عشقِ ناکامِ یک نابغه
خلاصهی داستان: آلن تیورینگ، نابغهی ریاضیات، وارد ارتش انگلستان میشود تا تلاش کند با رمزگشایی از پیامهای ارسالی آلمانیها، حملاتشان را ناکام بگذارد. اما برای این رمزگشاییِ پیچیده، توسط عوامل انسانی، سالها وقت نیاز است. آلن که این را میداند، تلاش میکند دستگاهی درست کند که بتواند از این پیامهای مخفی، در کمترین زمانِ ممکن، رمزگشایی کند …
یادداشت: فیلم در سه خطِ زمانی جلو میرود که برای عادت دادنِ ذهنِ تماشاگر به رفت و برگشتهای صورت گرفته در این سه زمان، ابتدا از ترفندِ نوشتنِ تاریخ استفاده میکند و بعد که کمکم ماجرا دستگیرِ بیننده میشود، تاریخها را هم حذف میکند. این سه خط زمانی مربوط هستند به دوران نوجوانی آلن، دورانِ آغازینِ جنگ و استخدامِ او در سازمانِ جاسوسی و زمانِ سوم هم مربوط است به دورانِ پس از جنگ و افول این نابغه. فیلمنامه بسیار پُر و پیمان و پُر جزئیات است. پیرنگهای فرعیِ موجود در خط اصلی، موجب شدهاند با یک فیلم به شدت داستانگوی جذاب طرف باشیم که تقریباً هیچگاه از نفس نمیافتد. خُردهپیرنگهایی مانند سیر دوستی بین آلن و گروهش ـ خصوصاً هیو الکساندر که در ابتدا با غرورِ آلن ( که به نظرم غرورِ به جایی هم هست ) در برخورد با آنها، سیری نزولی دارد اما کمکم در روندِ روایت، با پیگیریهای جون کلارک، به سیری صعودی میرسد تا حدی که همه دست به دستِ هم، مانع از توقفِ کارِ دستگاهِ اختراعی آلن میشوند ـ یا داستانِ جون کلارک که در مواجه با آلن، روندی پُر فراز و نشیب را طی میکند ـ از آغاز آشناییِ او و حلِ سریعِ جدولی که آلن طراحی کرده تا ببیند چه کسانی میتوانند آن را حل کنند و به استخدامِ سازمانِ جاسوسی انگلیس در بیایند تا شکل گرفتنِ رابطه بین آلن و جون که به ازدواجشان میانجامد ـ و یا ماجرای همجنسگرا بودنِ آلن که در میانههای فیلم، کمکم بحثش مطرح میشود و بالا میگیرد و به قطعیت میرسد، همهی این خطوط در کنارِ خط اصلی که همان اختراع دستگاهِ گشودنِ رمز توسط آلن است ( دستگاهی که پدربزرگِ کامپیوترهای امروزی محسوب میشود ) موجب میشوند با فیلمی طرف باشیم که بسیار جامع و تقریباً کامل به زندگی نابغهای میپردازد که عادی نبود و همین عادی نبودنش بود که به قولِ جون در انتهای فیلم، موجب نجاتِ دنیا شد، هر چند شاید خودش را نتوانست نجات بدهد. درست است که نسبتِ پرداختن به داستانِ زمانِ نوجوانیِ آلن در دانشگاه، به خطوطِ دیگر، خیلی کمتر است اما این کمتر بودن موجب نمیشود که این قسمت بیاهمیت باشد. چرا که آلن هر چه که هست، از همین قسمتِ زندگیاش نشأت میگیرد. عشق او به کریستوفر، تمامِ زندگیِ او تا پایانِ عمرش را تحتالشعاع قرار میدهد. وقتی در آخرین دقایقِ فیلم، به دستگاهِ حالا دیگر غیرقابلِ استفادهی خودش که اتفاقاً نامش را کریستوفر گذاشته، نگاه میکند و به جون میگوید که هیچوقت تنها نبوده و بعد مثل یک بچه میزند زیرِ گریه ( لحظهای به شدت تأثیرگذار با بازی بینظیر بندیکت کمبریج با آن لرزشهای بدنش )، تا عمق وجودمان میتوانیم درک کنیم این آدم نابغه، هنوز تحتتأثیر دورانیست که عشقش به کریستوفر ناکام مانده بود. کریستوفری که برای اولین بار او را با دنیای گشودنِ رمزها آشنا کرد و حتی پیامهای عشقیاش را هم به زبانِ رمز برای آلن مینوشت تا او قفلشان را باز کند. و اینگونه است که فیلم در عین داستانگو بودن به شدت هم شخصیتپردازانه است. داستانی پُر جزئیات به همراهِ بازی فوق العادهی کمبریج، موجب میشود شاهد شخصیتی به شدت باورپذیر باشیم که برای رسیدن به خواستهی خود، تا عمق جانش تلاش میکند. و نکته اینجاست که این تلاش نه ربطی به سیاست دارد، نه کاری به جنگ دارد و نه هیچ چیز دیگر. یادتان بیاید که چطور در جلسهی معارفه، خیلی خونسرد و راحت به فرماندهی نیروی دریایی میگوید که هیچ از سیاست سر در نمیآورد. پس این تلاشیست انگار شخصی برای جبرانِ گذشتهی ناکامِ شخصیتِ یکهای که هنوز هم به دنبالِ عشقش میگردد.
فیلمِ دیگرِ همین کارگردان، در « سینمای خانگی من »:
ـ کارچاقکُنها ( اینجا )
فیلمو دیدم واقعا یکی از بهترین فیلمای۲۰۱۴ بود ولی این قضیه همجنسگرایی یکم زیادی عادی شده.تقریبا تو اکثر فیلمای مهم سال یه ردپایی از همجنس گرایی هست.همین باعث میشه آدم شک کنه آلن تورینگ واقعا همجنس باز بوده یا از شیطنتای کارگردانه
نقدتون هم خوب بود
داستان واقعی ست و طبعاً تورینگ چنین تمایلی داشته. ممنون از شما.
سلام دوست عزیز ، با توجه با اطلاعات ویکی پدیا بعد از مرگ الن تورینگ متوجه میشن این ریاضی دان واقعا یک همجنسگرا بوده ، لطفا از واژگان درست برای تعریف افراد استفاده کنید!
بنده با نظز شما موافقم اصولا میخوان یه چیز بد رو خوب جلوه بدن
میچسبوند به ادم های بزرگ
سلام. عزیز خیلی مکانیکی می نویسی.
سلام. متوجه منظورتان نشدم …
عالی,,,هم فیلم هم یادداشت…چه به حق بود اسکار گرفتن این فیلم برا فیلمنامه
ممنون از شما. مثل همیشه.
هر احساس ناکامی بی شک به عشق یا یک حس ماندگار تبدیل میشود. شاید تقریبا تنها کسی که خاص بودن تورینگ را درگ کرده دوست نوجوانی اش بوده که ناگهان می میرد . خاص بودن و پیگیر بودن و بی دوست بودن و شل شل حرف زدن تورینگ شخصیت او را به یک شخص اسپرگر نزدیک می کند تا همجنسگرا. همجنسگرایی نوعی گمانه زنی دررمورد خاص بودن تورینگ بوده . چوتان که اغلب نوابغ مثل نیوتن و انیشتن و موتزات و… را دارای اتیسم یا اسپرگر میدانند.
ممنون
یک فیلم عالی فقط من موضوع دزدی خانه الن رو درک نکردم
اون چه کسی بود که دزدی کرد و چرا الن نمیخواست به پلیس چیزی بگه؟
اون پلیسه وقتی اومد گفت الن رو تعقیب کردیم دقیقا چی گفتن؟؟
نسخه سانسور شده نماوا رو دیدی؟
اونجا الن به یه عده پول داده بود بیان خونش چون هجنسگرا بوده و با اینکه همسایه ها صدای زیادی شنیده بودند سعی میکرد به پلیس چیزی نگه چون براش مشکل میشد و در نهابت متوجهش شدند و خود کشی کرد
البته مسأله همجنسگرایی مخصوصا در فیلم گنجانده شده و از همه بدتر دروغ بزرگی است که در این فیلم گنجانده شده.
خواستن بگن که دستگاه رمز شکن را انگلیسی ها اختراع کردن در صورتی که اونا این کار را از روی دستگاهی که لهستانی ها ساخته بودند کپی برداری کردند.