خط قرمز کمرنگ
خلاصهی داستان: میثم معلم جامعهشناسیست که دغدغهی مشکلات جنسی جوانان را دارد. او کتابی هم در همین زمینه نوشته اما به دلیل مسائل حساسی که در آن عنوان کرده، نمیتواند اجازهی چاپ بگیرد. او در تلاش است به هر ترتیبی شده کتابش را به چاپ برساند و جوانان را از زیر فشار برهاند …
یادداشت: شکستن خط قرمزها خوب است. تابوها را جابهجا کردن خیلی هم عالیست. اینکه حرفهایی بزنی که دیگران جرأت گفتنش را ندارند و به چیزهایی اشاره کنی که دیگران میترسند روی آن انگشت بگذارند، اتفاقاً فکرها را به کار میاندازد و جامعه را به پویایی وامیدارد. به بیان دیگر استرسها از روح و روان مردم کنار میرود و آنها احساس میکنند حالا میتوانند راحتتر فکر کنند و دربارهی آن چیزِ ممنوع حرف بزنند و این یعنی سلامتی ذهن و روان. حالا اگر با مدیوم سینما به موضوعی خط قرمزی بپردازی و با زبان طنز هم این کار را بکنی، کاریست کارستان. اگر هم همهی این کارها را بخواهی در اولین فیلم سینماییات انجام بدهی که دیگر نورعلینور است. چه ایرادی دارد که در اولین کار، گام در راه مطمئنِ «سینمای کمدیِ خطِ قرمزی» بگذاری؟ در سینمایی که مانند خودِ جامعه فضایی پرسوءتفاهم و وحشتزده دارد که بیان کوچکترین مسئله باعث حرفها و حدیثهای زیادی میشود و همه را به جان هم میاندازد، اگر بتوانی نکتهای مطرح کنی که هم کنایه داشته باشد، هم گوشزد کند و هم کمی مخالف جریان باشد و حتی بیشتر موافق جریانهایی حرکت کند، اشکال که ندارد هیچ، بسیار هم خوب است. اما نکته اینجاست که باید دید چگونه قرار است این خط قرمزها شکسته شوند؛ وقتی با مدیوم سینما سر و کار داریم، سئوال مهمتر این است که: چگونه قرار است نشان بدهی؟ آیا صرف نوشتن جملهای روی پوستر فیلم که تماشای آن را برای افراد زیر دوازده سال ممنوع اعلام کرده است (که البته جنبهی تبلیغاتیاش بیشتر نمود دارد تا اینکه واقعاً هشدار باشد) به معنای عبور از خط قرمزهاست؟ و تازه کدام خط قرمز؟! خط قرمزی که هر چه به سمت انتهایش میرسیم، کمرنگتر و بیاثرتر میشود و در پایان چیزی از آن باقی نمیماند. سئوال بزرگ این است: بالاخره هدف میثم (جواد عزتی) چیست؟ او واقعاً چه راهکاری در کتابش ارائه داده که اینقدر اصرار به چاپ آن دارد؟ ازدواج موقت برای فرونشاندن «تشنگی»؟! کسی که فقط با شنیدن صدای موسیقی و رقص دخترهای همسایه از دو طبقه پایینتر دچار غلیان احساسات میشود چطور میتواند برای چند میلیون جوان نسخه بپیچد؟! وقتی در همان صحنهی آغاز میثم رو به دوربین با لحنی محکم از این حرف میزند که «جیگر» زدن حرفهایی را دارد که دیگران از بیانش میترسند و بعد از کلی الدُرُمبُلدُرم به دوربین (مخاطب)، متوجه میشویم که او دم درِ توالت عمومی ایستاده بوده و در آینه این حرفها را به خودش میزده، همه چیز دستمان میآید. فیلم در همان صحنهی اول تکلیفش را با مخاطب روشن میکند.
سلام فیلم Buddy Hutchins 2015 رو ببین خیلی قشنگه و خوشت میاد احتمالا بعد اگه خواستی نقدشم بکن.
سلام و ممنون.