…ولی افتاد مشکل‌ها

این نوشته ربطی به سینما ندارد. این بار چند خطی می‌خواهم درد دل کنم و شاید حرصم را بر سر کلمات بریزم. راستش من نه اهل سیاستم و نه اصلاً دوست دارم که اهلش باشم. کلاً هم از همه‌ی سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران و سیاست‌برداران و سیاست‌خواران بدم می‌آید.

 انتخابات ریاست‌جمهوری ظاهراً نزدیک است. این که می‌گویم «ظاهراً» چون نه خبرهایش را دنبال می‌کنم و نه اصلاً می‌دانم چه روزی قرار است این اتفاق بیفتد. علاقه‌ای هم به پیگیری این جور خبرها ندارم و اصلاً نمی‌دانم چه کسی نامزد شد  و چه کسی نشده و نامزدها در مناظرات و شعارهای همیشگی‌شان چه گفته‌اند و چه نگفته‌اند. کلاً در باغ نیستم؟ از ­دیدگاه شما شاید. ولی دوست ندارم در این جور باغ‌ها باشم. خلاصه.

اما یک چیز دیگر می‌خواستم بگویم: دیروز همین­‌طوری الکی تلویزیون روشن بود. یکی از خبرنگاران صداوسیمای «میلی»، از آن خبرنگارانی که دوست دارید کله‌اش را از تن جدا کنید، یک حقوق‌بگیر تام و تمام، میکروفن‌به‌دست افتاده بود میان مردم و ازشان می‌پرسید: «فکر کنید الان رییس‌جمهور جلوی شما ایستاده. چه چیزی به او می‌گفتید؟» از آن پرسش‌های احمقانه‌ای که هر سال و هر دهه و هر صده تکرار می‌شود و به‌شدت توخالی‌ست. خلاصه این را می‌پرسید و ملت هم طبق معمول، طوطی‌وار یک چیزهایی تکرار می‌کردند از جمله این‌که: «آقای رییس‌جمهور! به مشکلات رسیدگی کن. به مشکل جوان‌ها رسیدگی کن. به بی‌کارها رسیدگی کن» و از این حرف‌های خنده‌دار که میلیون‌ها سال است تکرار می‌شوند. ملت تصور می‌کنند همه‌چیز دست یک نفر است. اوست که می‌تواند همه‌چیز را حل کند. آن‌ها هیچ‌گاه برنمی‌گردند به خودشان نگاه کنند؛ به این که «مشکل» از خودِ آن‌ها شروع می‌شود. ملت ما علاقه‌ی عجیبی به «مشکل» دارند. حتی از فیلم‌هایی خوش‌شان می‌آید که: «مشکلات جامعه را نشان بدهد» (خوش‌بختانه این نوشته هم کمی سینمایی شد!) اما خبر ندارند که «مشکل»، از طرز لباس پوشیدن و حرف زدن و راه رفتن و غذا خوردن آن‌ها شروع می‌شود تا کیفیت زندگی و نحوه‎ی تفکرشان. «مشکل»، این چیزهاست نه آن چیزهایی که رییس‌جمهور باید حل‌شان کند.

۶ دیدگاه به “…ولی افتاد مشکل‌ها”

  1. coldplay گفت:

    منم هیچ علاقه ای با این موضوعا ندارم.
    ازین گله ها هم خندم میگیره.اصلا معلوم نیست چی میخوایم و اگ اونن چیزو میخوایم چقدر تلاش میکنیم براش.هم مردم حرف می زنن هم بالاسراشون.دریغ از عمل با تدبیر.همه دارن بازی میخورن.
    دوست دارم امسال با نهایتا سال بعد برم اروپا و سختی ها و ناراحتی هامو فراموش کنم…خسته شدم و باید برم تا دیر نشده

  2. خوره فیلم گفت:

    بی‌توجهی به سیاست هم در نوع خودش نمی‌تونه ایده‌آل باشه. باید ریشه‌یابی بشه که چه دلایلی تاثیرگذار بوده که تا این اندازه افراد خودشون رو از دام سیاست رها کردند. البته شخصا ریشه‌یابی کردم چراکه خودم این موضوع رو تجربه کردم!
    از این حرفا‌ که بگذریم موافقم که “کلید” در مرحله اول دست خود ماست. وضعیتی که در آن گرفتاریم به دست خود ما (اکثریت) بوجود آمده. در واقع هر حکومت بلند مدتی نشانگر لیاقت های مردم همان منطقه است!
    در رابطه با این انتخابات (هر چند ترجیح میدم از واژه دیگری استفاده کنم) یادآور همان دوران قبل از پیروزی فرشته بر دیو (!) است! زمانی که‌ کدخدا برای فرار رو به جلو مدام نخست‌وزیر تعویض می‌کرد اما مردم فهمیده بودن که نخست‌وزیر عروسک خیمه‌شب‌بازی بیش نیست و تصمیمات از جای دیگر لحاظ میشود! اما آیا امروز اکثریت مردم بعد از چهار دهه نفهمیدن تصمیمات از کجا گرفته میشود یا فهمیدند و نمیخواهند به روی خودشان بیاورند؟! به هر حال اینم سرنوشت ملتیست که خام متحجران شد…

  3. محسن.ب گفت:

    دقیقا تو اون لحظه ک این گزارش پخش شد داشتم داشتم میدیدم. و دقیقا همن حرف شمارو ب اعضای خانواده گفتم 🙂

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم