هوس کرده بودم در میانهی کارِ فیلمنامههایم ( تصویب و پیش تولیدِ فیلمنامهی قبلی، « وجدانِ به درد آمدهی آقای والامقام »، که حالا دیگر خیلی دارد لوث میشود و مراحلِ آخرِ بازنویسی فیلمنامهی جدیدم با نامِ « یادَت هَست؟ » ) ششمین فیلمِ کوتاهم را بسازم. ایدهی خیلی خوبی هم داشتم که من را به جلو هُل میداد. بعد از کمی کلنجار رفتن با ایده و بالا و پایین کردنش، در نهایت تصمیم گرفتم کار را تمام کنم. مراحلِ مقدماتی از دو سه هفته پیش شروع شد: انتخاب بازیگرِ خانمی که در نقشِ یک مادرِ جوان ظاهر شود، انتخاب یک پسربچهی شش هفت ساله، انتخابِ لوکیشن که باید یک پارک جمع و جور میبود و جزئیاتِ دیگر. سختترین قسمتِ کار، دیدنِ خانمهای جوانی بود که هر چه بینشان میگشتم، شخصِ مورد نظرم را نمییافتم؛ کسی که در قالب یک مادرِ جوان برود. تا اینکه فیلمِ کوتاهِ یکی از دوستان را دیدم و خانمِ مورد نظر را در آن پیدا کردم؛ به قول معروف: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم. صحبتها انجام شد و همه چیز خوب پیش رفت و در نهایت هم فیلمبرداری در عرض پنج ساعت، زیرِ گرمای جذابِ آفتابِ ظهر به پایان رسید. البته ناگفته نماند که خالی کردنِ پارک از بچههایی که برای بازی آمده بودند، کارِ طاقت فرسایی بود با اینکه ساعتی را برای تصویربرداری انتخاب کرده بودیم که فکر میکردیم پارک خلوت باشد. بهرحال حاصل، فیلمی کوتاه با نام « پارک شادی » ست که بعد از تدوین، به فیلمی حدوداً سه دقیقهای تبدیل خواهد شد. از نتیجه راضیام، هر چند، همیشه میشود که بهتر باشد. چند عکس از نماهای فیلم انتخاب کردهام که امیدوارم موجب کنجکاویتان برای دیدنِ فیلم شود، چون به نظرم، فیلم غریبی شده است. البته هیچ ماستفروشی نمیگوید ماستم ترش است اما خب من میگویم که ماستم ( فیلمم ) شیرین است! امیدوارم امسال با این فیلم در بخش مسابقهی جشنوارهی بین المللی فیلم کوتاه تهران حضور داشته باشم، بعد از سالها که از آخرین حضورم در بخش مسابقهی این جشنواره میگذرد. البته از آنجایی که فیلم بدونِ دیالوگ است و از آن مهمتر، ظرفیتِ حضور در مسابقاتِ خارجی را هم دارد، برای جشنوارههای خارجی هم دورخیز کردهام که به محضِ پذیرفته شدن، خبرش را در « سینمای خانگی من » خواهید خواند.
اما خبرِ دومِ این روزها، برمیگردد به دُور جدیدِ پخش فیلمهای سینماتکِ موزهی هنرهای معاصر. نمایش فیلمها از بیستمِ اردیبهشت شروع خواهد شد؛ همچنانکه در جدولِ زیر میبینید. همه چیز در جدول مشخص است به جز ساعت پخش فیلمها که همهشان رأس ساعت ۱۷ ( ۵ بعدازظهر ) نمایش داده خواهند شد. حالا این چه ربطی به من دارد؟ قرار است برای این دُور از نمایشها، کتابچهای چاپ شود که مشخصات فیلمها، نقد فیلمها و جزئیاتِ دیگر در آن باشد تا مخاطبین، بیش از پیش، با حال و هوای آثاری که خواهند دید، آشنا شوند. نقدِ دو حلقه از فیلمهایی که قرار است نمایش داده شوند، به عهدهی من گذاشته شد: یکی مربوط به انیمیشن ژاپنی « متروپلیس » و دیگری فیلم « باربارا » ساختهی کریستین پتزولد که البته این آخری، انگار در آخرین لحظه از جدول خارج شد و به جایش فیلمِ جدیدِ همین کارگردان را جایگزین کردند اما با این حال نقد من، که خیلی هم دوستش داشتم، در کتابچه خواهد بود. ضمن اینکه به زودی، هر دوی این نوشته ها را، جداگانه در سایت قرار خواهم داد. بهرحال امیدوارم اگر فرصتش را دارید، بروید به سینماتک و فیلمها را ببینید. البته اگر فکر کردهاید مجانیست، سخت در اشتباهید! جزئیاتِ قضیه را میتوانید از ( اینجا ) ببنید تا دستتان بیاید چه باید بکنید. البته میتوانید با این شماره تلفنها هم تماس بگیرید:
تلفنهای تماس: ۸۸۹۵۵۷۵۳ و ۶۶۹۴۶۹۱۱
خیلی دوست دارم فیلم کوتاهتون رو ببینم,خیلی خوب به نظر میاد,,,عکس هاش کنجکاوم کرد,,,امیدوارم موفق باشید زیاد
حتماً در فرصت مناسب آن را در دسترس قرار خواهم داد. ممنون از شما.
سلام دامون جان
امیدوارم موفق باشی وهمینطوری خوبی برات پیش بیاد من سعی می کنم یک حدسهایی درباره فیلمت از روی عکسها که گذاشتی بزنم:}
مادر بچه اش را گم می کند و ……………..بقیه اش هم عمرا بتونم حدس بزنم ……………فیلمهای کوتاه قبلیت را میشه بذاری ببینیم ؟
سلام و ممنون از آرزوهای خوب. از آنجایی که چهار فیلم کوتاه اولیه، متعلق به سال ها پیش هستند و فرمت شان ویدیویی ست، من دیگر آن ها را تبدیل به دی وی دی نکردم و به همان شکل نگهشان داشته ام تا امروز ( که البته برای جلوگیری از خراب شدن شان باید آن ها را روی فرمت دی وی دی ضبط کنم ) پس فعلاً دسترسیِ بقیه به آن ها ممکن نیست. اما فیلم پنجم که ( آب [ هم ] طلاست ) نام دارد و سال قبل آن را با موبایل ساختم و جزو سی فیلم برگزیده ی جشنواره ی فیلم های موبایلی با موضوع کم آبی هم بود ( و پُستی هم درباره اش در سایت قرار داده ام )، را در فرصتی مناسب روی سایت قرار می دهم. این فیلم را هم همچنین.
سلام. امیدوارم فیلمتان موفق باشد. من هم برای دیدنش کنجکاوم.عکسها زیبا هستند. حتما فیلم زیباتر. ممنون برای اطلاع رسانی درباره سینما تک موزه هنر های معاصر.موفق باشید
سلام و ممنون از لطفِ همیشگی تان.
به به چه پارک آشنایی.کاش من هم موقع فیلم برداری بودم.لطفا آقا دامون وقتی فیلم آماده شد ما را هم از دیدنش بهره مند کنید.
آخرین فیلمی که دیدم فیلم بی پولی بود و این دو روزه سفر رفتم طهران که متاسفانه یا خوشبختانه کارم به سینما و فیلم قصه ها نرسید.به جاش با دوستم رفتیم خانه تئاتر عزت الله انتظامی در قیطریه که گویا قبلا خانه ی خودشون بوده و الآن تبدیل به یک کافه ی سر باز و یک موزه و یک سالن تئاتر شده-که این روزها تا بیستم اردیبهشت هم ساعت ۷ اجرا هست.بهتون پیشنهاد می کنم یک سر بزنید.آدرسش هم سخت نیست.مرکز قیطریه بلوار اندرزگو رو به روی بلوار کاوه کوچه احمدی پلاک ۲۸٫
امشب قراره فیلم سر به مهر از جشنواره ۹۲ را ببینم.
آیا شما برای بی پولی مطلبی نوشتید؟چون این چند روز فیلم ندیدم بیشتر به بی پولی فکر کردم و به نظرم فیلم خوبی بود.یک صحنه های اضافی و گاها هندی هم داشت که اتفاقا(!)توام شده بود با حضور لیلا حاتمی عزیز اما به نظرم فیلم تماشاگر پسند و روان و در عین حال با دغدغه ای اومد.
در « سینمای خانگی من » نه، مطلبی درباره اش ننوشتم. « بی پولی » فیلم بامزه ای ست. با شما موافقم.
جناب دامون، نوشته هایتان در کتابچه نمایش های سینما تک را، خواندم. مثل همیشه عالی بود. مگر میشود نوشته تان درباره فیلم “باربارا ” را دوست نداشت؟
چقدر متاسف شدم که فیلم را از جدول پخش خارج کردند. امیدوارم بتوانم “متروپلیس” را ببینم.
چه عالی. ممنونم از شما. « باربارا » را به شکلی ببینید حتماً. روزِ پخشِ « متروپلیس »، من هم اگر بتوانم در سینماتک حاضر خواهم بود. خوشحالم کردید.
آقا دامون من دوست دارم فیلم کوتاه “بیست هفته” را ببینم؟چطور باید؟میشه دانلود کرد؟بعدا چطور؟بعدا میشه؟ :)
فیلم کوتاهِ « بیست هفته »؟! چیزی درباره اش نشنیده ام.