نگاهی به فیلم پدرِ آن دیگری

نگاهی به فیلم پدرِ آن دیگری

  • بازیگران: هنگامه قاضیانی ـ حسین یاری ـ اکبر عبدی و …
  • فیلم‌نامه: یدالله صمدی ـ حسین مهکام براساس رمان «پدرِ آن دیگری» نوشته‌ی پرینوش صنیعی
  • کارگردان: یدالله صمدی
  • ۹۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۳
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵

 

ایجاز

 

خلاصه‌ی داستان: شهاب کودکی‌ست که از بدو تولد حرف نمی‌زند. مادر اعتقاد دارد بچه بالاخره زبان باز خواهد کرد اما پدر و بقیه‌ی خانواده به شدت اعتقاد دارند که شهاب باید به کلینیک برود چون از لحاظ عقلی عقب‌مانده است …

 

یادداشت: چیزی به نام « ایجاز» در این فیلم به شدت گم است. فیلم که از روی رمان پرینوش صنیعی به همین نام اقتباس شده، تلاش کرده اکثر اتفاقات رمان را تصویر کند که نتیجه‌اش اثری چندپاره و نامتمرکز شده که گاه خط اصلی‌اش را فراموش می‌کند و به مسایل دیگری می‌پردازد. دقایق زیادی از شروع فیلم صرف صحنه‌های تکراری می‌شود که طی آن شهاب با تحقیر شدن از سوی پدر، مادربزرگ و اطرافیان، دست به کارهای خطرناک می‌زند اما مادر پشتش در می‌آید و دائم قربان‌صدقه‌اش می‌رود. در این بین چند باری هم دو صدای متفاوت درونی شهاب را می‌شنویم که قرار است نمادی باشند از افکار خیر و شر در او، که یکی او را به کارِ خوب هدایت می‌کند و دیگری می‌خواهد گولش بزند، که این نداهای درونی نه کارکردی در داستان پیدا می‌کنند و نه جنبه‌ی روانشناسی بچه را بازنمایی می‌کنند. پرداختن به داستان فرشته و دوست‌پسرش که او را در نهایت گول می‌زند، دقایق زیاد دیگری از فیلم را به خود اختصاص داده است که انگار قرار نبوده حتی یک جمله از گفتگوهای این دو نشنیده بماند؛ این داستانک آن‌قدر طولانی می‌شود که گاه اصلاً ماجرای شهاب و مشکلاتش با خانواده را فراموش می‌کنیم تا می‌رسیم به هتک حرمت از فرشته و ماجراهایش با خانواده و پدرش که هیچ ربطی به داستان اصلی ندارند. کمی جلوتر، شهاب که از کلینیک فرار کرده به دست زوج پیری می‌افتد که با او مهربانی می‌کنند و این مهربانی آن‌ها به شکل کلیشه‌ای و از مُد‌افتاده‌ای نشان داده می‌شود. این قسمتِ پاساژگونه هم بدون خلاقیت و ایجازی تمام می‌شود تا دوباره شهاب به خانواده برمی‌گردد و این‌بار در مرحله‌ی آخر با مادر بزرگش (مادرِ مادری‌اش) روبرو می‌شود که قرار است رفتار درستش، شهاب را به حرف بیاورد و معلوم نیست این مادربزرگ تا به حال کجا بوده و چرا تا پیش از این خبری از او نبوده. فیلم تا رسیدن به این مقصد، آن‌قدر چیزهای اضافه و بی‌کارکردی نشان داده که مخاطبِ کمی حرفه‌ای‌تر را به شدت دل‌زده می‌کند اما مخاطبِ کمی ساده‌تر، از گریه‌ها و شیون‌های مادر (با بازی خوب هنگامه قاضیانی) زمانی که شهاب گم شده است و همچنین لحظات احساسات‌گرایانه‌ی داستان، گاهی اشکی هم به چشم می‌آورد که اتفاقاً بد هم نیست. شخصیت‌ها تخت و بی‌کارکرد هستند. به عنوان مثال نگاه کنید به پدر خانواده که جز تحقیر شهاب هیچ کار دیگری نمی‌کند (آن موهای به شدت توی ذوق‌زننده‌ی حسین یاری و آن فرق وسط به شدت اعصاب خردکنش، این شخصیت را بیش از پیش عقب می‌راند) و یا آدم‌های دیگر داستان که اصولاً حتی در حد همان شخصیت‌های فرعی هم خوب از آب در نیامده‌اند و تکراری هستند. مثل مادربزرگِ شهاب (مادرِ پدری) که کارش فقط غر زدن است و یا عموی شهاب با بازی اکبر عبدی که معلوم نیست اصلاً در داستان چه کاره است و وجودش چه ضرورتی دارد و جالب این‌جاست که به رغم این بی‌کارکرد بودن، سازندگان فیلم برای جذب مخاطب، یکی از پوسترهای طراحی‌شده برای فیلم را به تصویر اکبر عبدی اختصاص داده‌اند.

فیلم به کلی ایجاز را فراموش کرده است و تنها در یک‌جا است که آن را به خوبی پیاده می‌کند و آن هم در بخش آتش گرفتن اتاق خسرو، پسرعموی ناخلفِ شهاب که به دلیل کشیدن سیگار رخ داده است؛ خسرو سیگار را داخل سطل می‌اندازد. سپس سطل آتش می‌گیرد و با یک کات به جایی می‌رویم که آتش‌نشانی آتش را خاموش کرده و در حال رفتن است. البته این‌جا هم اگر ایجازی صورت گرفته، بی‌شک به دلیل کم‌خرج در آمدن فیلم است و بس!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم