جشنواره‌ی سی‌وپنج: فیلم‌ها و امتیازها

جشنواره‌ی سی‌وپنج: فیلم‌ها و امتیازها

امسال می‌خواهم خیلی کوتاه‌تر از همیشه درباره‌ی فیلم‌هایی که می‌بینم بنویسم؛ در حد چند کلمه؛ کوتاه، مستقیم و چکشی. یادداشت‌های مفصل بماند برای اکران‌شان. امسال برخلاف سال قبل برای دیدن فیلم‌ها به برج میلاد نمی‌روم، در عوض در چارسو فیلم‌ها را می بینم. کارت من و خیلی از دوستان رسانه‌ای برای این پردیس صادر شده، پس همین‌جا جشن را برپا می‌کنیم. هم خلوت‌تر است (لااقل روز اول که این‌طور بود) هم مهم‌تر آن‌که خیلی نزدیک است به محل زندگی‌ام و خب وقت کم‌تری تلف می‌شود. از امروز به مرور فیلم‌ها را به همین پست اضافه خواهم کرد. بنابراین تا پایان جشنواره، این پست، ثابت خواهد ماند. می‌توانید هر شب سری بزنید و به فیلم‌هایی که افزوده شده نگاهی بیندازید، بلکه به دردتان بخورد. برویم سراغ فیلم‌ها و امتیازها:

اسرافیل (آیدا پناهنده): ۱ از ۵

انگار دو فیلم کوتاه را به هم چسبانده باشند؛ به زور. موقعیت‌های تکراری، ریتم کند. حرف فیلم چیست؟ ناهید خیلی بهتر بود.

 

اِو/خانه (اصغر یوسفی‌نژاد): ۲ از ۵

اولین فیلم یک مجله‌فیلمی. پلان/سکانس هفت دقیقه‌ای ابتدایی. بازی‌های عالی. چهل دقیقه‌ی درگیرکننده‌ی شروع فیلم همراه با طنزی ظریف. پایان‌بندی ضعیف و سرهم‌بندی‌شده؛ یک گره‌گشایی بسیار بد.

 

بدون تاریخ، بدون امضا (وحید جلیلوند): ۳/۵ از ۵

یک ایده‌ی خوب و اجرایی بهتر. از همان ابتدا منتظریم نوید محمدزاده سکانس دعوا و درگیری داشته باشد و این برای او خطرناک است، هر چند سکانس درگیری کشتارگاه عالی‌ست. مسئولیت‌پذیری دکتر نریمان ستایش‌برانگیز است. سیاهی مطلق داستان با سپیدی عمل قهرمانانه‌ی دکتر، خنثی می‌شود. جلیلوند از چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت قدم رو به جلویی برداشته.

 

سارا و آیدا (مازیار میری): ۱ از ۵

سعادت‌آباد یک اتفاق بود. این‌همه بگیروببند برای این‌که برسیم به صحنه‌ی اعتراف سارا. فقط همین. این هم درباره‌ی شخصیتی مسئولیت‌پذیر است اما سطحی همراه با داستانی غیرجذاب.

 

ترومای سرخ (اسماعیل میهن‌دوست): نیم از ۵

این فیلم نیست، اس‌ام‌اس است! کارگردان انتظار دارد دائم اس‌ام‌اس‌ها و پیام‌های تلفنی شخصیت زن را بخوانیم؛ متن‌هایی طولانی. من پیام‌های تلفن خودم را این‌همه نخوانده‌ام! بازی‌های اغراق‌آمیز بازیگران و لحظات توی ذوق‌زننده.

 

فصل نرگس (نگار آذربایجانی): نیم از ۵

بیست دقیقه گذشته، اما داستان کجاست؟ این‌همه آدم در فیلم چه می‌کنند؟ کی به کیست؟ این «از کنار هم عبور کردن» زورکی آدم‌های داستان یعنی چه؟ فیلم با آن پایانش مثال روشن ربط دادن گوزن به شقیقه است. آذربایجانی در آینه‌های روبه‌رو معقول‌تر بود.

 

شماره‌ی ۱۷ سهیلا (محمود غفاری): ۳ از ۵

یک فیلم بامزه با یک زهرا داودنژاد بامزه و مثل همیشه خوب. دختری که می‌خواهد ازدواج کند اما نمی‌تواند. زهرا داودنژاد همه‌چیز فیلم است. دیالوگ‌های بامزه و موضوعی جدید.

 

ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان): ۲ از ۵

داستانی که هی خودش را تکرار می‌کند. رئیس گروه، حاج رحیم که نقشش را احمد مهرانفر بازی می‌کند و من نمی‌توانم در هر بار دیدن او یاد ارسطو عامل پایتخت نیفتم، مدام لب می‌گزد و هی ابراز شکست می‌کند؛ دوری باطل. ایستاده در غبار کجا و این کجا؟!

 

نگار (رامبد جوان): ۲/۵ از ۵

جوان انتقام تمام خنده‌هایی که این سال‌ها نثار مخاطب می‌کند را در این فیلم یک‌جا می‌گیرد. یک فیلم غافلگیرکننده‌ی کاملاً جدی. اما پیچیدگی افسارگسیخته‌اش کم‌کم آدم را خسته می‌کند و به جایی می‌رسد که احتمالاً خودِ جوان هم نتواند توضیحی برایش دست‌وپا کند.

.

خانه‌ی دیگری (بهنوش صادقی): ۱/۵ از ۵

ناصر هاشمی عالی‌ست. مشکل در بیست دقیقه‌ی پایانی اتفاق می‌افتد و کل فیلم را می‌برد زیر سئوال؛ سکانس مرگ حبیب، ورود طلبکاران و آن نامه. افتضاح است. حبیب صد میلیون تومان به دامادش کمک کرده آن‌وقت ده میلیون تومان ندارد به خانواده‌ی اکرم کمک کند؟! آن‌همه استرس پایانی برای چیست؟

 

آباجان (هاتف علیمردانی): ۱ از ۵

نیم ساعت از داستان گذشته و کلی شخصیت در فیلم ریخته که تا پایان هم نمی‌فهمیم چه نسبتی با هم دارند. داستان تریاک و عشق پنهانی فرزانه و محسن و ماجرای هاشم و خرده‌ریزهای دیگر، همین‌طور پخش‌وپلا هستند. ماجرا چیست؟ حرف فیلم کجاست؟ کی به کیست؟ چه‌چیز را باید دنبال کنیم؟ چرا داستان در زمان جنگ می‌گذرد؟ علیمردانی با پایمردی خاصی هر سال فیلم می‌سازد …

 

بن‌بست وثوق (حمید کاویانی): نیم از ۵

مخلوطی از دیالوگ‌های کیمیایی و دکوپاژهای بیضایی تبدیل شده به این «چیز». معلوم نیست چرا کارگردان فکر کرده رابطه‌ی دل‌مرده و سرد این خواهر و برادر می‌تواند جذاب باشد. چهل دقیقه گذشته: ماجرا چیست؟ کجای کاریم؟ دیالوگ‌های مصنوعی، بازی‌های مصنوعی‌تر و فیلمی پرمدعا و توخالی. البته اگر برای اولین بار در تاریخ سینمای پس از انقلاب می‌خواهید زنی را زیر دوش حمام ببینید، این فیلم توصیه می‌شود!

 

مادری (رقیه توکلی): ۱/۵ از ۵

فیلم معقولی‌ست. نکته‌ی خاصی دارد؟ نه. جذاب است؟ نه. داستان معمولی‌اش را سرراست تعریف می‌کند، با کلی اضافات و تمام. توقع خاصی نداشته باشید.

.

ماجان (رحمان سیفی‌آزاد): نیم از ۵

باز هم فلاکت و باز هم خانواده‌ای که در فقر دست‌وپا می‌زند. کل داستان در ده دقیقه قابل تعریف کردن است، نیازی به نود دقیقه نیست. فیلم دور خودش می‌چرخد تا به نقطه‌ای برسد که قرار است زورکی از مخاطب گریه و اشک بگیرد. شخصیت‌های اضافه‌ای نظیر شهناز و برادر هاشم؛ این‌ها چه ربطی به خط اصلی قصه دارند؟ تلخی واقعی وقتی منتقل می‌شود که همه‌چیز سر جای خودش باشد، این‌جا با تلخی تقلبی سروکار داریم.

 

ماه‌گرفتگی (مسعود اطیابی): صفر از ۵

کمدیِ ناخواسته که می‌گویند یعنی همین. واقعیتش یک صحنه‌هایی را خواب بودم. فقط کافی‌ست دیالوگ‌ها را بشنوید و به میزان تصنعی بودنش پی ببرید. تصور کنید یک فرمانده به جای این‌که در شلوغی‌های سال ۸۸ دنبال کارش باشد و نظم را برقرار کند، دنبال کارهای پسربرادرش است و گیرش این است که او دوست‌دختر داشته یا نه! مضحک.

 

ویلایی‌ها (منیر قیدی): ۱/۵ از ۵

تعریف‌هایی شنیده بودم که در کمال تعجب چیزی از آن تعاریف روی پرده مشخص نبود. فیلمی سردرگم که دویست‌وپنجاه تا خط داستانی را دنبال می‌کند و صدوپنجاه تا شخصیت را وارد می‌کند و در نهایت هم هیچی به هیچی. چهل دقیقه می‌گذرد و شما هنوز نمی‌دانید سرنخ داستان چیست. تکه‌پاره‌هایی که کنار هم جفت‌وجور نمی‌شوند. تب شیار ۱۴۳ هنوز بالاست!

.

شَنِل (حسین کندری): ۲/۵ از ۵

یک پیشرفت قابل ملاحظه در کارنامه‌ی کندری بعد از آن «چیزی» که اسمش این‌جا کسی نمی‌میرد بود. ایده‌ای جدید که می‌توان دنبالش کرد. باران کوثری خوب است. اسم فیلم خوب است. کارگردانی هم خوب است. هر چه بگویم ایده‌ لو می‌رود. خودتان ببینید، ضرر ندارد.

 

ایتالیا ایتالیا (کاوه صباغ‌زاده): ۱/۵ از ۵

ادای دینی به هامون (راستش این را از مهرزاد دانش قرض گرفتم که بعد از دیدن فیلم به من گفت. خودم هامون را سال‌هاست ندیده‌ام).  یک کمدی که سرحال شروع می‌شود اما به‌تدریج پخش‌وپلا می‌شود. معلوم است کارگردان یک عشق‌فیلم است. بحث «هنر و تجربه» و ادای دین به فیلم‌ها و شوخی‌های سینمایی برای اهالی سینما جالب است اما برای باقی مردم هم همان‌قدر جذاب است؟ سررشته‌ی داستان کجاست؟ خرده‌داستان‌ها به چه کاری می‌آیند؟

.

کوپال (کاظم ملایی): ۱/۵ از ۵

تیتراژ عالی‌ست. یک مرد چاق تاکسیدرمیست در زیرزمین نفوذناپذیر خانه‌اش چند روزی گیر می‌کند. ایده خوب است، فضاسازی خوب است. فیلم‌های کوتاه ملایی هم فضاهای خاصی داشت. اما داستان کشش نود دقیقه را ندارد، فوقش پانزده دقیقه؛ فوق فوقش. راستی چرا این مرد باید تاکسیدرمیست باشد؟ چه دخلی به کلیت داستان دارد؟ اگر مثلاً پزشک یا کارگر بود داستان شکل دیگری به خود می‌گرفت؟

 

بیست‌ویک روز بعد (سید محمدرضا خردمندان): ۱/۵ از ۵

داستان دمده. یک وقت‌هایی شبیه بچه‌های آسمان می‌شود. پسری که می‌خواهد دوربین فیلم‌برداری بخرد اما وسعش نمی‌رسد. مادر هم سرطان دارد و در نهایت باید به جای خریدن دوربین، مادر را نجات دهد. ایده‌ی توقف قطار خوب است اما در نهایت با داستان کهنه‌ی دهه‌ی شصتی سر‌وکار داریم.

 

انزوا (مرتضی‌علی عباس‌میرزایی): نیم از ۵

تدوین فیلم روی اعصاب است. این‌همه پرش برای چیست؟ که مثلاً داستان لاغر فیلم چاق جلوه کند؟ سیامک صفری عالی‌ست اما داستان کشش ندارد. این مرد چرا این‌قدر به همسرش مشکوک است؟ پس‌زمینه‌ی داستان چیست؟ اگر این‌همه مشکوک است که حتی از داخل زندان هم آدم اجیر می‌کند که زن را تعقیب کنند، پس چرا با یک جمله‌ی مهندس، قبول می‌کند که زن مشکل اخلاقی نداشته؟ هر چه به انتها می‌رویم، فیلم به قهقرا می‌رود.

 

قاتل اهلی (مسعود کیمیایی): صفر از ۵

«استاد استاد»گویان رسیدیم به این‌جا که می‌بینیم. لطفاً یکی پیدا شود به من بگوید این آدم‌ها دقیقاً چه کاره بودند و چه می‌کردند؟ کسی فهمید معنای دیالوگ‌هایی که رد‌ و بدل می شد چه بود؟ یکی پیدا شود بگوید پولاد کیمیایی دقیقاً چه بود و چه می‌کرد؟ کسی فهمید حرف حساب پرویز پرستویی را؟ آن لهجه‌ی لاتی مسخره و مصنوعی یعنی چه؟ قرار است حرف‌های گنده بزنیم؟  آقای کیمیایی عزیز با ما شوخی دارند یا ماجرا جدی‌ست؟

.

چراغ‌های ناتمام (مصطفی سلطانی): صفر از ۵

ادعا و حرف‌های شعاری زدن تا کِی؟ چقدر باید این چیزها را تحمل کنیم؟ جلال قرار است نویسنده‌ای باشد که نمی‌خواهد از ارزش‌هایش پایین بیاید. استاد گرسنگی می‌کشند اما ذلت نمی‌پذیرند. پر از شعار و نمادپردازی و حرف‌های گنده که به درد دهه‌ی شصت می‌خورد نه الان.

 

یادم تو را فراموش (علی عطشانی): ۲ از ۵

برداشتی از پرونده‌ی شهلا جاهد. عطشانی بهترین فیلم کارنامه‌اش را ساخته با یک میترا حجار عالی و یک ماه‌چهره خلیلی خیلی خوب. عشق تیارا با معصومیت و شیفتگی و جنون و خشم آمیخته شده است. «به اون می‌گی “عزیزم”، به من می‌گی “روانی”؟».  چند دهان هم مازیار فلاحی می‌خواند که مشعوف شوید!

 

سد معبر (محسن قرایی): ۳ از ۵

همان عصبیت نهفته در شخصیت‌های ساخته‌ی سعید روستایی، این‌جا هم بروز پیدا کرده‌اند. فیلم یک لحظه از نفس نمی‌افتد و آدم‌ها مدام با هم بحث می‌کنند و دعوا می‌گیرند و کلنجار می‌روند؛ سینمای عصبی. این بحث کردن‌ها و دعواها ذاتاً جذاب هستند حتی اگر موضوعی پشت‌شان نباشد. حامد بهداد و باران کوثری خیلی خوبند.

.

خوب، بد، جلف (پیمان قاسم‌خانی): ۲ از ۵

قاسم‌خانی زده وسط خال و احتمالاً فیلم اولش جزو پرفروش‌های سال بعد خواهد بود. زوج جمشیدی و درخشانی یکراست از سریال پژمان آمده‌اند. به این علت مثل دیگران در سالن خنده‌ام نگرفت که اصولاً از کمدی‌هایی با محوریت دو آدم احمق که نمی‌فهمند دوروبرشان چه خبر است، خوشم نمی‌آید. گندکاری‌های آدم‌های جدی، بیش‌تر من را می‌خنداند. فیلم در ستایش سینماست و چند ایده‌ی خیلی‌خوب دارد.  آزاده صمدی در آن نقش فرعی خیلی خوب است.

 

آذر (محمد حمزه‌ای): نیم از ۵

برای این‌که محدودیت‌های یک زن در جامعه را نشان بدهیم اجباری نیست آذر خودش سفارش‌های پیتزا را ببرد دم در خانه‌ها! اصلاً اصراری نیست در یکی از این سفارش‌بردن‌ها با یک زن خیابانی اشتباه گرفته شود! اصراری نیست برای توجیه موتورسواری آذر، حتماً پیش از این‌ها او یک موتورسواری حرفه‌ای باشد! اصراری نیست یک فیلم به‌زور تلخ باشد.

 

فِراری (علیرضا داودنژاد): ۲ از ۵

در حال حاضر کجا می‌توانید فردی شهرستانی را پیدا کنید که عاشق آمدن به تهران و دیدن یک ماشین مدل‌بالا باشد؟ قدیم‌ها شاید، اما حالا چه؟ ایده کهنه است. داد زدن دختر بر بالای پل و بر سر ماشین‌ها هم کهنه است. آن تصاویر دستگیر شدن شخصیت‌های داستان و رو به دوربین اعتراف‌کردن‌های‌شان یعنی چه؟ تنابنده ‌عالی ست، ترلان پروانه هم. پروانه لهجه‌ی گیلکی را خوب تقلید می‌کند. راستی آن حاجی فلج چه کاره بود؟

 

تابستان داغ (ابراهیم ایرج‌راد): ۱/۵ از ۵

نامزدی در این‌همه رشته برای چنین فیلم سطحی‌ای؟! ۴۵ دقیقه طول می‌کشد که برسیم به گره اول داستان. با کلی «کاشت، داشت و برداشت»‌های بی‌ثمر فیلم‌نامه‌ای. این‌همه طول و تفصیل برای چیست؟ آخرش قرار است به چه نتیجه‌ای برسیم؟ که همه به نوعی مقصرند؟ این بازی «همه مقصرند» و ایجاد بن‌بست‌های اخلاقی تمامی نخواهد داشت؟ بن‌بست‌هایی که در واقع در این ‌ها تبدیل می‌شوند به کوچه‌هایی گل‌وگشاد. اگر این فیلم در این‌همه رشته نامزد شده، پس یک جایزه هم باید به من بدهند.

.

یک روز به‌خصوص (همایون اسعدیان): ۱/۵ از ۵

اگر دچار سانتی‌مانتالیسم نمی‌شد، داستان بدی نداشت. آخر این‌همه وجدان پاک و اخلاق‌گرایی را کجای دل‌مان بگذاریم؟! نقش فرهاد اصلانی نقش جالبی‌ست که تا به حال نظیرش را ندیده بودیم.

 

رگ خواب (حمید نعمت‌الله): ۲/۵ از ۵

باز هم نعمت‌الله یک شخصیت خاص خلق می‌کند. او استاد شخصیت‌های یگانه است. لیلا حاتمی عالی‌ست. نعمت‌الله به جای تأکید روی داستان‌پردازی، لحظه‌های پرشوری خلق می‌کند. هر چند در انتها کمی پیازداغش زیاد می‌شود. راستی نریشن‌های حاتمی چه دردی را دوا می‌کرد؟

جشنواره با همین فیلم برای من به پایان رسید. سر فیلم خفه‌گی (فریدون جیرانی) هم از زور خستگی خوابیدم و وقتی بیدار شدم که بیست دقیقه‌ی پایانی‌اش بود. پس حرف‌ها می‌ماند برای اکران عمومی‌اش.

والسلام

۳۰ دیدگاه به “جشنواره‌ی سی‌وپنج: فیلم‌ها و امتیازها”

  1. اِلسا گفت:

    سلام
    مرسی از این نوشته های کوتاهتون
    فیلم سد معبر کی به نمایش می آد؟
    و در مورد فیلم مادری هم اگر دیدید لطف می کنید که بنویسید.

    • damoon گفت:

      سلام و ممنون. بستگی دارد بخواهید کدام سینما بروید. روز اکران هر فیلم برای سینماهایی که فیلم های جشنواره را نمایش می دهند، متفاوت است. در چارسو، «سد معبر» دوشنبه هجده بهمن به نمایش در می آید. «مادری» را هم اگر دیدم، حتماً. به همین سبک کوتاه و چکشی خواهم نوشت.

  2. رهرو گفت:

    ما هم همینجا جشن برپا میکنیم…

  3. اِلسا گفت:

    مرسی
    خیلی این کارتون قشنگه(نوشته های کوتاه در مورد فیلم های جشنواره)
    من رو یادِ نوشته های آقای جاهد تو جشنواره کن می اندازه. عالی.
    منتظریم بیشتر و بیشتر بنویسید.

  4. اِلسا گفت:

    در مورد بازی های فیلم آیدا و سارا؟
    پگاه اهنگرانی و غزل شاکری رو چطور دیدید؟

    • damoon گفت:

      فیلم که سردرگم باشد، پگاه آهنگرانی و غزل شاکری که هیچی، آل پاچینو و رابرت دنیرو و دانیل دی لوئیس هم کاری از دست شان برنخواهد آمد!

  5. sasash گفت:

    یه ابهام دارم وقتی به فیلمی ۲/۵ میدی یعنی چطور فیلمی محسوب میشه برای شما ؟ ضعیف- متوسط – خوب – عالی ..لطفا مشخص کنید مثلا فاصله فیلمی مثل نگار که ۲/۵ دادی با فیلم ماجرای نیمروز ۲ چقدره ؟ آیا اینها تفاوت معناداری با هم دارن ؟

    • damoon گفت:

      وقتی از پنج، دو و نیم می دهم دیگر ابهامی وجود ندارد! مشخص است. ضمن اینکه پنجِ هر فیلم، متعلق به خودش است، با فیلم دیگری نمی توان سنجید. زیاد جدی نگیرید این ستاره ها را! بیشتر حس و حال من هستند بعد از پایان فیلم. نوشته ها تعیین کننده ترند.

  6. تیو گفت:

    پیر دختر؟ مگه زهرای فیلم چندساله ست؟ این ترکیب رو از قلم شما انتظار نداشتم

  7. رهرو گفت:

    آقا دیگه خیلی چکشی شده ها..

  8. اِلسا گفت:

    بازی هانیه توسلی و نازنین بیاتی تو فیلم مادری رو چطور دیدید؟

    • damoon گفت:

      اگر بازی ها نکته ی خاصی داشته باشند، حتماً می گویم. وقتی چیزی نمی گویم یعنی چیز خاصی نبوده. شما از بازیگران متوسط الحال انتظار دارید چه بکنند؟!

  9. رهرو گفت:

    حداقل در مورد ماجرای نیمروز فکر می کنم فضا خیلی دو قطبی شده.. این تعریف و تمجیدها و القابی همچون بهترین فیلم سیاسی تاریخ سینما در کنار این چکش…

    • damoon گفت:

      راستش من زیاد از این القاب سردر نمی آورم. شاید چون نه از سیاست سردر می آورم و نه دوست دارم که سر در بیاورم. تنها چیزی که می توانم بگویم فیلم بی مزه ای بود در نهایت.

  10. sasash گفت:

    بنظرم در مجموع سینمای ایران افتضاحه .. نمیدونم چرا اینقدر فیلم میسازن حتما تولید ملی مهمه؟! یا قضیه پولشوییه!؟ هر چی هست اگه منطق و عقل و شعور حاکم بود الان سالی ۱۰ فیلم هم نمی باید بسازیم تولید فیلم مثل تولید پرایده

  11. اِلسا گفت:

    رگ خواب رو ندیدید؟

  12. اِلسا گفت:

    ممنون
    قبل از پاسخ شما خوندم

  13. coldplay گفت:

    واقعا ممنون.من امسال تا روز اختتامیه ک از تلویزیون دیدم اسم فیلما را هم نمی دونستم.۱%گفتم شاید اون فیلمای پر صر و صدا جذاب باشن اما با این پست خیالم راحت شد ک هیچ.هیچ خبری نیست و چ خوب ک دیگ قرار نیست وقتمو تلف کنم سر فیلمای ایرانی.خداحافظ تمام.

    البته ناگفته نماند اخیرا چند کیلو خرما سالور را دیدم ک خوشم اوند.امیدوارم تا سال بعد فیلمدایرانی نبینم.

  14. coldplay گفت:

    سوالی ک برام مونده اینه ک آقایان چرا اینقدر فیلم بد میسازن؟مثلا مدعیانی مثل بهمنش و کارگردان فارق التحصیل سوره ی اصفهان ک خیلی بنظرشان تابستان داغ خوب است ایا واقعا فیلم خوب نمی شناسند یا مارا احمق فرض می کنند؟
    ایا همه اش ب بحث اقتصادی مربوطه؟یعنی چرند میسازن ک.بفروشه؟اگ آره پس چرا ادعا دارن فیلمشام فلان هست و خیلی عالیه.اگ نه ب نظرم حتما مخ این اهالی مدعی سازنده ایراد داره.
    یا یه نفر مثل روستایی ک خیر سرش درس خونده اما فقط بلده فحش و داد و بیداد تو فیلمش بیاره.
    با دیدن پست شما و اینکه کل این کشکواره ای ک این همه زرق و برق داشت پشیزی هم بنظرم ارزش نداره واقعا متحیرم.متحیرم ازین همه عقب افتادگی و ادعا.کاش حداقل اقایانی ک بنظرشان فیلم جدی میسازن و فیلمشان خاص است فیلم ساختن بلد باشن نه بازی با موضوع خیانت و دروغ و تف کردن ب بهداشت روانی بیننده بدون هیچ سودی..
    دوسالی هست ک از بازیگران دیگر هیچ انتظاری ندارم چون ۹۹%برای پول کار میکنن چون کارشان هست.کارگردانا هم همینطور.اما فرقش اینه ک کارگردانا سر عقل نمیان و جوری از فیلمشان حرف می زنن ک انگار شاهنامه ی ۳۰ساله ساختن…

    واقعا افتضاحه…

  15. ابوالفضل گفت:

    شماره جدید مجله فیلم رو خریدم. بعد از جشنواره. شما که اونجایی. و یه جورایی همکار امیر پوریا هستی. تو بگو این چی میگه؟ با چه متر و معیاری از فیلم کیمیایی دفاع میکنه؟ چرا میگه شما حالیتون نیست! من فقط میفهمم! خواستم ازتون بپرسم این با ایمان این حرفا رو میزنه؟ یا اینکه نوشته هاش با افکارش فرق داره.؟

    • damoon گفت:

      واقعاً نمی توانم به پرسش شما پاسخ بدهم. من درون امیر پوریا نیستم که بدانم با ایمان این حرف ها را می زند تا نه. به هر حال اگر هم می دانستم طبیعتاً اینجا مطرحش نمی کردم. ضمن اینکه تا جایی که خواندم، او بیشتر مدافع سازنده ی فیلم بود تا خودِ فیلم.

  16. ابوالفضل گفت:

    رسما به نتونستن درک بقیه گیر داده! یا مثلا به ترانه های زیاد فیلم!
    لطفا بهش بگین این راهی که داره میره امیر قادری قبلا رفته الان اوضاعشو ببینه!

  17. اتان هاوک گفت:

    آذر واقعا بد بود. نیکی کریمی چرا تهیه‌کننده بود آخه. افتضاح. ه سیدی هرجا میره گند میشه کلا!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم