زن باوفا
خلاصه ی داستان: اُتاکه سان، دختری که تحت سلطه ی راهبی بی رحم زندگی می کند، عاشق مردی خارجی می شود. مرد که خود را عاشق نشان می دهد، برخلاف رسوم صومعه با اُتاکه سان ازدواج می کند اما چون ملوان است، باید سفرش را آغاز کند و قول می دهد که قبل از تمام شدن مهلت قانونی صومعه و از بین رفتن پیوند زناشویی شان، پیش او برگردد …
یادداشت: این فیلم جزو فیلم های اولیه ی لانگ است، که داستانی عشقی از وفاداری یک زن ژاپنی را به تصویر می کشد. زنی که پای عشقش می ماند و آنقدر وفادار هست که امیدش را برای بازگشت شوهر از دست ندهد. او که زیر سلطه ی راهبی دیوسیرت روزگار می گذراند، برای فرار از سایه ی سنگین راهب، به آغوش مردی پناه می بَرَد که در پایان متوجه می شویم آن چیزی نبوده که ما و خودش فکر می کردیم. اُتاکه سان تا آخرین لحظه امید بازگشت مرد را دارد اما وقتی اینگونه نمی شود، دست به اقدامی می زند که سنت دیرینه ی ژاپنی هاست. او با شمشیری که پدرش با آن دست به هاراکیری زده، خودش را می کُشد چرا که اعتقاد دارد: (( مرگ با عزت بهتر از در ذلت زندگی کردن است. )) نکته ی بسیار جالب، فیلمبرداری در مکان های واقعی ست که برخلاف فیلم های آن زمان، اصلاً حس “تئاترهای بسته بندی شده” به ما دست نمی دهد.
نوشتی زندگی با ذلت ….نمیدونم چی شد یکدفعه در ادامه اش قلبم فریاد زد : هیهات منا الذله.
:))