خاطره انگیزِ بامزه
خلاصهی داستان: مرور زندگی ارژنگ صنوبر، مردی که از همان کودکی هم انسان تنها و بدشانسی بود. او که در نوجوانی عاشق رویا میشود، تمامِ عمر تلاش میکند تا به او برسد …
یادداشت: این فیلم برای کسانی که در دهههای پیش از انقلاب زندگی کردهاند و همچنین کسانی که در سالهای انقلاب و دههی شصت و هفتاد، گردش روزگار را دیدهاند و تغییر و تحولات را حس کردهاند، فیلمِ خاطرهانگیزِ بامزهای محسوب میشود. اصولاً قصد سازندگان هم همین است: که با دستکاری حس نوستالژیکِ مخاطبینِ دهههای ذکر شده، آنها را به خاطرات گذشتهشان بِبَرند: از انواع و اقسامِ موسیقیهای مُد روزِ آن زمان، چه ایرانی و چه خارجی، تا رقصهای مخصوص به روزهای دور ( که از این رقص و آوازها برای مفرح کردنِ فضای فیلم هم استفادهی تقریباً به جایی هم شده است ) و تا حضورِ سختگیرانهی « کمیته »، در دوران بعد از انقلاب با آن بیسیمهای گُنده ( ! )، ممنوع بودنِ دستگاه پخش ویدئو، آغازِ جنگ ایران و عراق و همینطور زمان جلوتر میآید تا وارد دهههای جدید میشویم؛ گریمها و لباسها تغییر میکند ( آن پشتِ موی ارژنگِ جوان و ریشهای در حالِ سبز شدنش و آن اُپلهای مانتوی بلندِ رویا، کولاک هستند ) ، فضا عوض میشود، شغل شخصیتِ اصلی، ارژنگ صنوبر، از روزنامهنگاری به بسازبفروشی تغییر میکند که در این تغییر شغل هم میشود نگاهِ طعنهآمیزِ سازندگان به مسائل اجتماعی و سیاسی را دید. این جزئیات، در واقع مروریست فهرستوار به آنچه که در این مملکت گذشته و آنچه که بر سرمان رفته است. اما سوی دیگرِ ماجرا، حکایتِ مردیست که از همان دقایقِ اول زندگیاش، بدشانسی گریبانش را میگیرد و رها نمیکند. مردی که همیشه تنهاست و سالها به یادِ معشوق، روزها را شب میکند به این امید که در نهایت به او برسد. فیلم با قرینه قرار دادنِ صحنهای که در دورانِ کودکی ارژنگ میگذرد و طی آن مادرش عاشقِ عکاس میشود و او و پدر را میگذارد و میرود و صحنهای در دورانِ بزرگسالیاش که رویا عاشق دندانپزشکش میشود، به خوبی نشان میدهد که چطور قرار است این مرد همیشه تنها بماند. کسی نه برای او جشن تولدی میگیرد ( صحنهی استخر که مردها با کیک و خواندن سرود تولد به سمتش میآیند اما بعد از کنارش میگذرند؛ آنها برای مردِ دیگری تولد گرفتهاند ) و نه به استقبالش میآید ( صحنهای که از جبهه برمیگردد و مردمِ کوچه همه جا را چراغانی کردهاند و بعد متوجه میشود این جشن برای همسایه است که از سفر برگشته، نه برای او ). هرچه به انتها نزدیک میشویم، لحنِ فیلم هم تلختر و گزندهتر میشود و سایهی سنگینِ تنهایی مرد، بیشتر بر فیلم میافتد. این تغییرِ لحنِ آشکار، بسیار بطئی شکل میگیرد و به نفع فیلم تمام میشود. دیگر از سرزندگی و سبکبالیِ دوران نوجوانی و جوانی خبری نیست و این میتواند حامل طعنهی نیشداری باشد. این نخ تسبیح، برای یک فیلمِ کمدی، برای اینکه بعد از پایانِ خنده و گاه قهقهه، خیلی زود همه چیز را فراموش نکنیم و با بیرون آمدن از سالن، پسِ ذهنمان جارو نشود، نخِ محکمیست. اینجا بعد از کمی خنده و تفریح، وقتی از سالن بیرون میآییم، به زندگی مردی فکر میکنیم که به قول خودش، چهل سال منتظر معشوقه ایستاد و به پای او سوخت. همین که در سالن سینما، چند نفری از خانمها ـ وقتی دیدند، رویا، با بیرحمی، برای چندمین بار، ارژنگ را ترک کرد و موجب شد ارژنگ مردانه گریه کند ـ « آخِی »گویان همدردیشان را با این مرد نشان دادند، مشخص میشود که سازندگان موفق شدهاند دلسوزیِ ما را نسبت به این شخصیتِ همیشه تنها برانگیزند.
اما تمام این حرفها به معنای بیایراد بودنِ فیلم نیست. اتفاقاً فیلم ایرادهای بزرگی دارد که میشود فهرستوار به آنها اشاره کرد؛ موتورِ درام، کمی دیر روشن میشود: از آغاز فیلم تا زمانی که رویا اعتراف میکند که قرار است اقامت آمریکا را بگیرد، نمیدانیم موضوع چیست و چه چیزی را باید تعقیب کنیم. تا آن لحظه، فیلم بیشتر به نوستالژی دورانِ گذشته مربوط میشود و صحنههایی انتخاب شده تا این نوستالژی پُررنگتر هم بشود. موضوع بعدی این است که برخی شوخیهای فیلم، حتی با لحن و فضای کمدی داستان همخوان نیستند. مثل وقتی که ارژنگ میخواهد از کشور خارج شود و در همان لحظه جنگ آغاز میشود و او را به جرمِ جعلی بودنِ پاسپورتش میگیرند. سپس تصویر سیاه میشود و وقتی از سیاهی بیرون میآییم او با دو چمدان در کارزارِ جنگ ایستاده است. این شوخی، حالتی سوررئالگونه دارد که با منطقِ بخشهای دیگرِ فیلم همخوان نیست. موضوع بعدی این است که قسمتهایی از فیلم، بیشتر شبیه پاساژی عمل میکنند که فقط قصدشان خنداندن مخاطبین است. مثل وقتی که ارژنگ به دستور آن روحانی وارد کمیته میشود و یا وقتی که بادیگاردِ همان روحانی میگردد. اینها قسمتهاییست که صرفاً برای خنده ساخته شدهاند و ربطی به مضمون و موضوع اصلی داستان ندارند.
فیلمِ دیگرِ مقدم، در « سینمای خانگی من »:
ـ یه عاشقانه ی ساده ( اینجا )
راستش من بعد از دیدن نهنگ عنبر اطمینانم رو به نقدهای سینمایی شما تا حدودی از دست دادم این فیلم لجام گسیخته و اشفته و توهین امیز(نسبت به شعور مخاطب) هست نقد شما بیش از حد خوش بینانه و ساده انگارانه هست بهتر بود مینوشتین اگه فیلم رو تونستین بصورت رایگان تهیه کنین ببینین و هرگز بخاطر دیدنش به سینما نرین.اگر منتقدین سینمایی ما هم قلمشون رو با دقت و تیزبینی بکار نگیرند این جریان اضمحلال فرهنگی سینما روز به روز سریعتر رشد میکنه و فربه تر میشه.این ستاره های کاغذی اینروزای سینمای ایران افشار و عطاران و …که در نبود اسطوره های واقعی سینما روز بروز ثروتمندتر و مشهورتر میشن.جای بسیار تاسف و حسرته
بهرحال نظر شما هم محترم است …
سلام و درود
سلام و درود من فکر میکنم این سناریو یک عاشقانه ساده نیست بلکه به یک ناهنجاری بزرگ و ویران کننده در مورد رابطه ها اشاره میکنه نمیدونم خواسته یا ناخواسته این اتفاق افتاده و اگر این اتفاق عامدانه افتاده باشه علت انکار چیست.به لحاظ روانشناسی عشق یک طرفه یا شیدایی در این فیلم کاملا مشهود هست . و این شکل روابط شروع یک شکست افسردگی یا انواع بیماری های روانی است .
خلاصه تر ،در این گونه رابطه ها که اکثرا آقایون قربانی هستند علت این شیدایی به مراتب با آگاهی خانم ها و نا آگاهی آقایون شکل میگیره. چرا که بارها دیده شده خانم مدام در حال ارسال فرکانس عاشقانه به آقاست ولی شکل علاقه خودش رو اینطور مطرح میکنه. مثل برادرم دوست دارم…. تو رفیقمی….. و یک تضاد در همین نقطه باعث خارج شدن کنترل احساسات آقایون میشه. به طور مثال خانم با علم به اینکه میدونه اون آقا همیشه پشتوانه هست و هر کجای زندگی با مشکلی رو برو میشه میتونه روی آقا حساب کنه به جملاتی مثل دلم برات تنگ شده… دلم گرفته… کاش پارتنرم اخلاقش مثل تو بود. تو خیلی خوبی…. و اینگونه جملات مرد رو دچار سردرگمی میکنه و تا زمانی که بخواد یک پشتوانه و یک تکیه گاه برای خودش درست میکنه. و زندگی اون آقا به راحتی وقف بی رحمی خانم میشه.و در نهایت آقا مقصر شناخته میشه. حتی بار ها دیده شده مرد که نا امید شده ولرد یک رابطه جدید میشه و خانم غیر مستقیم وانمود به تنهایی و افسردگی میکنه و مرد مجدد با رویای رسیدن رابطه خودش رو از بین میبره. دوست عزیز این بد بینی نیست. میدونید در مورد چه چیزی صحبت میکنم و بدون هاشیه در تمام سیزن های این سناریو به طور مرتب بدون فالشی از این موضوع درباره همین اتفاق ۱حبت کردین
لطفا ایمیلتون رو برای من مفرستید در مورد فیلم میخاستم ازتون اطلاعات بگیرم
H.zahedi2@gmial.com