خوب فیلم دیدن در استانبول ـ جلسه‌ی ششم

خوب فیلم دیدن در استانبول ـ جلسه‌ی ششم

روز یک‌شنبه، پنجم نوامبر، آخرین جلسه از دورهمی‌های فیلم‌بینی در فرهنگسرای ناظم حکمت استانبول برگزار شد. جلسه‌ای که در آن روز موش‌خرما (هارولد رمیس) را نمایش دادم و پیرامونش حرف زدیم. گفتم که این آقای رمیس که سال ۲۰۱۴ بر اثر بیماری فوت کرده، طبع طنازی داشته و اصلاً کارش را از یک مجله‌ی کمدی به عنوان نویسنده شروع کرده و اغلب فیلم‌هایی هم که ساخته مانند همین فیلم، کمدی بوده‌اند و البته در اغلب فیلم‌های خودش هم، باز مانند همین فیلم، لااقل یک صحنه بازی کرده است. گفتم که بیل مورای، که مثل همیشه فوق‌العاده است، دوست صمیمی رمیس بوده که البته سر همین فیلم و به این خاطر که مورای می‌گفته داستان به خاطر مضمون سنگینش باید جدی باشد و رمیس پا توی یک کفش کرده بوده که می‌خواهد کمدی بسازد، با هم به اختلاف خوردند و این اختلاف تا کمی قبل از مرگ رمیس هم ادامه داشت. البته حالا که فیلم را می‌بینیم متوجه می‌شویم که رمیس چه‌قدر درست فکر کرده بوده؛ این فیلم اگر جدی بود احتمالاً جذاب نمی‌شد. این‌که مفهومی پیچیده را راحت و روان بیان کنی، اتفاقاً هنرِ سختی‌ست.

بعد از تماشای فیلم، درباره‌ی ایده‌ی شاهکارش حرف زدم؛ فیل، شخصیت اصلی داستان، در چرخه‌ای یک‌روزه اسیر می‌شود. هر روز صبح که برمی‌خیزد، دیروز است. زمان برایش جلو نمی‌رود. در نتیجه مرگی هم وجود ندارد. او همیشه جوان است و همیشه در یک حالت. آرزوی دیرینه‌ی بشر، نمردن، جاودانه ماندن و فناناپذیری، چیزی‌ست که فیل در این داستان تجربه می‌کند. بشر چه در داستان‌پردازی‌هایش، چه در واقعیت، همیشه به این فکر کرده که نمردن چیز خوبی‌ست. هنوز هم دانشمندان با انواع و اقسام روش‌ها، مشغول پیاده کردن این فکر جنون‌آمیز هستند. پرسش من این بود: اگر هیچ‌وقت نَمی‌ریم چه می‌شود؟ احتمالاً مثل فیل، ابتدا کمی تعجب کنیم و حتی بترسیم، اما کم‌کم متوجه می‌شویم می‌توانیم همه‌چیز را تجربه کنیم و هر کاری که دوست داریم انجام بدهیم چون تا همیشه وقت داریم. فکر لذت‌بخشی‌ست. از حضار پرسیدم شما این‌طور فکر نمی‌کنید؟ یکی از خانم‌ها جواب داد: اگر سن‌مان بالا نرود، اگر در همان بیست، سی یا چهل سالگی بمانیم، دوست دارم که برای همیشه زنده بمانم. اما من پرسش دیگری مطرح کردم: حتی با فرض این‌که شما برای همیشه هم جوان بمانید و مرگ وجود نداشته باشد، آیا فکر نمی‌کنید همه‌چیز خسته‌کننده و زننده خواهد شد؟ آیا دل‌زده نخواهید شد از این زنده بودن؟ آن خانم کمی فکر کرد و بعد جواب داد: حالا که فکر می‌کنم می‌بینیم، بله، ممکن است خسته‌کننده شود. ادامه دادم که: در فیلم هم فیل خسته می‌شود. او آزادی را تجربه می‌کند، کاری که دلش می‌خواهد را انجام می‌دهد، می‌خورد، معاشقه می‌کند، به زندان می‌افتد و قوانین را می‌شکند اما روز بعد، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده از خواب برمی‌خیزد. این بسیار جذاب است. اما بحث من این‌جاست که تا کِی این اتفاق‌ها می‌تواند ادامه داشته باشد؟ به نظرم از یک جایی به بعد همه‌چیز تکراری و خسته‌کننده می‌شود. این‌که همیشه حال‌تان خوب باشد، چیز احمقانه‌ای نیست؟ وقتی همیشه حال‌تان خوب باشد، آن‌وقت حال خوب که دیگر معنایی ندارد. یا اگر همه زیبا باشند که دیگر زیبایی معنایی ندارد. زندگی هم بدون مرگ معنای خودش را از دست می‌دهد. زندگی در کنار مرگ جذاب است یا لااقل می‌تواند باشد. برای همین است که فیل از جایی به بعد شروع می‌کند به خودکشی. او انواع روش‌های خودکشی را امتحان می‌کند تا بمیرد، اما نمی‌میرد. این را هم گفتم و این‌جا هم یواشکی می‌گویم که زندگی جاودانه‌ای که مذاهب به انسان‌ها نوید می‌دهند هم چیز خسته‌کننده و بی‌موردی‌ست.

اما چه زمانی فیل از این چرخه درمی‌آید؟ زمانی که شروع می‌کند به محبت کردن به دیگران. او سعی می‌کند آدم بهتری شود و به دیگران کمک کند تا شاید این‌گونه حس خسته‌کننده بودن و دلزدگی زندگیِ بی‌نهایت را از بین ببرد. علاوه بر این، شروع می‌کند به یاد گرفتن هنر. پیانو می‌زند و مجسمه‌ی یخی درست می‌کند و فیلم انگار می‌گوید با عشق و هنر است که می‌توان به زندگی معنا داد و از آن استفاده کرد. در پایان بحث هم گفتم که به نظرم مرگ چیز خوبی‌ست و مثل دیالوگ شاهکار مسیر سبز: همه‌ی ما یک مرگ بدهکاریم. استثنا هم وجود ندارد.

اما با توجه به این‌که این جلسه‌ی آخر دورهمی‌ها بود، از حضار درباره‌ی نظرشان نسبت به شرکت در این کلاس‌ها پرسیدم که خوشبختانه نظرها مثبت بود. از همه تشکر کردم بابت این‌که پول دادند و آمدند و وقت گذاشتند و حواس‌شان به من بود. حضار دوست داشتند بدانند آیا فصل دیگری هم بر این دورهمی‌ها خواهد بود یا نه؟ که گفتم بستگی به فرهنگسرا دارد و اگر برای فصلی دیگر با آن‌ها به تفاهم رسیدیم، در جریان قرار خواهید گرفت. خودم که به‌شدت مشتاق برگزاری فصل دوم این کلاس‌ها هستم و امیدوارم تا سه چهار ماه آینده، این اتفاق بیفتد. در نهایت از همه‌شان تشکر کردم و ابراز خوشحالی از این‌که دوستان خوبی پیدا کرده‌ام. برای هر چیزی پایانی هست وگرنه همه‌چیز بی‌مزه خواهد شد، این دورهمی‌ها هم این‌جا به پایان رسید تا فصلی دیگر.

 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم