شمارهی اول آذر مجله، روی کیوسک روزنامهفروشیها رفت یا روی کیوسکهای روزنامهفروشی رفت! این شماره هم با کلی مطلب ایرانی و خارجی تزیین شده که پیشنهاد میکنم نگاهی بهشان بیندازید. نگاه که نه، ترجیحاً بخوانید. مدتی پیش طهماسب صلحجوی نازنین آمده بود دفتر مجله. حرف جالبی زد. گفت: «عادت خواندن از سرمان افتاده. حالا دیگر حتی همکاران هم نوشتههای یکدیگر را نمیخوانند.» خیلی درست گفت. من که سعی میکنم خواندن را فراموش نکنم. برای همین است عموماً دو کار را انجام نمیدهم: یکی اینکه وارد کانالها و گروههای تلگرامی نمیشوم. برخی دوستان لطف میکنند و دعوتم میکنند که معمولاً قبول نمیکنم. چون نه نفعی به حال آنها خواهد داشت و نه حتی نفعی به حال خودم، چون معمولاً نه وقت میکنم نوشتههای افراد گروه را بخوانم و نه چیزی بنویسم و چت کنم و این حرفها. کار دومی که نمیکنم این است که در اینستاگرام به کسانی که من را «فالو» میکنند، مگر در مواردی استثنایی، «فالوبک» نمیدهم. چون واقعاً فرصت خواندن پُستهای زیاد را ندارم. برخی دوستان هم که من را فالو کردهاند ناراحت میشوند از این حرکت و آن را حمل بر چیزِ دیگری میدانند که اینطور نیست. همینجا عذرخواهی میکنم از آنها، ولی واقعاً نمیتوانم. بعضی دوستان بعد از «فالو» کردن من، وقتی جوابی از من نمیگیرند، فوراً «آنفالو» میکنند که نشان میدهد اصولاً برای «فالو» شدن این کار را کردهاند، نه به خاطرِ چیز دیگری! از آنها هم عذر میخواهم که ناامیدشان میکنم.
خلاصه اینکه در این شماره، یادداشت «سینمای ترکیه، زیر نور ماه» را نوشتهام که دربارهی فیلمی از سینمای ترکیه است به نام آیلا (جان اُلکای). فیلمی که از طرف ترکیه، برای مراسم اسکار امسال انتخاب شده که انتخاب خوبی هم هست. فیلم را در سینما دیدم و بسیار خوشم آمد و راستش را بخواهید کلی هم گریه کردم. در این یادداشت نسبتاً بلند، نهتنها نگاهی به این فیلم انداختهام، بلکه به شکلی اجمالی اوضاع و احوال اکران سینمای ترکیه و وضعیت فروش فیلمهای روی پردهشان و کلاً سازوکار آن سینما را بررسی کردهام. به نظرم خواندنش خالی از لطف نیست. خلاصه اینکه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود، بخوانید، ضرر ندارد. کتاب هم بخوانید.
پاسخ دادن