انگار همین دیروز بود که عید سال ۹۴ شروع شد. کلیشهایست اما چشم که به هم زدم گذشت. زیاد اهل حرفهای احساسی گلدرشتی که همه این روزها سر میدهند نیستم که: آه! بهار آمد و دامن طبیعت به سبزه آراسته شد و روح من در میان گلهای بهاری … نه! از من انتظار چنین حرفهای غلوشدهی لوس نداشته باشید.
سال قبل برای من دو نیمه بود. نیمهی اول شاهدی بود برای یک نیمهی دوم خوب و رویایی. با شروع سال ۹۴ احساس کردم قرار است همهچیز خوب پیش برود. و خوب هم پیش رفت. نیمهی دوم از شهریور به بعد داستان مجلهی «فیلم» پیش آمد و اتفاقاتی که آنهایی که من را دنبال میکنند، خبر دارند. خیلی سریع و با اعتماد آقای شجریکهن و جناب گلمکانی عزیز و آقای مسعود مهرابی بزرگوار صفحات «گزارش اکران» به من سپرده شد که بعد از چند خطا، بالاخره دستم آمد که چه باید بنویسم و چطور. اما نکتهی خیلی شیرین داستان «فیلم» برایم این بود که همه من را میشناختند: از منتقدین قدیمی و محترمی مثل آقای صلحجو تا جناب دانش عزیز و بقیه. حتی در کاخ جشنواره که بودم چند نفری به من نزدیک شدند و من را به اسم صدا زدند، بدون اینکه بشناسمشان. عقدهی شناخته شدن دارم؟! شاید. اما چه کسی بدش میآید که شناخته شود؟ حالا که اینطور گفتید، اصلا ًامیدوارم در سال ۹۵ میزان «شناسندهها» بالاتر و بالاتر برود و اسمی در کنیم! اتفاق دیگر نیمهی دوم سال ۹۴ هم فروش رفتن فیلمنامهام بود که بازنویسیاش روزهای آخر را سپری میکند و اگر همهچیز خوب پیش برود، در سال ۹۵ کلید خواهد خورد. فیلمنامهی دیگری هم آماده دارم که بلافاصله بعد از این یکی ارایهاش خواهم کرد تا ببینیم میتوانیم در سال ۹۵ اکران سینمای ایران را فتح کنیم یا نه!!!
خیلی روزها پیش میآید که اعصاب نداریم، همینطور بیخودی حالمان خراب است، از در و دیوار شاکی هستیم و مغزمان برای گیر دادن به همهچیز آماده و مهیاست. خیلی روزها هم پیش میآید که حالمان خوب است و همهچیز جفتوجور به نظر میرسد. امیدوارم در سال جدید حال همه خوب باشد و اگر هم گاهی ذهنمان (که بزرگترین دشمنمان میتواند باشد) بیخودی گیر میدهد و از در و دیوار شاکیست، با ذهنمان کنار بیاییم و سخت نگیریم و حالمان را سوق بدهیم به سمت آرامش. کار سختیست اما غیرممکن نیست. کمی تمرین میخواهد. ممکن نیست روزهای بد نداشت، اما میشود کاری کرد که روزهای بد، بدتر نشوند.
به امید روزهای بهتر و بهتر / دامون قنبرزاده
(عکس از نگارنده)
چیزی به شروع سال جدید نمانده و امسال هم با همه ی خوبی ها و بدی هایش تمام میشود و سال جدید شروع میشود.امیدوارم از همان اول سال تا سی امین روز اسفند نود وپنج حال خوب و روزهای بهتر و زیباتری داشته باشید ؛از آن روزهایی که بعد ها با لبخند از آن یاد کنید.امیدوارم فیلمتان ساخته شود و آن را بر روی پرده ی نقره ای ببینیم،هر روز در کار و زندگیتان موفق تر شوید و تعداد«شناسنده»ها روز به روز بیشتر شود.:-)
خیلی ممنونم از شما. آرزوی موفقیت دارم در سال جدید و سال های بعدی. مرسی که همراهم هستید.
به امید موفقیت های بیشتر در زندگی شخصی…
نیمه دوم سال گذشته اتفاقات خوبی برای من در رامسر افتاد ک.زمینه قوی برای آینده ام قراره بشه.
با پاراگراف اخر شدیدا زندگی کردم.ممنون
ممنونم از شما. خوشحالم که برای شما هم اتفاقات خوبی افتاده است. امیدوارم همه چیز عالی پیش برود.
دامون عزیز
سال نو شما مبارک امیدوارم در زندگی به اهدافی که دارید برسید اگر اتفاق افتاد و اسمی هم در فیلمسازی و فیلمنامه نویسی در کردید یکی و دوتا فیلم ترسناک هم بسازید ….. چون تقریبا سلیقه شما دست مخاطبان وبلاگتان آمده که مقداری به فیلمها ی ترسناک هم علاقه دارید پس اگر در این موضوع فیلمی بسازید حتمی خوب از کار در خواهد آمد
ممنون. سال نو شما هم مبارک. حتماً! حتماً! اتفاقاً یکی از علایقم ساختن فیلم ترسناک است و حتماً به سراغش خواهم رفت. ممنون از توجه تان. سال خوبی داشته باشید.