گپی با سیامک صفری

گپی با سیامک صفری

  • این مصاحبه در شماره‌ی ۵۲۱ مجله‌ی «فیلم» منتشر شده است.
  • رسم‌الخط این مصاحبه برطبق رسم‌الخط مجله‌ی «فیلم» تنظیم شده است.

 

این اولین مصاحبه‌ی رسمی من است که در مجله چاپ می‌شود. یک مصاحبه‌ی دیگر هم  همان روزهای اول ورودم به مجله با معین کریم‌الدینی عزیز کارگردان مستند فوق‌العاده‌ی آتلان انجام داده بودم که هیچ‌وقت چاپ نشد. مصاحبه خوبی هم شده بود. معین هم بسیار پیگیری کرد اما چاپ آن دست من نبود. از همین‌جا از او بابت این‌که مصاحبه‌اش چاپ نشد عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم یک روز دوباره با هم حرف بزنیم. اما برای شماره‌ی جشنواره‌ی امسال، مصاحبه‌ای با سیامک صفری انجام دادم. صفری خیلی راحت و خودمانی با من حرف زد و خوب هم حرف زد. متنش را در زیر خواهید خواند. این اولین پست مصاحبه‌ای من در «سینمای خانگی من» است.

 

تخیل‌مان لنگ می‌زند…

امسال چند فیلم در جشنواره دارید؟

فکر می‌کنم سه چهار تا. مطمئن نیستم! یکی فِراری‌ست که آقای داوودنژاد ساخته. یکی فیلم آقای جوزانی‌ست به نام پشت دیوار سکوت، دیگری انزواست اولین فیلم مرتضی‌علی عباس‌میرزایی و دیگری  به کارگر ساده نیازمندیم کار آقای منوچهر هادی.

در این فیلم‌ها هم نقش مکمل دارید؟

بله آقا! به ما که نقش‌های اول نمی‌دهند!

چرا؟ شما از تئاتری‌های فعال در سینما هستید و بسیار هم خوب کار می‌کنید. این که نقش مکمل داشته باشید خواست خودتان است یا نه؟

خب لابد بلد نیستیم که نقش مهم‌تر بازی کنیم!

این کنایه بود الان؟!

بله دیگر! لابد بلد نیستم نقش مهم‌تر بازی کنم. نمی‌دانم ماجرا چیست. گروه سازنده چنین تصمیمی می‌گیرند و لابد هم تصمیم‌شان درست و عاقلانه است دیگر. طبعاً نمی توانم نگاه انتخاب‌کننده‌ها را به‌زور تغییر بدهم. آن‌ها این‌طور می‌بینند و من هم سعی می‌کنم در محدوده انتظارهایی که درباره‌م وجود دارد نقشم را خوب بازی کنم.

پس در واقع خودتان علاقه دارید که نقش اول بازی کنید…

اصلاً من به این موضوع فکر نمی‌کنم ولی به من نقش اول پیشنهاد نداده‌اند. حالا این‌که این بد است یا خوب نمی‌دانم.

در مصاحبه‌ای از شما خوانده بودم که گفتید کوچکی و بزرگی نقش مهم نیست، مهم تأثیری‌ست که می‌گذارد. این جمله‌ای کلیشه‌ای‌ست که همه می‌گویند؛ طول نقش مهم نیست و عرضش مهم است.

نه آقا! این حرف‌ها همه‌اش الکی‌ست!

دقیقاً همین جواب غیرکلیشه‌ای را می‌خواستم بشنوم!

اتفاقاً طول نقش خیلی هم مهم است. ولی خب به هر حال از آن‌جایی که من جدیداً فعالیتم را در سینما جدی‌تر کرده‌ام، یک جورهایی برایم مهم بود که با آدم‌های مختلف کار کنم و ببینم در سینما چه خبر است و ما کجای کار ایستاده‌ایم. تجربه‌ای که در تئاتر دارم خیلی نسبت به سینما متفاوت است. در واقع می‌خواستم آدم‌های فعال در سینما را بشناسم که حالا پس از دو سال یک چیزهایی دستگیرم شده.

می‌توانید بگویید چه نکته‌ای دستگیرتان شده؟

امیدوارم زندگی آن‌قدر به من کمک کند که بتوانم آن نتیجه‌ای که در این مدت گرفته‌ام را عملی کنم.

یعنی این نتیجه را نمی‌توانید بگویید؟

نه! شخصی‌ست! (خنده) ولی در بُعد عمومی قضیه، شاید مهم‌ترین چیز این بود که اندازه‌بندی تصویر را یاد گرفتم. در تئاتر همه‌چیز در یک قالب کلی و بدون تغیرر اتفاق می‌افتد در نتیجه بازیگر می‌تواند اندازه اکت و واکنشش را براسا فاصله با تماشاگر و زاویه اجرا تنظیم کند ولی در سینما وقتی دوربین به بازیگر نزدیک می‌شود بازی معمولی، درشت به نظر می‌رسد و برعکس. فهم این نکته که در هر میزانسن و قابی، اندازه و شدت بازی باید چه‌قدر باشد جز با تجربه حضور در سینما به دست نمی‌آید. در سینما بازیگر باید از تمام جزئیات دکوپاژ خبر داشته باشد و بداند که در هر لحظه دوربین چه نسبتی با او دارد و بازی‌اش درشت خواهد شد یا ریز.

حالا با توجه به این‌که سال‌هاست در تئاتر کار می‌کنید و حتی بازیگری را در آموزشگا‌های سینمایی تدریس هم می‌کنید، آیا موافقید با این‌که بازیگران تئاتر وارد سینما شوند؟

خب بالاخره بازیگرند و بازیگر باید مدیوم‌های مختلف را تجربه کند. این‌جا البته ایران است و مشکل و مانع در حرفه‌های مختلف از جمله تئاتر وجود دارد. خیلی از بچه‌هایسینما هم گرفتارند. خیلی‌هاشان کم‌کار یا حتی بی‌کارند. مشکل مالی هم که وجود دارد. این باعث می‌شود که سعی کنند در مدیوم‌های دیگری مثل تلویزیون، تئاتر یا سینما هم باشند، هر جایی که امکان کار کردن و پول در آوردن برای‌شان وجود داشته باشد. این‌جا در ایران این شکلی‌ست وگرنه در دنیا، خیلی از بازیگرهای تئاتر اصلاً حاضر نیستند در تلویزیون یا سینما باشند. به این دلیل که تئاتر در آن‌جا تعریف دارد. چارچوب‌هایش مشخص است. آدمی که در تئاتر است احتیاجی ندارد به سمت مدیوم دیگری برود. ولی خب این‌جا این‌طوری‌ست که بچه‌های سینما می‌آیند تئاتر، بچه‌های تئاتر می‌روند سینما. از تلویزیون می‌آیند تئاتر و از سینما می‌روند تلویزیون. همین‌طوری دور خودمان می‌چرخیم!

با توجه به فضای سینما که خیلی‌ها بدون مقدمه جلوی دوربین می‌آیند و بازیگر می‌شوند، بازیگرهای تئاتر به سختی وارد سینما می‌شوند. شما موافقید؟

سینما ساختار و روابطی دارد که مخصوص خودش است. هر کسی از بیرون بخواهد واردش بشود سخت است. ربطی به تئاتر ندارد. طبیعی‌ست. در تئاتر هم همین‌طوری‌ست. آن‌جا هم روابط و ساختار مخصوص به خودش را دارد؛ چارچوبی که وارد شدن به آن به همین سادگی نیست. خیلی سخت است.

حالا برویم روی این موضوع که شما دوست دارید سیمرغ بگیرید؟

چرا که نه! بدم نمی‌آید! می‌گویند با سیمرغ، پول هم می‌دهند! در این وضعیت اقتصادی خیلی هم خوب است!

خیلی از دوستان می‌گویند سیمرغ که گرفتیم بعد از آن دیگر کاری به ما پیشنهاد نشد. یعنی انگار ماجرا برعکس بوده…

برای من فرقی نمی‌کند. سیمرغ که بگیرم، اگر به من پیشنهاد کار هم ندهند، مهم نیست! بگذاریم آن چیزی که قرار است اتفاق بیفتد، بیفتد. بقیه‌اش مهم نیست. بالاخره اگر من این کاره‌ام و کارم را بلدم، جای دیگری زندگی‌ام می‌چرخد. (خنده) بالاخره آموزش می‌دهیم، تئاتر بازی می‌کنیم … خلاصه زندگی می‌چرخد.

الان هم‌چنان مشغول تئاتر هستید؟

بله. تمرین می‌کنم فعلاً. به اتفاق دکتر علی رفیعی مشغول آماده کردن تئاتری هستیم برای سال بعد.

این مهم است که همیشه در سینما هستید و تلاش می‌کنید نقش‌های متفاوتی بازی کنید. ولی می‌خواهم بدانم این وارد سینما شدن و هر سال چند فیلم بازی کردن در نقش‌های مکمل، چه میزانش برای کسب درآمد است؟ دوست دارم بی‌تعارف بگویید.

سئوال سختی پرسیدی! کسب درآمد را نمی‌شود پنهان کرد. اگر بگویم هیچ‌وقت برای کسب درآمد بازی نکرده‌ام، چاخان کرده‌ام. به هر حال باید کار کنی تا بتوانی زندگی کنی. کار ما شرایطش فرق می‌کند. در فضایی هستیم که به آن «هنر» می‌گویند و این هنر بودن کمی آن را متفاوت می‌کند. این باعث می‌شود آدم نسبت به کاری که می‌کند احساس تعلق داشته باشد. یک وقتی کارت را دوست داری و زمانی دیگری می‌گویی چه اشتباهی کردم که فلان کار را کردم. در واقع یک رابطه مستقیم با ذهن آدم دارد. دنیای متفاوتی‌ست. فیلم‌هایی که امسال در نقش‌های مکمل کوتاه بازی کرده‌ام، برایم مهم است که بدانم چه اتفاقی برای‌شان می‌افتد. دوست دارم بدانم آیا فیلم‌های خوبی از آب درآمده‌اند یا نه. آیا در جشنواره دیده می‌شوند یا نه. اگر به من بگویند آفرین! در آن فیلم عالی بودی، خب خوشحال خواهم شد.اگر هم بگویند فیلم مزخرفی بازی کردی، ناراحت خواهم شد.

قبل‌ترها بیش‌تر در تلویزیون ظاهر می‌شدید، چرا الان دیگر در تلویزیون نیستید؟

من زیاد در تلویزیون نبودم. چند تا سریال بازی کردم با فواصل زیاد به علاوه چند تله‌فیلم و یکی دو تا تئاتر تلویزیونی. من خیلی تلویزیونی نیستم.

خب الان همین رابطه اندک هم قطع شده است ظاهراً…

بله، کاملاً قطع شده. خیلی‌وقت است که در تلویزیون کار نکرده‌ام.

دلیل خاصی دارد؟

نمی‌دانم. پیش نیامده. بعضی وقت‌ها هم پیش آمد ولی درست زمانی بود که منتظر بازی در یک فیلم بودم و از آن‌جایی که همیشه سینما را ترجیح می‌دادم، طبیعتاً به تلویزیون نمی‌رفتم. ترجیح من همیشه تئاتر و سینماست.

در فیلم هومن سیدی نقش متفاوت با گریم متفاوتی داشتید. انگار همیشه برای شما این چالش وجود داشته که در نقش‌های خاصی بازی کنید.

هر کسی از بچه‌های سینما به من زنگ می‌زند، می‌گوید این نقش را هیچ‌کس نمی‌توانست بازی کند جز خودت. البته چاخان می‌کنند! فکر کنم به همه همین را می‌گویند! ولی من هم اندکی حرف‌شان را جدی می‌گیرم. در فیلم‌هایی هم که امسال در جشنواره دارم سعی کرده‌ام اندازه‌های‌شان را متفاوت ببینم. فکر می‌کنم موفق هم شده‌ام. این یک آلبوم است که نشان می‌دهد یک بازیگر در چند فیلم مختلف، چگونه ظاهر شده است و تا چه حد مسلط به مقوله بازیگری‌ست. فکر می‌کنم در آلبوم من این اتفاق افتاده است و راضی‌ام.

وقتی به این به قول شما آلبوم که نگاه می‌کنیم مشخص می‌شود که به دنبال چالش‌های جدی و حتی خطرناکی هستید.

من در فضایی جدی و سخت و پر از محدودیت و فشار و بدون حمایت شدن مشغول کار هستم؛ یعنی تئاتر. و این به یک سال و دو سال محدود نمی‌شود. بیست سال، شاید هم بیش‌تر شده است. کارهایی هم که کرده‌ام تقریباً همه درجه‌یک بوده‌اند. شاید هفت هشت تا کار بد داشته‌ام که آن هم به ضرورت شرایط دوران خودشان بوده است. پس بنابراین وقتی مواجه می‌شوم با یک نقش خاص و یک فیلم‌نامه خاص توجهم جلب می‌شود. در درجه اول هم فیلم‌نامه برایم مهم است و بعد کارگردان و نگاه و جهان بینی‌اش. حالا در این دو سال کمی دستم آمده که کارگردان‌ها چه‌گونه هستند و چه‌گونه کار می‌کنند و من با چه تیپ آدم‌هایی راحت‌ترم.

در نقطه‌ای که الان ایستاده‌اید راضی هستید؟

من فکر می‌کنم وضعیتم باید خیلی بهتر از این حرف‌ها می‌بود. ظرفیت‌هایم خیلی بالاتر است. من خودم را می شناسم. در این دوسال باید خیلی اتفاق‌های مهمی برایم می‌افتاد. نقش‌های خیلی جدی‌تر و مهم‌تر و سخت‌تر را باید بازی می‌کردم ولی خب این‌طوری‌ست دیگر.

به نظرتان مشکل از کجاست. جدا از شوخی اول‌تان که گفتید به ما نقش‌های اول نمی‌دهند.

شاید به خاطر شناخت غلطی‌ست که از بازیگر دارند و تجربه‌های بازی او را درست ارزیابی نمی‌کنند. جایی تو را در نقشی می‌بینند و بعد می‌گویند فلانی در آن نقش خوب بازی می‌کند و بعد عین همان را به او پیشنهاد می‌دهند. از این فکرهای روزمره. انتخاب‌ها خلاق نیست.

من از تئاتر بی‌خبرم، اما در سینما خیلی با پیش‌فرض‌های ذهنی‌شان برای انتخاب بازیگران پیش می‌روند…

دقیقاً همین است. شناخت آن‌ها بر مبنای این نیست که پیش خودشان بگوید فلانی این کار را بلد است. نمی‌توانند در جاهای دیگری تصورت کنند. تخیل لنگ می‌زند. در حالی که تخیل در هنر حرف اول را می‌زند. عنصر مهمی‌ست.

جدیداً مشغول بازی در فیلمی هستید؟

نه. آخرین کارم با آقای جوزانی بود که تمام شد. دیگر باید دید چه پیش می‌آید.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم