آنونس بخوانیم

آنونس بخوانیم

لابد آنونس‌ فیلم‌های قبل از انقلاب را شنیده‌اید؛ همیشه صدایی پرشور، با لحنی جذاب، پرآب‌وتاب، داستان فیلم‌ها را جسته‌گریخته تعریف می‌کرد و به این شکل می‌خواست تماشاگر را مشتاق دیدنش کند. این صدا در نوددرصد مواقع متعلق بود به ابوالحسن تهامی که آن‌وقت‌ها تهیه‌کنندگان، برای تبلیغ فیلم‌های‌شان کار را به ایشان می‌سپردند. استاد تهامی که یکی از مهم‌ترین کسانی بود که با ادبیاتی ویژه‌، آنونس‌گویی را در ایران باب کرد، فیلم‌ها را می‌دید، خودش متنی درباره‌اش می‌نوشت و خودش هم حرف می‌زد. حتی نقل است که گاهی فیلم‌ها را هم نمی‌دید و از تکه‌پاره‌هایی که تهیه‌کننده در اختیارش گذاشته بود، داستانی در می‌آورد و حرف می‌زد. که در برخی مواقع باعث می‌شد داستانی که در آنونس تعریف کرده، نسبت به داستان فیلم اصلی متفاوت باشد! راست و دروغش پای کسی که این را گفته. به هر حال در اغلب موارد، این آنونس‌ها، حتی از فیلم هم جذاب‌تر از کار در می‌آمدند. در موردی که می‌خواهم مثال بزنم، آنونس مربوط است به یک فیلم مثلاً رمانتیک به نام میخک سفید (رضا صفایی، ۱۳۵۱). فکر کردم بد نیست اگر متن حرف‌های استاد تهامی را پیاده کنم. توجه کنید که حالا دیگر ماجرا چه‌قدر لوس و بی‌مزه است و البته کهنه. اما آن موقع‌ها، آن هم در مقیاس هم‌چنان ضعیف و ناکارآمد سینمای ایران، ماجرا فرق می‌کرد. نویسنده‌ی آنونس، یعنی احتمالاً استاد تهامی، سعی می‌کند به شکلی غلوشده، به داستان آب‌وتاب بدهد و فراز و فرودها را بگوید و به شکلی در میان متن، داستان فیلم را، هم بگوید و هم نگوید. فیلم را ندیده‌ام، اما قطعاً این آنونس خیلی بهتر و مختصرتر برای‌مان داستان می‌گوید و ماجرا را روشن می‌کند. متن بانمکی‌ست. همین‌جا هم از نیروان غنی‌پور، دوست عزیزم تشکر می‌کنم که اطلاعات خوبی در اختیارم گذاشت. حالا متن را بخوانید:

و اکنون در میخک سفید جدیدترین آهنگ‌ها و قشنگ‌ترین رقص‌ها از ستاره‌ی شادی‌آفرین و زیبا، فروزان. قصه‌ی عشق همیشه شیرین است و بازگفتنش شیرین‌تر. هم‌چون قصه‌ی میخک سفید. دختر و پسری بودند جوان در دو سوی این دنیا. دختر، زیبا و باطراوت، با هزاران رویا و آرزو چون همه‌ی دختران دیگر. آرزومند رسیدن به افتخار و ثروت، و هم‌چنین عشق یک مرد. همه به خاطر زیبایی و هنر او را می‌ستودند و شاخه‌های میخک سفید به پایش می‌ریختند، چون او می‌پنداشت میخک سفید، نشانه‌ی پیروزی و موفقیت، نشانه‌ی سفیدبختی و نشانه‌ی آینده‌ای‌ست روشن. و در میان تمام کسانی که میخک سفید نثارش می‌کردند دو تن در زندگی‌اش اثر گذاشتند. مردی که می‌خواست او را به اوج شهرت و افتخار رساند و درهای یک زندگی پرجلال و پرشکوه را به رویش بگشاید. و مردی که با میخک سفید عشق عمیق خود را به او تقدیم می‌کرد. مردی که به جز این عشق هیچ‌چیز دیگر نداشت. ولی عشق آنان با تمام پاکی و صداقتش عوامل بی‌شماری را علیه خود برانگیخت. کینه‌ها و نفرت‌ها متحد شدند تا شکوفه‌های لطیف این عشق را به طوفان بسپرند. میخک سفید؛ فیلمی از عشق و سرنوشت. آرزوهای یک زن و مردانی که در زندگی‌اش ظاهر شدند. از عشق‌ها فقط خاطره‌ای بر جای می‌ماند.

۲ دیدگاه به “آنونس بخوانیم”

  1. مژگان گفت:

    سلام
    عصر بخیر

    من سایتتون را گشتم ولی مطلبی درباره با راشومون ندیدم

    اگر هست میشه ادرسش را بدید
    و اگر ننوشتید میشه نظرتون را بفرمایید؟

    • damoon گفت:

      سلام. درباره ی راشومون چیزی ننوشته ام. یکی از مهمترین فیلم های کوروساوا که من نسبت به کارهای دیگر استاد کم تر دوستش دارم. شاید آغازکننده ی مسیر فیلم هایی که همگی می خواهند نشان بدهند واقعیت چند وجه دارد، اما به گرد پای این اثر هم نمی رسند.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم