از میانِ گفته‌های اهالی هنر، شماره‌ی هشت

به نظرم [ جوان‌ها ] باید یاد بگیرند در انزوا زندگی کنند و تا جایی که ممکن است با خودشان تنها باشند. به نظرم یکی از مشکلات جوان‌های امروز این است که به هر بهانه‌ای سعی می‌کنند دور هم جمع شوند و سر و صدا راه بیندازند و دیوانه‌بازی در بیاورند. این میل به دور هم جمع شدن برای فرار از تنهایی، به نظرم نشانه‌ی بیماری‌ست. هر آدمی از کودکی باید یاد بگیرد که چطور وقتش را به تنهایی بگذراند این به این معنی نیست که باید تنها باشد، بلکه نباید از تنهایی حوصله‌اش سر برود. چون افرادی که حوصله‌شان از تنهایی سر می‌رود، از لحاظ عزت‌نفس در خطر قرار دارند.

آندری تارکوفسکی

 

بازیگری مثل مغازله است. اگر طرف مقابلت خوب باشد خیلی بهتر است ولی اگر خوب هم نباشد، باز هم عملی‌ست!

جرمی آیرونز

 

از اینجا به بعد، دیگه همه‌ش سرازیریه!

استیون سودربرگ ( هنگام دریافت جایزه ی اول کن در سن ۲۶ سالگی )

 

من هیچگاه احساس غربت نمی‌کنم چون دنیا بزرگ شده است. وقتی دنیا بزرگ باشد آدم احساس غربت نمی‌کند. این احساس فقط در جاهای کوچک به سراغ آدم می‌آید. بیگانه‌ها فقط در دهکده زود شناخته می‌شوند. حتی اگر بیگانه هم باشی در جاهای بزرگ احساس غربت نمی‌کنی.

رسول یونان

 

موضوع این نیست که از همه‌ی « فیلم‌های احمقانه » پرهیز کنید بلکه این است که نباید یک « سینماروی احمق » باشید.

راجر ایبرت

 

کسانی که آماده‌ی توضیح دادن همه‌چیز درباره‌ی فیلم‌شان هستند آینده‌ی روشنی ندارند.

آکیرا کوروساوا

 

قصه تعریف کردن به عقیده‌ی من کار نقّال است. کسی که ادعائی دارد باید فضا بسازد. حتی نقال و قصه‌گو هم باید فضا و حالت بسازند تا قصه‌شان بگیرد. اصلِ کار، ساختن فضا و حالت است. نقاش و مجسمه‌ساز و موسیقی‌نگار و رمان‌نویس و سازنده‌ی فیلم، این‌ها اگر بخواهند قصه بگویند، بگویند اما فقط قصه‌گو خواهند شد. وقتی نقاش و مجسمه‌ساز و رمان‌نویس می‌شوند که فضا بسازند، حالت ایجاد کنند.

ابراهیم گلستان

 

من دوست دارم فیلمی بسازم که اگر من به دنیا نمی‌آمدم هرگز ساخته نمی‌شد و ایده‌اش به ذهن کسی نمی‌رسید!

کوئنتین تارانتینو

 

شابرول آدم صادقی است که جنایت می‌کند ولی تروفو جنایت‌کاری است که می‌خواهد خود را صادق نشان دهد، و بله این بدتر است.

ژان لوک گدار

 

هیچ درست و غلطی وجود ندارد، فقط «جالب» و «کم‌تر جالب» داریم.

سام مندس

 

…. در مورد حقیقت و دقت تاریخی در تمام فیلم‌ها، باید کمی سازش کرد. مردم بعضی چیزها که برای‌شان عجیب باشد را نمی‌پذیرند، حتی اگر واقعیت داشته باشند. برای مثال نمی‌توانید ژنرالی را نشان بدهید که هنگام رفتن به میدان جنگ، سوار قاطر شود و شلوار کبریت‌مخملی تنش باشد و برای فرار از آفتاب، کلاه آفتاب‌گیر و چتر داشته باشد، ولی ژنرال کروک واقعاً همین کار را می‌کرده.

جان فورد

 

فکر می‌کنم برتولوچی هم نمی‌دانست « آخرین تانگو در پاریس » راجع به چیست. و من هم نمی‌دانستم. ابن‌طرف آن‌طرف می‌رفت و به همه می‌گفت که فیلم درباره‌ی رنج‌های شخصی خودش است.

مارلون براندو

 

کار من در فیلم‌های وودی [ آلن ] را با تلفن هم می‌شود انجام داد. به خدا راست می‌گویم. وودی از گروه مشخصی استفاده می‌کند و همان بازیگران همیشگی. همه‌شان هم دستمزدشان را می‌دانند. پس برای چه باید سر و کله‌ام پیدا شود؟ چه کاری از من برمی‌آید؟ لابد انتظار ندارید که من به او بگویم که چی بامزه است؟!!!

چارلز جافی ( همکار تهیه‌کننده‌ی آلن )

 

به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارم، هر چند که دارم از ترس خودم را خراب می‌کنم.

وودی آلن

 

می‌دانید کِی فهمیدم که کمی استعداد دارم؟ دقیقاً می‌توانم روزش را هم بگویم، چون خوب یادم است. درست وسط « اینک آخرالزمان » بود، وسط فیلیپین. و یک روز فهمیدم که استعداد دارم.

فرانسیس فورد کوپولا

 

اگر موضوع فیلم جالب است ولی کارگردان ضعیفی دارد یا از شخصیتش خوشم نمی‌آید، آن کار را انجام نمی‌دهم. و اگر واقعاً کارگردان بزرگی‌ست و دوستش دارم، ولی نقش درستی ندارد، باز هم آن کار را انجام نمی‌دهم. یک کمی پیچیده است.

میکی رورک

 

همه‌ی بازیگران سر جای شان بودند و با حالت انتظار نگاهم می‌کردند. نمی‌دانستم منتظر چی هستند. عاقبت دستیارم، جک سالی‌ونِ دوست‌داشتنی، در گوشم گفت: (( بگو حرکت! )). همین کار را کردم و « شاهین مالت » شروع شد.

جان هیوستن

 

اگر بازیگری نتواند بداهه‌سازی کند، شاید همسر تهیه کننده‌اش او را برای این نقش انتخاب کند.

مارلون براندو

 

فیلم‌نامه‌نویسی مثل آشپزی‌ست. فیلم‌برداری ـ که مرحله‌ی مورد علاقه‌ی من است ـ مثل خوردن و تدوین مثل کشیدن سیفون می‌ماند.

کلود شابرول

 

همه می‌خواهند کری گرانت باشند. من هم می‌خواهم کری گرانت باشم.

کری گرانت

 

من نمی‌دانم پیتر سلرز کیست. فقط می‌دانم دستمزدم را به او می‌دهند.

پیتر سلرز

۴ دیدگاه به “از میانِ گفته‌های اهالی هنر، شماره‌ی هشت”

  1. coldplay گفت:

    عالیه این پست.همه اش.
    اولی مخصوصا.همچین چیزی را همین ماه تو کتاب فرسودگی کریس بوبن خوندم که اگه کسی با تنهایی اش ارتباط برقرار نکنه با دیگران هم ارتباط موفقی نداره به نقلی.کتاب غیرمنتظره اش هم خیلی خوبه اگه بخونین.کلا کریس بوبن حرف های جالبی می زنه.

  2. نگار گفت:

    خواستم تشکر کنم و تمام!
    گردآورى جالبى بود.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم