به یاد رسالهی سنکا، فیلسوف رومی، افتادم به نام « در باب خشم » که در حمایت از امپراتور نرون نوشت و مشخصاً در دفاع از این نظریهاش که علت ریشهای خشم، امید است. ما عصبانی هستیم چون بیش از حد خوشبینایم و به اندازهی کافی برای استیصالهای ذاتی جهان آمادگی نداریم. مردی که هر بار کلیدهایش را گم میکند یا پروازش را در فرودگاه از دست میدهد فریاد میکِشد، اعتقاد تأثیرگذار اما بیملاحظه و سادهلوحانهاش را به جهانی نشان میدهد که در آن کلیدها هیچگاه سرگردان نمیشوند یا هواپیماهای سفرهایمان همیشه تضمین شدهاند.
توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.
پینوشت: آقای دوباتن نیازی به معرفی ندارد. پیش از این قسمتهایی از کتابهای دیگرِ او را آورده بودم؛ هنر سیر و سفر ( اینجا ) و ( اینجا )، تسلیبخشیهای فلسفه ( اینجا )، ( اینجا )، ( اینجا ) و ( اینجا ). او فیلسوف است، روانپزشک است، جامعهشناس است، مردمشناس است، رند است، تاریخدان است، ریزبین است و از همه مهمتر نویسندهی ماهریست. حیف که این کتاب، ترجمهی خوبی ندارد. ترجمهاش کارِ مهرناز مصباح است که متنِ یک دست و روانی از آب در نیامده. حتی همین متنِ کوتاهی را که اینجا آوردهام اگر بخوانید، متوجه میشوید ترجمهی خوشگلی نشده. اما بهرحال دوباتن را نمیشود نخواند.
من هر جمله کتاب رو چندین بار میخونم تا متوجه شم در صورتی که چهار کتاب قبلی که از دوباتن خوندم با یه بار خوندن راحت متوجه میشدم و کیف میکردم از اینکه مفاهیم سخت رو چه اندازه ساده کرده با خوندن این کتاب مدام به این فکر میکنم من خنگ ام نمیفهمم یا واقعا عیب از ترجمه اس
مطمئن باشید ایراد از ترجمه است