهنگی و نفوذ فرهنگی، اما خوشحالم که کسی با نگاه روشن و قطعا بدون عصبیت و تعصب فیلم هارو نقد می کنه.امیدوارم اون فرد کارش و خوراکش همین تشخیصات و انتقادات باشه.. خدا قوت. پشت پرده ها و مفهوم های فیلم هارو بیشتر برامون روشن کنید. در ضمن اکثر فیلما هم دیدم و حرفاتون رو درک کردم به خصوص پیچ اشتباه ..بازم متشکرم و خدا قوت میگم
ممنون از شما
ممنون از توضیحات