اتاق کوچک، اتاق بزرگ
خلاصهی داستان: مادر و پسری نزدیک به هفت سال در یک اتاقک کوچک توسط مردی مرموز زندانی شدهاند. پسر کوچک که تا حالا محیط بیرون را ندیده است، فقط همان دنیای اتاق را میشناسد اما مادر تلاش میکند از آنجا خلاص شود و به پسر بباوراند که دنیای بزرگتری هم وجود دارد …
یادداشت: داستان فیلم که از روی رمانی به همین نام ساخته شده، از ماجرایی واقعی الهام گرفته است. البته این ماجرای واقعی بسیار هولناکتر از چیزیست که در فیلم یا کتاب میبینیم و میخوانیم. در واقعیت، پدری دخترش را نَه هفت سال بلکه بیش از بیست سال حبس میکند و در طی این مدت، شش بار از او بچهدار میشود که سه تا از بچهها همراه زن در آن اتاق زیرزمینی ضدصدای خانهی پدر به دنیا میآیند و بزرگ میشوند و تا زمان خروج از اتاق هیچگاه نور خورشید را نمیبینند. پدر ترسناک، بیش از بیست سال دختر را حبس میکند بدون اینکه اطرافیان بویی از این قضیه ببرند. اما نه در رمان و نه مخصوصاً در فیلم، هیچکدام از این اتفاقات را نمیبینیم. ماجرا خلاصه شده در یک مادر و پسر که هفت سال در اتاقکی زندانی هستند. داناهیو که خودش هم فیلمنامه را نوشته، عمداً از بازگو کردن پیشینهی اتفاقاتی که برای مادر افتاده، نوع زندانی شدنش توسط مرد مرموز و جزئیات دیگر پرهیز میکند. حتی بعدتر شیوهی آزادی مادر از آن اتاقک توسط پلیس و دستگیری مرد مرموز را هم نمیبینیم و بعد از آزادی هم نه کسی دربارهی آن روزها و سالهای تلخ از مادر و پسر چیزی میپرسد و نه از آنها میخواهد احساساتشان را طی آن سالها توضیح بدهند و اینکه حالا چه حسی دارند و چه میخواهند بکنند. فیلم به هیچکدام از این سئوالاتِ شکلگرفته در ذهن مخاطب پاسخی نمیدهد (در واقع ماجرا آنقدر ثقیل و موحش است که شاید هیچ سینماگری نتواند عمق ترس و وحشت محبوسین و میزان خوشحالیشان از آزادی را به تصویر بکشد) و به جای آن روی روابط مادر و پسر مکث میکند و به درونیات آنها در زمان آزادی میپردازد؛ پرداختی که البته چندان عمیق هم از آب در نمیآید. فیلم دو نیمه است؛ نیمهی اول درون اتاق همراه با پسر و مادر حبسیم. مادر تلاش میکند به پسر بفهماند که دنیای دیگری وجود دارد اما پسر که همانجا به دنیا آمده و رشد کرده و تنها راه ارتباطش با بیرون یک تلویزیون با برنامههایی دروغین است، نمیتواند حرفهای مادر را در رابطه با دنیایی دیگر بپذیرد. دنیای او همین چهاردیواریست. این نیمه به رغم اینکه در یک اتاق میمانیم، هیچ خستهکننده نمیشود چرا که نویسنده و در ادامه کارگردان موفق میشوند دنیای بستهی این مادر و پسر را خلق کنند و نشان بدهند که آدمیزاد حتی به یک اتاق کوچک هم عادت میکند. اما نیمهی دوم، ماجرای دیگریست. اشاره شد که نویسنده به عمد از دادن اطلاعات دربارهی مرد مرموز و شرح حال گذشتهی مادر پرهیز میکند تا شاهد تعامل مادر و پسر با دنیای اطرافشان باشیم. دنیایی که یکی از آنها هفت سال از آن دور بوده و دیگری هیچگاه آن را ندیده است. اتفاقات نیمهی دوم گنگ و نامفهوم است همچنان که شخصیتهای محبوس داستان در مواجهه با دنیای بیرون گیج و گول هستند و این البته به معنای تعریف و تمجید نیست؛ گنگی فیلم برآمده از گنگی شخصیتها نیست بلکه نویسنده و فیلمساز نمیتوانند تکهپارههای نیمهی دوم را کنار هم بچسبانند تا به صحنهی پایانی فیلم برسند؛ جایی که پسر و مادر برای دیدار دوباره با اتاقکی که هفت سال در آن زندانی بودند، به محل زندگی مرد مرموز برمیگردند. پسر با حسرت دور اتاق میچرخد و مادر هم با نگاههایش نشان میدهد که انگار دلش برای آنجا تنگ شده است. چه اتفاقی در بیرون افتاده که آنها باز برگشتهاند به همان اتاق؟ یا بهتر است بپرسیم: دقیقاً حرف فیلم چیست؟ اینکه دنیای بیرون با همهی بزرگیاش مشکلات و درگیریهای خودش را دارد؟ اینکه دنیای بیرون هم کپی بزرگتری از همان اتاق است؟ اما اتفاقاتی که در نیمهی دوم میافتد، ما را به چنین نتیجهای نمیرساند. بخشی از فیلم اختصاص دارد به شروع رابطهی این دو با محیط اطراف. قسمتی دیگر اختصاص دارد به جمع خانواده و پدربزرگی که معلوم نیست به چه علت حاضر نیست با پسر حرف بزند و در نهایت هم بدون هیچ توضیحی از داستان حذف میشود. در قسمتی دیگر مصاحبهی تلویزیونی مادر است که از مصایب زندانی بودن میگوید و باز جلوتر مادر به بیمارستان منتقل میشود و پسر یاد میگیرد بدون او زندگی کند و با راحتی بیشتری با دیگران ارتباط بگیرد … و خب این تکهپارهها، چندان کمکمان نمیکنند تا به آن صحنهی نهایی برسیم. اینگونه است که فیلم در نیمهی اولش و زمانی که هم ما و هم شخصیتها در اتاق محبوس هستیم، موفقتر از آب در آمده است. ای کاش تا انتها در همان اتاق زندانی میشدیم!
اصلا فیلم خوبی نبود.نیمه رهاش کردم انقد بی منطق و سردستی بود.خیلی باهاش مهربون بودید با این نمره. بری لارسون تو فیلم شورت ترم۱۲ هم بازی کرده بود.حیف.
امروز از نفس افتاده گدار را دیدم.فیلم جالبی بود با موسیقی خوب.دیالوگ پاتریشیا راجع به جدایی زوج ها هنگام به خواب رفتن علی رغم کنار هم بودن بوی کلام رومن گاری می داد…چه حرف موثری…
فیلم دوربین و موسیقی خوبی داشت اما برای شخص من آنچنانی نبود.البته باید دید این فیلم تو زمان خودش و موج نویی ک میگن ب راه انداخت چی بود. برای من ک اونقدرها…
خیلی از فیلم ها را فقط باید با زمان خودشان سنجید. مشمول زمان هستند. از جمله همین «از نفس افتاده».
من هم این فیلم را دیدم و اتفاقا حدودا در همین زمان فیلم ” دو ” سهیلا گلستانی را. در فیلم خانم گلستانی صحنه ها خیلی شلوغ هستند همه جا شلوغ است و به هم ریخته انقدر که ادم خسته میشود و گاهی هم اذیت. اما در فیلم ” اتاق ” ما در نیمه نخست فیلم خسته هم نمیشویم چه برسد به اذیت. شاید مقایسه ام اشتباه است. شاید هر فیلم اقتضای خودش را دارد. اما ریخت و پاش و بهم ریختگی صحنه هر دلیلی که داشته باشد، بالاخره باید حد و اندازه داشته باشد؟
کاش درباره فیلم ” دو ” هم بنویسید.
سال خوبی پیش رو داشته باشید.
متأسفانه «دو» را هنوز ندیده ام. ولی مطمئناً «هر فیلم اقتضای خودش را دارد». در این شکی نیست. حالا شاید در «دو» این «اقتضا» در نیامده باشد. شما هم سال خوبی داشته باشید خواننده ی عزیز قدیمی.
من خیلی فیلم رو دوست داشتم.
اما اینکه پدربزرگ بچه حاضر به صحبت کردن و نگاه کردن به نوه ی خودش نبود بابت این بود که فکر می کرد این بچه فرزند همون مرد متجاوز و نامشروعه . برای همین راضی نمی شد بچه رو بپذیره.
اگر هم اینطور باشد هیچ استفاده ای از این موضوع نمی کند و نیمه کاره رهایش می کند.
پدر بزرگه نوه اش رو بچه ی اون جانی میدونست تا بچه دخترش.من نفهمیدم که موقع تولد چه مشکلی برای بچه پیش اومده که مادره و پزشکه بحث می کنن و مادره مخالفه؟
راستش الان دیگر یادم نیست کدام صحنه را می گویید. بلکه دوستان دیگر جوابی برایش داشته باشند و جواب تان را بدهند.
سلام
وقت بخیر
درست می گید
نیمه اول فیلم(وقتی زندانی بودند) خوب بود ولی بعدش خراب شد.
بازیگر زن فیلم و پسربچه اما عالی بودند.
سلام ممنون از نقد شما . از دید من این فیلم جز فیلم های ناب با موضوع خاص است . متفاوت از اکثر فیلم ها با موضوع های یکسان یا موضوعاتی که به ذهن همه میرسد.
بازیگران نقش مادر و پسر بسیار عالی بازی میکنند ولی سایر شخصیت ها به چشم نمی آید
اینکه به بعضی از سوالاتی که در ذهن بیننده پیش می آید پاسخ نمیدهد کمی آزار دهنده است
به نظر نمی آید در انتهای فیلم مادر و پسر دلشان برای اتاق تنگ شده باشد! پسر که از وسایل خانه خداحافظی میکند مادر هم دوست دارد سریع از آنجا برود.
در کل فیلم خیلی خوبی است صحنه های فیلم بسیار برایم جالب بود. فیلم به راحتی ما را وادار به درک مسائلی میکند که تا به حال با آن روبهرو نشده ایم.
ممنون از شما
سلام و ممنون.