نقل‌قول‌های فیسبوکی

دو سالی هست که عضو فیسبوک هستم. برای بیش‌تر دیدن شدن «سینمای خانگی من» تصمیم گرفتم عضو شوم و هر بار که سایت را به‌روز می‌کنم، بخشی از پست آن روز را در فیسبوک هم بگذارم و لینک بدهم تا دوستانی که آن جا می‌چرخند، ببینند و شاید بخوانند. اما تمام چیزی که در فیسبوک پست می‌کنم این نیست. یک بخش دیگری هم هست به نام «از … نگارنده». بخشی نیمه‌طنز نیمه‌جدی که تاکنون به شماره‌ی هفتادونُه رسیده است. بخش‌های کوتاه و چند کلمه‌ای درباره‌ی سینما و فیلم. تصمیم گرفتم چند جمله از این هفتاد‌ونُه جمله را امروز این‌جا بنویسم تا دوستانی که فیسبوک ندارند یا دارند و خبر ندارند که من آن‌جا هستم، بخوانند و بلکه لحظات خوبی داشته باشند.

یک:
فیلمِ قدیمی و جدید نداریم، تنها فیلمِ خوب و بد داریم.

(از فرموده‌های نگارنده)

 

دو:
فیلم‌ها هم عین آدم‌ها هستند؛ برخی از آن‌ها عین برخی از این‌ها، تکلیف‌شان با خودشان هم مشخص نیست.

(از فرموده‌های نگارنده)

سه:
تنهایی فیلم دیدن، هزار خوبی دارد؛ یکی‌ش این است که مجبور نیستی هیجانِ ناشی از دیدنِ یک صحنه‌ی خوب، یک دیالوگِ خوب یا یک لحظه‌ی خوب را با کسی تقسیم کنی که آن را نمی‌فهمد.

(از تک‌خوری‌های نگارنده)

 

چهار:

یک آدم، همیشه‌ی همیشه، تک‌وتنها با یک فیلم روبرو می‌شود، حتی اگر در یک سالنِ هزار نفریِ مملو از جمعیت نشسته باشد.

(از تک‌نگاری‌های نگارنده)

 

نه:

یکی از لذت‌های دنیا این است که دیدنِ یک فیلمِ شاهکار یا یک کتابِ فوق‌العاده را هی به تأخیر بیندازی، هی به تأخیر بیندازی، هی به تأخیر بیندازی، هی …

(از تأخیرهای نگارنده)

ده:

من فیلم می‌بینم، پس هستم …

(از فلسفیدن‌های نگارنده)

 

یازده:

زیباییِ یک فیلم، نسبت به زیباییِ یک انسان، اگر جذاب‌تر نباشد بی‌شک پیچیده‌تر است.

(از زیبایی‌شناسی‌های نگارنده)

 

چهارده:

سپرده‌ام بعد از مرگم، فیلم‌هایم را به کسی نسپُرند …

(از وصیت‌های نگارنده)

 

هجده:

«فیلم خوبی بود» اشتباه است، باید گفت «فیلم خوبی هست»؛ حتی اگر فیلم را صد سالِ پیش ساخته باشند.

(از غلط‌گیری‌های نگارنده)

 

بیست‌ویک:

بعضی از فیلم‌ها مثل خیلی از آدم‌ها، در همان پنج دقیقه‌ی ابتدایی، تمام می‌شوند و می‌روند پی کارشان …

(از فرموده‌های نگارنده)

 

بیست‌وسه:

تلاش کردن خوب است اما زور زدن نه؛ مخصوصاً در عرصه‌ی هنر!

(از توصیه‌های نگارنده)

 

 

بیست‌وپنج:

یک فیلم خوب دیده باشی، پله‌های برقی به درِ خروجیِ سالن سینما هدایتت کنند، بیرون بیایی، ببینی شب شده، باران هم نم‌نم می‌بارد؛ و این یعنی زندگی …

(از شاعرانگی‌های نگارنده)

 

بیست‌وشش:

فیلم پشتِ فیلم

نیمه‌شب

لیوانِ چای من کو؟

(از هایکوهای بسیار پُرمغزِ نگارنده)

 

بیست‌وهفت:

قدیمی‌ها برای خودشان گفته‌اند. من می‌گویم ببین چه فیلمی می‌بیند، تا به تو بگویم چجور آدمی‌ست.

(از ضرب‌المثل‌های نگارنده)

 

بیست‌وهشت:

فیلمِ خوب را آخرِ شب ببین، فیلمِ بد را اول صبح …

(از توصیه‌های نگارنده)

 

بیست‌ونُه:

برای این تصمیم که فیلمی را روی دُور تند ببینم یا نه، فقط ۲۱ دقیقه صبر می‌کنم … فقط ۲۱ دقیقه.

(از تجارب نگارنده)

 

سی:

« پایان »

چراغ‌ها را روشن نکنید

می‌خواهم در تاریکی بمانم

(از هایکوهای نگارنده)

 

سی‌ویک:

به سراغ من اگر می‌آیید،

نیایید

رفته‌ام سینما …

(از دست‌کاری‌های نگارنده)

 

سی‌وپنج:

این‌که با افتخار نامِ یک فیلم را بگویی که من آن را ندیده‌ام، دلیل بر این نیست که تو بیش‌تر فیلم دیده‌ای!

(از شاخ‌وشانه‌های نگارنده)

 

سی‌ونُه:

بعضی فیلم‌ها ساخته نمی‌شوند، کلاً خراب می‌شوند!

(از فرموده‌های نگارنده)

 

چهل‌وپنج:

وقتی کسی را به سینما دعوت می‌کنم، همیشه ناراحت این هستم طرف از فیلم خوشش بیاید، انگار خودم فیلم را ساخته باشم!

(از دل‌نگرانی‌های نگارنده)

 

پنجاه‌وشش:

گاهی سینما هم نمی‌تواند جای برخی تلخی‌های زندگی را پر کند …

(از تلخ شدن‌های نگارنده)

 

پنجاه‌ونه:

دیدن فیلم خوب سخت‌تر از دیدن فیلم بد است.

(از فرموده‌های نگارنده)

 

شصت‌ویک:

خوب فیلم دیدن از فیلمِ خوب دیدن مهم‌تر است.

(از افاضات نگارنده)

 

شصت‌ودو:

۲۰۰ گیگ در هارد

۱۰۰ عدد دی‌وی‌دی

فیلم‌هایی که هنوز ندیده‌ام …

زندگی عجب کوتاه است …

(از هایکوهای حسرت‌آلود نگارنده)

 

شصت‌وشش:

هیچ فیلمی را نصفه نبین، در عوض خودت را کامل ببین!

(از گوش‌زدهای نگارنده)

 

هفتادویک:

دو چیز انتها ندارد: حماقت بشر و کلیک روی لینک‌های IMDb

(از آلبرتِ نگارنده)

 

هفتادوچهار:

فیلم‌ها هم با ما بزرگ می‌شوند … یا کوچک می‌مانند.

(از فرموده‌های نگارنده)

 

هفتادوشش:

فیلم آن است که خود بگوید نه آن که سازنده‌اش بگوید.

(از گلستان نگارنده)

 

هفتادوهفت:

یکی از بیماری‌های علاج‌ناپذیر، راضی کردن خود به انتخاب یک فیلم از میان انبوه فیلم‌های ندیده، برای دیدن است.

(از بیماری‌های لاعلاج نگارنده)

 

هفتادونه:

در تقویم روز پرستار داریم، روز دکتر داریم، روز مادر داریم، روز پدر داریم، روز طبیعت داریم، روز کتاب داریم، روز کارگر داریم، حتی روز بیابان‌زدایی هم داریم، اما چرا روز فیلم‌بینی نداریم؟ در آن روز بنشینیم و فقط فیلم ببینیم.

(از پیشنهادات نگارنده)

 

دوستانی که عضو فیسبوک هستند و می‌خواهند ادامه‌ی این نوشته‌های کوتاه را بخوانند و یا شاید راحت‌تر متوجه پست‌های جدید سایت بشوند و هم‌چنین ارتباط نزدیک‌تری با منِ تقصیرکار (با مقدار زیادی شکسته‌نفسی!) داشته باشند، من را با این اسم جستجو  و بعد به قول دوستان اینترنتی «اَد» کنند:

Damoon Ghanbarzadeh

 

یا روی لینک زیر کلیک کنند:

https://www.facebook.com/damoonghnbrzdeh

۱۳ دیدگاه به “نقل‌قول‌های فیسبوکی”

  1. نگین گفت:

    خواندنشان شیرین بود و لذت بخش. دستتان درد نکند که اینجا هم قرارشان دادید.

  2. آویشن گفت:

    عجب پست طولانی بود ولی خیلی خوندنش چسبید.مرسی.

  3. Me گفت:

    ممنون از به اشتراک گذاشتن این نقل قول ها…

    امیدوار به اشتراک گذاشتن این نقل قول ها رو ادامه بدید…

    شاید حتی کل نقل قول ها…

    جالب و شیرین و زیبا بود…

  4. mohamad_r گفت:

    خیلی جالب بود و بعضی هاش حرف دل ما. مثلا اون بیماری لاعلاج نگارنده. زمانی پیدا کردن یه فیلم مکافات بود،حالا انتخاب یکی از چند صد گیگ.
    واقعا بگید چجوری انتخاب می کنید تا ما هم یاد بگیریم. معضلیه این انتخاب.

  5. soso گفت:

    واقعا به یک روز بنام فیلم بینی نیاز داریم! تعطیل رسمی

  6. مریم گفت:

    عاااااااااااالی بودن….ادامه بدین

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم