فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ تیر ۳, ۱۳۹۴ در
از میان فیلمها و گفتهها |
۲ دیدگاه
- فرانک کاستلو ( جک نیکلسون ): من نمیخوام محصولِ پیرامونم باشم؛ میخوام پیرامونم محصولِ من باشه.
« رفتگان » ساختهی مارتین اسکورسیزی
***
- والتر ( کریستوف والتز ): قضیهی این چشمای گنده و احمقانه چیه؟
- مارگارت ( امی آدامز ): خب، من اعتقاد دارم که میشه چیزها رو در چشمای افراد دید. چشما پنجرهای به درونت هستن.
« چشمهای درشت » ساختهی تیم برتون
***
- والتر ( کریستوف والتز ): دنبال یه دلیل برای گفتنِ “نه” نباش، چون من میلیونها جواب برای گفتنِ “بله” دارم.
« چشمهای درشت » ساختهی تیم برتون
***
- روبن ( جیسون شوارتزمن ): [ با اشاره به تابلو نقاشی ] اون یکی رو قبلاً دیدم.
- والتر ( کریستوف والتز ): نه! اون رو تووی محلهی پنجم کشیده بودم، این برای محلهی شیشُمه!
- روبن: نمیفهمم! تو فقط یه هفته پاریس بودی، چطور هنوز نقاشیهاش رو میکِشی؟
- والتر: همه این بالاست [ به مغزش اشاره میکند ] و اینجاست [ به قلبش اشاره میکند ]
- روبن: اما قرار نیست اون بالا بِره [ به دیوار اشاره میکند ]
« چشمهای درشت » ساختهی تیم برتون
***
- مَشتی سرابی ( اکبر مشکین ): از قدیم گفتن، مهمون تا سه روز عزیزه.
- هُما ( گیتی فروهر ): بعدِ سه روز؟
- مشتی سرابی: گوشتِش لذیذه!
- هُما: اما گوشتِ لذیذ، استخونای تیزی هم داره!
« شوهر آهو خانم » ساختهی داوود ملاپور
***
- فرشتهی اول: دنبالِ من فرستاده بودین، قربان؟
- فرشتهی دوم: بله کلارنس. یه مرد روی زمین به کمک نیاز داره.
- فرشتهی اول: عالیه! مریضه؟
- فرشتهی دوم: نه بدتر؛ اون دلسرد شده.
« چه زندگی شگفتانگیزی » ساختهی فرانک کاپرا
***
- جرج بِیلی ( جیمز استیوارت ): من میدونم که فردا میخوام چه کار کنم و همچنین روز بعدش و سال بعدش و سال بعدترش. من خاک این شهر کوچیک و نکبتی رو از روی لباسم میتکونم و میرم دنیا رو ببینم. و بعد میخوام چیزایی بسازم؛ فرودگاه میسازم. آسمونخراشایی به بلندی صد طبقه میسازم. پُلایی به طول یه مایل میسازم. چی میخوای؟ ماری؟ ماه رو میخوای؟ اگه میخوای، فقط لب تر کن تا طناب بندازم دورش و برات بِکِشمش پایین.
« چه زندگی شگفتانگیزی » ساختهی فرانک کاپرا
***
- اریک ( گای پیرس ): من زنمو کُشتم. اونو تا خونهی یه مرد تعقیب کردم. دیدم که انگشتش رو کرد تووش و بعد هر دوتا شونو کُشتم ولی هیچوقت کسی برای دستگیر کردنم نیومد … ده سال پیش … هیچوقت مجبور نشدم اعتراف کنم. هیچوقت مجبور نشدم به کسی در این مورد دروغ بگم. هیچوقت مجبور نشدم به خاطرش فرار کنم و قایم بشم، فقط خاکشون کردم توی چاله و رفتم خونه. هیچکس نیومد دستگیرم کنه، و این سختتر از شکستنِ قلبم بود؛ که بفهمی مهم نیستی. اینکه بفهمی همچین کاری بکنی و هیچکس دنبالت نیاد. یه کاری مث کاری که من کردم بکن، اونوقت میفهمی چه حسی داره. اما دیگه اهمیتی نداره.
« خانه به دوش » ساختهی دیوید میچود
***
- مارک ( لوک گریمز ): توی ایالت اوریگن، دور خونهمون فنس الکتریکی داشتیم. با بچهها جمع میشدیم تا ببینیم کی میتونه بیشتر از همه فنس رو نگه داره. جنگ هم مث همونه: یه صاعقه به جونت میندازه و کاری میکنه دیگه نتونی کار دیگهای غیر از مهار کردنش انجام بِدی.
« تک تیرانداز آمریکایی » ساختهی کلینت ایستوود
***
- تایا ( سی ینا میلر ): تا حالا به این فِک کردی که اگه یه آدم واقعی مقابل لولهی اسلحهت باشه، چه کار میکنی؟
- کریس ( بردلی کوپر ): نمیدونم. فقط امیدوارم وقتی اون روز برسه، بتونم کارمو درست انجام بِدم.
« تکتیرانداز آمریکایی » ساخته ی کلینت ایستوود
***
- هیرو ( با صدای رایان پاتر ): اولِ کار، هدفمون اَبَرقهرمان شدن نبود، اما بعضی وقتا زندگی اونطور که شما میخواین پیش نمیره.
« شش قهرمان بزرگ » ساختهی دان هیل و کریس ویلیامز
***
- قاضی: توی السالوادور چه کار میکردی؟
- چهگوارا ( بنیسیو دل تورو ): آفتاب میگرفتم.
- قاضی: پس چرا ساختمان دادگستری رو منفجر کردی؟
- چهگوارا: جلوی آفتابم رو گرفته بود!
« چهگوارا » ساختهی استیون سودربرگ
***
- اِیوا ( آلیسیا ویکاندر ): اگه من تو امتحانی که داری ازم میگیری، شکست بخورم، چه بلایی سرم میاد؟
- کِیلب ( دومنال گلیسون ): اِیوا …
- اِیوا: اتفاق بَدی رُخ میده برام؟
- کِیلب: نمیدونم.
- اِیوا: فکر میکنی که ممکنه خاموشم کنن چون کارکردم به خوبی اونی که باید میبوده، مفید نیست؟
- کِیلب: اِیوا، من جواب این سئوالو نمیدونم. تصمیمش به عهدهی من نیست.
- اِیوا: اصلاً چرا باید تصمیمش به عهدهی کسی باشه؟ مگه کسی هم هست که شما رو امتحان کنه و ممکن باشه که خاموشتون کنه؟
- کِیلب: نه، نیست.
- اِیوا: پس چرا من باید داشته باشم؟
« گره گشا » ( اکس ماشینا ) ساختهی الکس گارلند
***
- هوبرت ( اگزاویه دولان ): وقتی فکر میکنم چه مادری، بدترین مادر جهانه، بهترین گزینه تویی.
« من مادرم را کُشتم » ساختهی اگزاویه دولان
***
- هوبرت ( اگزاویه دولان ): فکر نمیکنم من ساخته شده باشم برای داشتن یه مادر.
- جولی ( سوزان کلمنت ): شاید مادرِ تو برای اینکه پسر داشته باشه ساخته نشده.
« من مادرم را کُشتم » ساختهی اگزاویه دولان
***
- آبل مورالس ( کریس ایزاک ): وقتی که پریدن ترسناکه، دقیقاً همون موقعست که باید پرید، در غیراینصورت، تمام عمرت رو در جا زدی.
« سالی پُر خشونت » ساختهی جی.سی. چاندور
***
- زنِ فاحشه ( موژان مارنو ): بیشعورا و پولدارا، تنها کسیان که فکر میکنن یه چیزی باید عوض بشه.
« دختری که شب، تنها به خانه برمیگردد » ساختهی آنا لیلی امیرپور
دو فیلم چه گوارا چطورن؟
آیا Black Swan را دیدید؟
« چه گوارا » فیلم خوبی ست اما « قوی سیاه » را ندیده ام.